پرواز
وسط سنگر دراز کشید.از کنار پتویی که درب سنگر آویزان بود شعاع نور خورشید وارد سنگر می شد وبه چهره اش می تابید.حسین به پهلوی راست خوابید و سرش را روی کتف بدون دست قرار داد.حرف حسین به شهادت و عشق به آن کشیده شد:"من در این عملیات شهید می شوم.".اگر شهید شدی اسم بچه ات را چه بگذارند؟،"مهدی…".
و این بیست ساعت قبل از پرواز بود.
((برگرفته از کتاب جز لبخند چیزی نگفت؛نویسنده:سید علی بنی لوحی))