خدمت به همسر
مرحوم آیت اللّه احمدى میانجى از دفتر یکى از مراجع براى پاسخ به پرسشها براى حج دعوت شدند؛ یک دعوت مجانى. ولى ایشان گفتند: من نمى توانم بیایم، عذر دارم. فرزندان ایشان گفتند: همه آرزو دارند به حج بروند. شما را مجانى و با احترام مى برند و پذیرایى هم مى کنند. فرمودند: مادر شما مریض است. در خانه نمى تواند همه کارهایش را انجام دهد. در بعضى از کارهایش باید به ایشان کمک کنم. گفتند: ما همه کارهاى مادرمان را انجام مى دهیم. گفتند: بعضى از کارهاست که ممکن است از شما خجالت بکشد، من از همه محرمتر هستم. ببینید ایشان خدمت کردن به خانم را از حج رفتن مهمتر مى بیند.
این مطلب را دستکم نگیرید. ما گاهى سوراخ دعا را گم مى کنیم. گاهى مى بینى که حج و کربلاى شما این است که به خانم و بچه ها و پدر و مادر برسى. با این کار خدا را خشنود کرده اى. گاهى انسان با دور خانه خدا چرخیدن از صاحبخانه جدا شده است. ما باید دور صاحبخانه بچرخیم، نه دور خانه.
کعبه یک سنگ و نشانى است که ره گم نشود حاجى احرام دگر بند ببین یار کجاست