• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

ماجرای عجیب برخورد علامه با 'ارواح خبیثه'

29 اسفند 1391 توسط حاتم


بی شک علامه سید جمال الدین گلپایگانی، یکی از چهره های سرشناس جهان تشیع می باشد، چرا که این عالم وارسته با وجود برخورداری از مقام مرجعیت، از تهذیب نفس و طهارت و سیر و سلوک غافل نبود و شاید نمونه ای از آن مکالمه ی ایشان با ارواح خبیثه باشد!؟


به گزارش فرهنگ نیوز، علامه در ۱۲ سالگی نزد برادران بزرگوارش درس را آغاز کرد و در سن شانزده سالگی (۱۳۱۱ ق) برای ادامه تحصیل عازم اصفهان گردید و در مدرسه ی الماسیه سکنی گزید. ایشان در دورانی که در اصفهان مشغول تحصیل بودند، با آیت الله حسین بروجردی، هم درس و هم مباحثه بودند و آیت الله بروجردی، چه هنگامی که در بروجرد بودند و چه هنگامی که به قم هجرت نمودند، نامه هایی به ایشان می نوشتند و درباره ی بعضی از مسائلِ مشکل و حوادث که واقع می شد، از ایشان کمک می گرفتند.

آیت الله محمد حسین نائینی برای ایشان ارزشی فوق العاده قائل بودند و در واقع علامه گلپایگانی نقش مشاور علمی مرحوم نائینی را داشتند و آنچه موید این مطلب است، اجازه اجتهادی است که مرحوم نایینی به ایشان دادند و از ایشان به عنوان حجت الاسلام یاد کردند و این در حالی است که مرحوم نایینی چنین عنوانی را برای کمتر کسی به کار می بردند و سرانجام پس از رحلت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در سال ۱۳۶۵ ق، آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی به مقام مرجعیت شیعه نائل آمدند.

در میان منابع کراماتی چند به علامه گلپایگانی نسبت داده اند ولی شاید یکی از موثق ترین آن ها، حکایتی باشد که خود ایشان به این نحو بیان کرده اند؛ ایشان فرموده است: روزی برای زیارت اهل قبور در نجف اشرف به وادی السلام رفتم. پس از ادای فریضه ی ظهر از شدت گرما در میان وادی در زیر یک چهارطاقی نشستم. همین که نشستم و شَطَب (چپق کوچک) خود را روشن کردم که قدری استراحت کنم، دیدم دسته ای از ارواح با بدترین وضع به سوی من آمدند در حالی که لباس هایی پاره و کثیف و آلوده بر تن داشتند و التماس می کردند که آقا بیا و به فریاد ما برس و ما را شفاعت کن!

این ارواح متعلق به قبوری بودند که در میان آن قبور نشسته بودم و همه از شیوخ و بزرگان عرب بودند و در دنیا دارای نخوت و تکبر و جاه طلبی بود و در التماس خود پیوسته اصرار می نمودند و التجا داشتند.

من هم اوقاتم تلخ شد و همه را رد کردم و گفتم: ای بی انصاف ها، شما در دنیا زندگی کردید و مال مردم را خوردید و جنایت کردید، حق ضعیف و یتیم و هر بی نوایی را ربودید و ما هر چه فریاد کشیدیم گوش ندادید، حالا آمدید می گویید شفاعت کن؟
بروید گم شوید. و همه را رد کردم و پراکنده شدند.

جهت کپی برداری از مطلب سه صلوات عنایت فرمایید
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: مذهبي لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس