آن قدر هم قرآن نبود!
16 اسفند 1390 توسط حاتم
روزی،در مجلس میهمانی یکی از بزرگان شهر، جمعی از دانشمندان و برخی مقامات حکومتی و نظامی حضور داشتند.یکی از وزیران،رشتۀسخن را به دست گرفت ودر ضمن سخن،حکایت کرد که قرآن خطیِ نفیس و تذهیب شده ای داشتم،که افراد زیادی طالب آن بودند.بالاخره،آن را به مردی یهودی به قیمت بسیار گزاف فروختم.میزبان-که این سخن را نا مناسب دید-با ایما واشاره،حضور علمای دینی را به وی تذکر داد.دیگری،از کوشه مسجد،صدادرداد که:«لا یمسه الّا المطهرون».
وزیر که متوجه گزافه گویی خود شده بود،سخن خود را توجیه کرد و گفت:البته،چیزی که گفتم آن قدرها هم قرآن نبود!
مجله بشارت77،ص64