دوران اسارت، دانشگاه خودسازی و مناعت طبع بود
مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس همدان گفت: دوران اسارت دانشگاه خودسازی، مناعت طبع، وفای به عهد، وحدت و ایمان به خدا بود.
به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، 26 مرداد ماه سالروز ورود نخستین گروه از اسرایی است که در زندانهای بعثی عراق گرفتار شدند که در سال 69 بعد از پذیرش قطعنامه 598 از طرف صدام به میهن بازگشتند.
یکی از اسرایی که چند سال در اردوگاههای عراق را سپری کرده بود محمدجواد زمردیان، مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس همدان بوده که با وی در خصوص خاطرات و چگونگی مسائل مربوط به اسارت به گفتوگو نشستیم.
26 مرداد ماه برای شما چه روزی است؟
- 26 مرداد ماه سالروز آغاز آزادسازی اسرای هشت سال دفاع مقدس است.
قریب به 40 هزار آزاده در زندانهای بعثی اسیر بودند که در بین این افراد از برخی از دو سال تا 10 سال در اسارت بودند.
شما در چه سالی و در جه عملیاتی اسیر شدید؟
- من در عملیات کربلای 4 در دی ماه سال 1365 اسیر شدم و به مدت چهار سال اسیر رژیم بعث بودم.
شرایط اسرا در اردوگاههای عراق به چه صورت بود؟
- آزادگان در شرایط بسیار سخت، مشکلات را تحمل میکردند، چون هدف آنها رضای خدا بود.
سهمیه آب مصرفی اسرا از خوردن تا استحمام و بسیاری امور دیگر پنج تا 12 لیوان آب بود و در بحث غذا نیز در بهترین شرایط هفت قاشق برنج میخوردند.
دشمن از بچهها استقامت دیده بود و درصدد آن بود استقامت آنها را با این فشارها بشکند اما این روشها هیچ کدام جواب نداد.
چه عاملی باعث میشد اسرا در دست دشمن نشکنند؟
- نخستین اصل در استقامت و پایداری اسرا اتحاد و همدلی بود. برخی از اسرای ما در اردوگاهها روزه میگرفتند تا اسرای کوچکتر غذای کافی بخورند و نشکنند، دومین اصل مبانی ایدئولوژیک بود که آنها را مقاوم کرده بود.
دوران اسارت برای ما یک دانشگاه بود و درس اتحاد، همدلی، استقامت و جهاد را آموخت.
مناعت طبع، وفای به عهد و ایمان به خدا خصوصیات بارز آزادههای ما بود که باید مورد توجه باشد.
آیا مردم ما توانستند حق مطلب را در حق اسرا ادا کنند؟
- وقتی من را اسیر کردند، دستم را از پشت بسته بودند و نمیتوانستم دست را حرکت بدهم، با این حال ما را سوار یک ماشین روباز کردند و در بصره در بین مردم میچرخاندند.
مردم بصره هر چه دستشان میرسید به طرف ما پرتاب میکردند، حتی من یادم میآید آب دهان یکی از آن افراد، روی صورت رزمنده ما بود، اما اسیر ایرانی با آرامش خاطر نگاه میکرد.
همه آن ایستادگی مدیون مردم عزیزی است که وقتی ما به میهن اسلامی قدم گذاشتیم، ما را بر روی دست گرفته و خاطره سختیهای اسارت را از دل ما زدودند.
من به نمایندگی از همه آزادهها میگویم آن روزی که ما از اسارت آمدیم، این مردم بینهایت به ما محبت کردند و ما به خاطر همه چیز ممنون مردم هستیم.
یک خاطره از دوران اسارت تعریف کنید؟
- بعد از قبول قطعنامه تا حدودی، رژیم بعث دست رزمندگان را باز گذاشته بود صبح در را باز میکرد و بیشتر در اختیار خودمان بودیم در آن شرایط یکی از بچهها که ارتباط نسبتاً خوبی با عراقیها داشت رفت و پیشنهاد داد که اگر مقداری تخم گیاهان و میوه بدهید جلوی این سلولها و داخل حیات تخم گیاهان را میکاریم، در آخر آنها هم قبول کردند و تخم گیاه را در اختیار ما گذاشتند.
باغبان ما هم خیلی به این باغچه میرسید بعدها که خیار و گوجههای این باغچه رسیده بود، یکی از بچهها گفت بروید و کمی از این میوهها را بچینید و ببرید بدهید عراقیها بخورند، خیارهای قلمی را بچهها چیدند و برای عراقیها بردند همه داشتیم نگاه میکردیم که دیدیم فرمانده خیارها را به یک طرف پرت کرد و اسیر را زیر مشت و لگد گرفت.
ما دلیل این کار را پرسیدیم که فرمانده عراقی گفت «شما خیارهای درشت را خوردید و کوچکها را برای آوردید»!
سخن پایانی:
زمردیان: امیدواریم من و شما که امروز سر اعتقاداتمان این همه تحریم و فشار را تحمل میکنیم، خدای ناکرده دستاورد آن روز را به راحتی از دست ندهیم.