• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

مناظره ی جالب امام باقر(عليه السلام) با اسقف اعظم

09 مهر 1393 توسط حاتم

خود كامگي و غرور، خليفه اموي “هشام بن عبدالملك ” را وا داشت كه امام محمد باقر ـ عليه‎السّلام ـ پيشواي پنجم شيعيان را از مدينه به شام تبعيد كند.

امام باقر ـ عليه‎السّلام ـ در مدت اقامت خود در شام با مردم آنجا رفت وآمد داشت، روزي ديد گروهي از نصاري به سوي كوهي كه در شام بود مي‎روند، حضرت از همراهان پرسيد: “آيا امروز نصاري عيدي دارند كه اين طور با ازدحام به جانب كوه رهسپارند؟ “

در پاسخ گفتند: “خير امروز عيد نصاري نيست بلكه يكي از دانشمندان نصاري در آن كوه منزل دارد؛ مسيحيان مي‎گويند او زمان حواريون (شاگردان حضرت عيسي ـ عليه‎السّلام ـ) را درك كرده است و هر سال در چنين روزي به ديدار آن عالم مي‎روند ومسائل خود را از او مي‎پرسند. “

حضرت به همراهانش فرمود: “بيائيد ما هم به همراه آنان نزد آن عالم برويم. “

آنها اطاعت كردند و به همراهي امام باقر ـ عليه‎السّلام ـ به طرف منزل او حركت كردند.

او در درون غاري سكونت داشت؛ نصاري، فرشي را به درون غار برده او را بيرون آورده و بر روي تختي نشانيدند، در حالتي كه بسيار پير و سالخورده بود و از شدت پيري ابروهايش بروي چشمانش افتاده بود، پس ابروهايش را با حرير زردي به سرش بسته بودند.

حضرت و ساير مردم به گرد او حلقه زدند، وقتي كه آن عالم چشم باز كرد مجذوب و متوجه امام باقر ـ عليه‎السّلام ـ شد؛ رو به حضرت كرد و گفت: “آيا شما از نصاري هستيد يا از امّت مرحومه (اسلام) مي‎باشيد؟ “

امام ـ عليه‎السّلام ـ : “از امّت مرحومه و جزو مسلمانان مي‎باشم. “
عالم: “آيا از دانشمندان هستي يا از نادانان. “
امام ـ عليه‎السّلام ـ : “از نادانان نيستم. “
عالم: “شما سؤال مي‎كنيد يا من سؤال كنم؟ “
امام ـ عليه‎السّلام‎ ـ‎: “هر چه خواهي بپرس من آماده جوابم. “

آن عالم پير نصراني، رو به نصاري كرد و گفت: “اين مرد از امّت محمد ـ صلي‎الله عليه و آله ـ است و ادعاي دانش دارد و مي‎گويد: آنچه مي‎‎خواهي سؤال كن، من آماده جوابم، الحال سزاوار است كه چند مسئله از او بپرسم. “

آنگاه رو به حضرت كرده و چنين سؤال كرد:
“خبر بده مرا از ساعتي كه نه شب است و نه روز، آن چه ساعتي است؟ “
امام ـ عليه‎السّلام ـ: “آن ساعت، از طلوع فجر تا طلوع خورشيد است. “

عالم: “آن ساعت كه نه از شب است و نه از روز، پس از چه ساعت‌هايي است. “
امام ـ عليه‎السّلام ـ: “آن ساعت از ساعات بهشت است، لذا در آن ساعت بيماران به هوش مي‎آيند و دردها ساكن مي‎شوند و كسي كه شب را نخوابيده در اين ساعت به خواب مي‎رود و خداوند اين ساعت را در دنيا موجب علاقه كساني كه به آخرت رغبت دارند گردانيده و از براي عمل كنندگان آخرت دليلي واضح ساخته و براي منكرين آخرت حجتي گردانيده است. “

عالم: “درست گفتي اينك باز من سؤالي كنم يا تو سؤال مي‎كني؟ “
امام ـ عليه‎السّلام ـ: “آنچه مي‎خواهي سؤال كن. “

عالم رو به نصاري كرد و گفت: “اين شخص (امام باقر ـ عليه‎السّلام ـ) بر مسائل بسياري واقف است و سپس رو به امام كرد و پرسيد:
“خبر بده مرا از ساكنين بهشت كه چگونه غذا مي‎خورند و مي‎آشامند ولي تخليه ندارند، (هرگز به مستراح نمي‎روند) آيا نظيرش در دنيا و جود دارد؟ “
امام ـ عليه‎السّلام ـ: “مَثَل آنها بسان “جنين ” است كه در شكم مادر مي‎خورد ولي بول و غائط از او جدا نمي‎شود. “

عالم: “كاملاً درست گفتي ولي باز من سؤال كنم يا تو سؤال مي‎كني؟ “
امام ـ عليه‎السّلام ـ: “سؤال كن آنچه را مي‎خواهي. “

عالم: “خبر دهيد مرا از آنچه مشهور است كه ميوه‎هاي بهشت كم نمي‎شود و هر مقدار كه از آنها خورده شود، باز به حالت اول خود باقي است، آيا در دنيا هم نظيري دارد؟ “
امام ـ عليه‎السّلام ـ: “نظيرش در دنيا شمع افروخته يا چراغ است كه اگر صد هزار چراغ از او روشن كنند نورش كم نمي‎شود و به حالت خود باقي است. “

عالم پير نصراني گفت: “درست گفتي و اكنون سؤالي مي‎كنم كه هرگز پاسخش را نتواني گفت و آن سؤال اين است: خبر دهيد مرا از مردي كه با عيال خود همبستر شد و سپس آن زن به دو پسر حامله گرديد و هر دو (بصورت دو قلو) در يك ساعت متولّد شدند و هر دو در يك ساعت از دنيا رفتند ولي يكي از آنها صد و پنجاه سال و ديگري پنجاه سال عمر كرد، آنها كيستند و قصه آنها از چه قرار است؟ “

امام ـ عليه‎السّلام ـ: “آن دو پسر، “عزيز ” و “عُزَير ” بودند؛ آن دو در يك ساعت متولّد شدند و با هم سي سال زندگي كردند، آنگاه خداوند “عُزير ” را قبض روح كرد و يك صد سال در صف مردگان بود، ولي “عزيز ” همچنان در دنيا زندگي مي‎كرد. پس از صد سال خداوند “عُزير ” را زنده كرد و او را دوباره به دنيا برگرداند و او بيست سال با برادرش “عزيز ” زندگي كرد و سپس هر دو با هم در يك ساعت از دنيا رفتند، روي اين حساب “عُزير ” پنجاه سال عمر كرد ولي “عزيز ” صد و پنجاه سال عمر نمود. “

عالم نصراني كه از علم امام حيرت زده شده بود حركت كرد و گفت: “از من داناتر و بهتري را آورده‎ايد تا مرا رسوا نمائيد، به خداوند قسم، تا اين مرد دانشمند و بزرگوار در شام است من با شما نصاري سخن نمي‎گويم و از من چيزي نپرسيد؛ اينك مرا به مسكنم باز گردانيد. “
او را به درون غار بردند و از آن پس هر چه سؤال داشتند از امام باقر ـ عليه‎السّلام ـ مي‎پرسيدند و جواب كافي مي‎گرفتند.

منبع: الكافي - الشيخ الكليني - ج ۸ ص ۱۲۳



 نظر دهید »

با خبیث ترین درآمد آشنا شوید!

08 مهر 1393 توسط حاتم

در لغت به معناى زيادى و افزايش است. و در شريعت اسلام به معناى زياده گرفتن در وام يا بيع است. مورد ربا، هم می تواند پول باشد و هم جنس. گاهى پول را قرض مى ‏دهد و بيش از آنچه داده باز پس مى‏ گيرد، كه اين رباى در وام است. گاهى نیز جنسى را مى‏ دهد و مقدار بيشترى از همان جنس را تحويل مى‏ گيرد، كه اين نيز در مواردى ربا مى‏ شود. آیات پایانی سوره بقره به بحث ربا می پردازد.


در آیه ۲۷۵ سوره بقره می خوانیم:
«الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ يَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَن جَاءهُ مَوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَانتَهَىَ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ.»
«كسانى كه ربا مى ‏خورند، (در ميان مردم) قيام و رفتارى ندارند مگر مانند رفتار كسى كه شيطان او را به برخورد خود ديوانه كرده (تعادل رفتار او را به هم زده). اين بدان سبب است كه آنها گفتند: بى‏ترديد داد و ستد نيز مانند رباست، در حالى كه خداوند داد و ستد را حلال و ربا را حرام نموده. پس هر كه پندى از جانب پروردگارش بدو رسد و (از رباخوارى) باز ايستد، آنچه گذشته از آن اوست (سودى كه پيش از نزول حكم ربا گرفته مال اوست)، و كارش (از نظر كيفر اخروى) با خداست، و كسانى كه (به رباخوارى) بازگردند آنها اهل آتشند، در آن جاودان خواهند ماند.»


سه نکته کوتاه:
* رباخوار، به كسى تشبيه شده كه شيطان او را خبط كرده است. «خَبط» به معناى افتادن و برخاستن و عدم تعادل به هنگام حركت است. رباخوار در قيامت همچون ديوانگان محشور مى‏شود، چرا؟ چون او تعادل جامعه را به هم زده و باعث ایجاد فشار عصبی و روانی بر مردم گشته است. یکی از علل دیوانگی رباخوار اینست که بیع حلال و طیب و طاهر با معامله کثیف و حرام ربوی یکی می داند! معامله ای که از امام باقر عليه السلام نقل شده است درباره آن فرمودند: «خبيث ترين درآمدها، رباخوارى است!»

** رباخوار با ثروت پرستى، در واقع چشم عقلش كور شده و با عمل خود چنان اختلافات طبقاتى و كينه را بر مى ‏انگيزد كه فقر و كينه سبب انفجار شده و اصل مالكيّت را نيز متزلزل مى ‏كند. براى اين افراد، گويا ربا اصل و خريد و فروش فرع است، لذا وقتی به آنها اعتراض کنی برای توجیه می گویند: بيع و معامله هم مثل رباست و تفاوتى ندارند.

*** شاید برای کسی این سوال پیش بیاید که اصلاً چرا باید ربا حرام باشد؟ ربا دهنده مختار است و گیرنده ربا هم همینطور. علت حرمت چیست؟


دو دلیل روایی می آوریم:
۱- از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند: «لو كان الرّبا حلالا لترك الناس التجارات؛ اگر ربا حلال بود، مردم كسب و كار را رها مى‏ كردند.» یعنی مدتی بعد از شیوع ربا تجارت ها کم می شود و مردم به سمت کسب درآمد راحت از این راه رو می آورند و سپس چنین جامعه ای دچار عقب گرد در تولید و صنعت و… می شود و چه بسا در صورت شیوع بیش از حد به ورطه نابودی کشیده شود!
۲- از امام رضا عليه السلام نيز روايت شده است كه فرمودند: «اگر ربا شيوع پيدا كند راه قرض دادن بسته مى‏ شود.» در این صورت نیازمندان در جامعه هر روز ضعیف تر می شوند و کسی هم حاضر نیست به آنها کمک کند در حالی که عده ای از حرام شکم هایشان را پر کرده اند.


 نظر دهید »

این مسلمانان، یهودی اند!

07 مهر 1393 توسط حاتم

برخی از گناهان و رفتارها هستند که تـأثیر بسیار بد و ناپسندی روی روابط اجتماعی و نظم و عدالت در جامعه می گذارند. اینگونه گناهان مورد نکوهش بسیار شدید شرع قرار گرفته است. کم فروشی و غشّ در معامله جزو این دسته از اعمال اند.


قالَ رَسُولُ اللّه‏ِ صلى الله عليه و ‏آله:
«يا صَاحِبَ الطَّعامِ، اَسْفَلُ هذا مِثْلُ اَعْلاهُ؟ مَن غَشَّ الْمُسْلِمينَ، فَلَيْسَ مِنْهُمْ.»
«رسول خدا صلى الله عليه و ‏آله فرمود: اى خواروبار فروش، زير اين‏ كالا همانند روى آن است؟ هركس به مسلمانان خيانت كند مسلمان نيست.» (کنز العمال ۶۰/۴)


سه نکته:
* غشّ چیست؟ غش عبارت از اظهار چیزی خلاف واقع یا پنهان کردن عیب موجود است، پس اگر کالا ایراد آشکاری دارد که به صورت عادی قابل فهم است، اگر توسط فروشنده ابراز نشود، غش نیست. به عبارت دیگر اگر مقداری جنس مرغوب را با مقداری از جنس نامرغوب مخلوط کند به مشتری بدهد (و به او نگوید) غش در معامله کرده برای مثال برنج ایرانی می فروشد ولی لابلایش هندی هم مخلوط کرده، یا روغن حیوانی اعلا را با روغن نباتی و پیه مخلوط کرده و مشتری هم خبر ندارد.

** البته بین غشّ در معامله و کم فروشی فرق است هرچند همیشه این دو را در کنار هم ذکر می کنند. معنای غشّ ذکر شد اما معنای کم فروشی این است که کسی ترازوی خرید و فروشش یکسان نباشد. مثلاً موقع فروش بجای یک کیلو، ۹۰۰ گرم جنس به مشتری بدهد.

*** گناه غشّ، به قدری نزد ائمه کراهت دارد که صاحب این کار را یهودی امت اسلام نامیده اند! بدبختانه در عصر ما نيز بعضی از مسلمانان اين چنين عمل می كنند و موقع بسته‌بندی ميوه برای عرضه كردن چند دانه از مركبات يا سيب مرغوب يا چند خوشه انگور خوب را روی بار می گذارند و نامرغوبها را زير بار پنهان مي‌كنند و به فرموده رسول اكرم (ص) با اين عمل، خويشتن را از صف مسلمين جدا می نمايند.

به راستی چهارتا دانه سیب را به قیمت بالاتر فروختن آنقدر ارزش دارد که مسلمانی خودمان را زیر سوال ببریم!؟

 نظر دهید »

پای درس اخلاق آیت‌الله جوادی آملی

07 مهر 1393 توسط حاتم

«دوری از لهو و لعب» لازمه رسیدن انسان به کمال

توجه به انسان و مقام و منزلت او در فرهنگ اسلامی ریشه در آموزه‌های اسلامی دارد. همچنین آیات بسیاری از قرآن کریم و روایات اسلامی درباره جایگاه انسان به طور عام و انسان‌های برتر به طور خاص سخن گفته‌اند.

بشر حتی با وجود قانونِ بدون اخلاق نمی‌تواند زندگی ایده‌آل و سعادتمندی را درک کند و در این مسأله اسلام به عنوان دین کامل و جامع بهترین دستورات اخلاقی را برای زندگی زیبا دارد که فراگیری آن برای هر فرد مؤمنی لازم و ضروری است.

در حدیث معروفى از پیامبر اکرم(ص) می‌خوانیم: إنَّما بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمَ الخلاقِ؛ من تنها براى تکمیل فضائل اخلاقى مبعوث شده‌‏ام.

در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین(ع) آمده است: اگر ما امید و ایمانى به بهشت و ترس و وحشتى از دوزخ، و انتظار ثواب و عقابى نمى‌‏داشتیم، شایسته بود به سراغ فضائل اخلاقى برویم، چرا که آنها راهنماى نجات و پیروزى و موفقیت هستند.

