• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

سفر در سخن پیامبر و امامان (ع)

26 اسفند 1390 توسط حاتم

پیامبر فرمودند: سفر کنید تا سلامتی یابید و روزی برگیرید.

امیرالمومنان درباره سفر می فرمایند: برای کسب فضائل و ارزشهای معنوی باید سفر کنی که در مسافرت پنج فایده وجود دارد :

Ø   برطرف شدن غم و اندوه

Ø   به دست آوردن هزینه زندگی

Ø   کسب دانش

Ø   اطلاع از آداب و رسوم و فرهنگ ملل

Ø   همنشینی با بزرگان

امام صادق(ع) نیز فرمودند :مسافرت باید برای یکی از این سه امر باشد :برگرفتن توشه آخرت، تامین معاش زندگی،لذت مباح و تفریح سالم و غیر حرام.

 نظر دهید »

آیا اطمینان نداری!

17 اسفند 1390 توسط حاتم

همسایه«اصعمی»،از او چند درهم قرض کرد.روزی،به او گفت:آیا به یاد قرضت هستی؟

همسایه گفت: بله! آیا تو به من اطمینان نداری؟

اصعمی گفت: چرا مطمئنم؛اما مگر نشنیده ای که حضرت ابراهیم(ع)،به پروردگارش ایمان داشت و خداوند از او پرسید:«اولم تؤمن»(مگر ایماند نیاورده ای؟).

ابراهیم پاسخ داد:«بلی ولکن لیطمئن قلبی».چرا.ولی میخواهم قلبم آرامش یابد.»


مجله بشارت77،ص 67

 نظر دهید »

موسی که خر نداشت!

16 اسفند 1390 توسط حاتم

در گذشته، کاتبی بسیار خوش نویس بود که هرگاه قرآن می نوشت تصرفاتی در آن می کرد. شخص مبلغ زیادی به وی داد تا برای او یک نسخه قرآن کتابت کند و با او شرط کرد که هیج گونه تصرفی در آن ننماید. کاتب نیز قبول کرد. وقتی قرآن را نوشت به آن شخص داد، گفت در هیچ جای آن تصرف نکرده ام، مگر در یک جا که هرچه فکر کردم، نتوانستم تغییرش ندهم. آن شخص پرسید: آن یک جا کجاست؟ گفت: «… خرّ موسی صعقاً» (موسی مدهوش به زمین افتاد). که من جای آن نوشتم: خر عیسی؛ چرا که حضرت عیسی خر داشت نه حضرت موسی.

(برگرفته از نشریة بشارت- شماره 75، صفحه70)

 نظر دهید »

آن قدر هم قرآن نبود!

16 اسفند 1390 توسط حاتم

 روزی،در مجلس میهمانی یکی از بزرگان شهر، جمعی از دانشمندان و برخی مقامات حکومتی و نظامی حضور داشتند.یکی از وزیران،رشتۀسخن را به دست گرفت ودر ضمن سخن،حکایت کرد که قرآن خطیِ نفیس و تذهیب شده ای داشتم،که افراد زیادی طالب آن بودند.بالاخره،آن را به مردی یهودی به قیمت بسیار گزاف فروختم.میزبان-که این سخن را نا مناسب دید-با ایما واشاره،حضور علمای دینی را به وی تذکر داد.دیگری،از کوشه مسجد،صدادرداد که:«لا یمسه الّا المطهرون».

وزیر که متوجه گزافه گویی خود شده بود،سخن خود را توجیه کرد و گفت:البته،چیزی که گفتم آن قدرها هم قرآن نبود!

                               مجله بشارت77،ص64

 

 نظر دهید »

عزرائیل در تاکسی

14 اسفند 1390 توسط حاتم

مسافرکش بدون اینکه مسافر داشته میرفته یهو کنار خیابون یه مسافر مرد میبینه کنار میزنه سوارش میکنه ، مسافر ،صندلی جلو میشینه یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی میپرسه : آقا منو میشناسی ؟ راننده میگه : نه

در این زمان راننده برای یک مسافر خانم که دست تکان میده نگه میداره

خانومه عقب میشینه مسافر مرد از راننده دوباره میپرسه منو میشناسی ؟ راننده میگه : نه. شما ؟ مسافر مرد میگه : من عزرائیلم راننده میگه : برو بابا هالو گیر آوردی ؟ یهو خانومه از عقب به راننده میگه : ببخشید آقا شما دارین با کی حرف میزنین ؟!!! راننده تا اینو میشنوه شوکه میشه ترمز میزنه و از ترس فرار میکنه . بعد زنه و مرده با هم ماشینو میدزدن… اینم نقشه یه نوع دزدی!!!!

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • ...
  • 90
  • ...
  • 91
  • 92
  • 93
  • ...
  • 94
  • ...
  • 95
  • 96

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس