موعظه صاحب دل
25 آبان 1400 توسط حاتم
گویند : صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت ، نمازگزاران ، همه او را شناختند ، پس از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود و پند گوید .
پذیرفت
? نماز جماعت تمام شد ، چشم ها همه به سوى او بود .
⚜ مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست .
? بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود آن گاه خطاب به جماعت گفت :
? مردم !
هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد !!!
کسى برنخاست !!!
? گفت :
حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد !!!
باز کسى برنخاست !!!
? گفت :
شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید
اما براى رفتن نیز آماده نیستید … !