درسی که مرحوم حسینقلی همدانی (ره) گرفت!
مرحوم ملا حسینقلی همدانی رضوانالله علیه که استاد بزرگ اخلاق بودند، مدتها تلاش میکرد و دری به روی او باز نمیشد ایشان باحالت غمناکی به صحن مطهر امیرالمؤمنین میآید و گوشه ایوان مینشیند و اظهار درد دل به مولا (ع) میکند، یکباره میبیند گنجشکی آمد و نان خشکی را که به دهان خودش گرفته جلوی ایشان انداخت، این نان را ریزریز کرد و خورد، ایشان بلند شد و رفت، درسش را گرفت، کانه این گنجشک با این وضع از ناحیه علی (ع) مأمور بوده که جواب حالت ایشان را بدهد، حالت ایشان حالت دعا بوده است، لازم نیست انسان دادوبیداد کند،
معنای دعا تقاضای درونی است که واقعاً طلب باشد و اشتهای کاذب نباشد، بهاندازه ظرفیت من باشد، به ایشان فرموده باشد که گلوی تو کوچک است، این نان بزرگ را نمیتواند هضم کند و باید ریز بشود، ما گلویمان کوچک است و ظرفمان کم است، مخصوصاً در روشهای تربیتی اینچنین است،
انسان باید آهستهآهسته حرکت کند که این مسائل معنوی، خمیرمایه روحش باشد، اگر انسان یکباره برود میبیند باید با قبلش بررسی کند که ازنظر فکری و تمایلات روحی فرق کرده است و باید شکر خدای متعال را بهجا بیاورد، اینها از اثر ملازمت باکارهای خوب بوده است، بدون اینکه ذوق بیجا بکند و از میدان در برود، این غذا را کمکم به خوردش دادهاند اما اگر یکباره به او بدهند چهبسا انسان ظرفیت نداشته باشد و دیگران را هم مطلع کند و محروم بشود،
پس رکن اول دعا این است که انسان بداند و بفهمد که چه میخواهد، دوم اینکه از چه کسی میخواهد.