آنچه در ادامه می‌خوانید سخنانی از آیت‌الله جوادی آملی پیرامون اخلاق اسلامی است که در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد:

به امام صادق علیه‌السلام عرض کردند که امام بعد از شما کیست؟ فرمود: «[مَن] لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَب»؛ کسی که اهل بازی نیست؛ همان وقت وجود مبارک امام کاظم(ع) که کودک خردسالی بود وارد شد، یک برّه یا گوسفندی هم در خدمت آن حضرت بود، در حالی که به آن گوسفند می‌گفت: «برای پروردگارت سجده کن». فوراً امام صادق(ع) این کودک را در بغل گرفت و فرمود: «پدرم فدای پسری که اهل بازی نیست».

حالا این طور نیست که فقط کودکان بازی کنند، برخی از بزرگسالان نیز زندگی را به بازی می‌گذرانند، فقط نوع بازی آنها با کودکان متفاوت است. انسان می‌‌تواند کاری کند که بیست و چهار ساعت شبانه روز را در راه اطاعت خدا باشد، نه به این معنا که همیشه ذکر بگوید و عبادت کند، بلکه با طرز حرف زدن، نشستن، برخورد، نگاه کردن و کار و کسب می‌تواند به گونه‌ای باشد که اطاعت خدا به حساب آید.

آن وقت بخش پایانی سوره مبارکه انعام، معنای خود را ظاهر می‌‌کند: «نماز و تمام عبادات من و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است». اگر کسی مواظب زبان خود و حلال و حرام باشد، در حقیقت روزه است. چطور در ماه مبارک رمضان «نفس‌های انسان تسبیح است»؟! اگر کسی در غیر ماه مبارک رمضان آثار ماه مبارک رمضان را داشت، آنجا نیز «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیح» صادق است؛ یا اینکه چطور درباره سیّدالشهداء سلام‌الله علیه آمده است: «نَفَس غم‌زده برای ما، تسبیح و غصه او برای ما، عبادت است»؛ اینکه دیگر برای تمام سال وارد شده است. این همان آثار عترت است که مانند قرآن است.

پس می‌‌شود انسان به گونه‌ای زندگی کند که بگوید: «إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیایَ وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین؛ به درستی که نماز و عبادت و زندگی و مرگ من برای پروردگار جهانیان است» و ما موظفیم این گونه زندگی کنیم.


 نظر دهید »

لبخند پیامبر(ص)

22 شهریور 1393 توسط حاتم

روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، به طرف آسمان نگاه مى كرد، تبسمى نمود. شخصى به حضرت گفت:
يا رسول الله ما ديديم به سوى آسمان نگاه كردى و لبخندى بر لبانت نقش بست، علت آن چه بود؟
رسول خدا فرمود:
آرى! به آسمان نگاه مى كردم، ديدم دو فرشته به زمين آمدند تا پاداش ‍عبادت شبانه روزى بنده با ايمانى را كه هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول مى شد، بنويسند؛ ولى او را در محل نماز خود نيافتند. او در بستر بيمارى افتاده بود. فرشتگان به سوى آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض كردند:
ما طبق معمول براى نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ايمان به محل نماز او رفتيم ولى او را در محل نمازش نيافتيم، زيرا در بستر بيمارى آرميده بود.
خداوند به آن فرشتگان فرمود:

تا او در بستر بيمارى است، پاداشى را كه هر روز براى او هنگامى كه در محل نماز و عبادتش بود، مى نوشتيد، بنويسيد بر من است كه پاداش ‍ اعمال نيک او را تا آن هنگام كه در بستر بيمارى است ، برايش در نظر بگيرم

منبع: داستان های بحارالانوار ج1، مولف: محمد ناصری

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 44
  • ...
  • 45
  • 46
  • 47
  • ...
  • 141

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس