وقتی زمین لرزید اولین کاری که کردم......
تو خواب عمیقیی بودم که با صدای تلفن بیدار شدم تو خواب و بیداری گفتم : بله
دیدم خالمه گفت خوابی گفتم چرا نباشم نیمه شبه شما چرا بیداری گفت اطراف اصفهان زلزله اومده و اینجا هم لرزیده همه از خونه هاشون بیرونند پاشو بیا بیرون .
تلفنا قطع کردم ترسیده بودم تلویزیون را روشن کردم دیدم خبر زمین لرزه را میداد و از مردم می خواست آروم باشند تلویریون را خاموش کردم و زدم زیر گریه اون موقع هیچ چیزی به ذهنم نیومد مگر گناهام شروع کردم به توبه خواستن از درگاه رحمت بی کرانش واقعا از تموم وجودم با خدا حرف میزدم در حین ترس لذت عمیقی داشت از خدا خواستم یه فرصت دیگه ای بهم بده گریه هام که تموم شد کمی آروم شدم پنچ تا آیه الکرسی خوندم و کنار فرزندم خوابیدم خوابی پر از ترس ولی مملو از حضور خدا.
خدایا ممنون که منا به خود م آوردی فقط کمکم کن فراموش نکنم مرگ همراره نزدیک است