خنجر شوق بر حنجر نفس
خنجر شوق بر حنجر نفس
عید قربان جلوه گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است . فصل قرب یافتن مسلمآنان به خداوند، در سایه عبودیت است .
اگر ابراهیم خلیل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعیل مى نهد، اگر اسماعیل ذبیح ، پدر را در اجراى امر خدایى ، تشویق و ترغیب مى كند، اگر شیخ الانبیاء در نهادن كارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى تردید و توقف نمى كند؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقیده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى است .
عید قربان ، مجراى فیض الهى و بهانه عنایت رحمانى به بندگان مومن و مسلم و مطیع است .
قربانى تو در این چیست ؟
در راه خدا، چه چیز فدا مى كنى ؟
با چه وسیله ، به استان پروردگار، تقرب مى جویى ؟ و كدام فدیه را به قربانگاه صدق ، عشق ، اخلاص و وفا مى آورى ؟
براى اولیاء الله عید قربان مجمع الشواهد صدق در گفتار، كردار، ادعا و عمل است . تو نیز، اگر بتوانى رضاى خویش را فداى رضاى حق كنى ، اگر بتوانى از خواسته دل در راه خواسته دین چشم بپوشى ، اگر بتوانى از داشته ها و خواسته ها بگذرى ، آنگاه ، به مرز عبودیت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده اى .
مگر خلیل الرحمان چه كرد؟ تو نیز اگر پیر و مشى و مرام ابراهیمى ، نباید هیچ چیز از آنچه دارى و به آن دلبسته اى ، همچون زن و فرزند، مال و منال ، پول و پس انداز، خانه و خادم ماشین و مسكن ، و… حجاب چهره جانت ، مانع بندگى و فرمانبرداریت شود و آنگاه كه پاى دین و خدا به میان آید، بسادگى و بصراحتى ابراهیمى و بصداقتى اسماعیلى درگذرى و امر مولا را مقدم بدارى . بگذر از فرزند و مال و جان خویش
تا خلیل الله دورانت كنند
سر بنه در كف ، برو در كوى دوست
تا چو اسماعیل ، قربانت كنند
اینجاست كه قربانى وسیله قرب مى شود و عید قربان روز تقرب به خداوند.
آن هم نه قرب مادى و جسمى - كه خدا از محدوده حس و جسم بیرون است - بلكه قرب معنوى و تقرب ارزشى كه در سایه ایمان و عمل است .
آنچه انسان را به خدا نزدیك مى كند، طاعت است .
و آنچه از ساحت قرب ربوبى دور مى سازد، معصیت است .
خدا به ما نزدیك است ، حتى نزدیكتر از رگ كردن ، كه خود فرموده است :
- و نحن اقربب الیه من حبل الورید - ما از او دوریم ، چرا كه به جرم و گناه ، گرفتاریم و مجرم هرگز محرم نخواهد شد. دوست نزدیكتر از من به من است
وین عجبتر كه من از وى دورم
اگر پاى از مرز طاعت فراتر ننهیم ، اگر با تیغ گناه ، دامن عصمت ندریم ، اگر دست تعدى ، به حریم حرمات الله نگشاییم ، آنگاه خواهیم دید كه هر جا باشیم در قربانگاهیم و هر سو كه برویم ، به او تقرب پیدا مى كنیم ، و هر روزمان عید قربان مى شود. بفرموده حضرت على :
كل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید
هر روزى كه در آن ، خدا نافرمانى نشود روز عید است .
جلوه دیگر این روز، ذبح است .
قربانى كردن گوسفند، چه از سوى حاجى در منا و چه از سوى ما در شهرها مان ، تكریم آن حماسه معنوى و ایثار عظیم است كه ابراهیم و اسماعیل از خود نشان دادند و به مسلخ رفتند، آن فداكارى همواره باید در خاطره ها زنده بماند، تا درسى مى باشد فرا روى ابراهیمیان همیشه و همه جا.
رها شدن از تعلقات و ذبح كردن تمنیات در پیش پاى اراده الهى ، درس دیگران قربانى است ،
تیغ اراده و عفاف ، باید بر خنجر نفسانیات نهاد و خون نفس اماره را ریخت و از شر این وسواس خناس نجات یافت .
تا چه حد حاضرى كه خواست خدا را بر خواهش دل مقدم بدارى ؟
تا كجا مى توانى طاعت و اطاعت الله را، با هواى نفس مبادله نكنى ؟
نفس كشتن و جهاد با دشمن درونى ، سخت تر از مبارزه با دشمن ، آشكار و برونى است .
از این رو جهاد اكبر نام گرفته است .
ذبح قربانى در دید عرفانى اهل نظر، رمزى از ترك هواهاى نفسانى و روى آوردن به رضاى الهى است .
ثمرات این ذبح نیز، باید چونان قربانى گوسفند به دیگران برسد.
و… چنین است كه آنكه مالك هواى نفس شود و دیو هوا را به بند كشد، هم خویشتن از وسوسه ها و زیانهاى آن آسوده خاطر است ، هم جامعه از صدمه هوا پرستیهاى او مصون !
آرى !… امروز، عید است .
عید قربان و تقرب به خدا، آن هم در سایه عبودیت و بندگى .
ما، بنده آنیم كه در بند آنیم .
حال كه چنین است ، چرا در بند نفس و بند زر و سیم و بند خواسته ها و داشته ها؟!
دل به خدا بدهیم و در بند عبودیت او باشیم ، تا از هر قید و بندى آزاد شویم .
بندگى خدا، امیدبخش است .
و روز عید قربان مى تواند براى ما اوج این آزادى برین باشد.
خجسته باد عید قربان عید صالحان و ارس ته ، و عید اهل طاعت و تسلیم .