خاطراتی از آیت الله بهاءالدینی (ره)
خورشید لحظه ای تابید و رفت
پس از ارتحال امام خمینی(ره) و در زمان رهبری آیت الله خامنه ای نیز،آیت الله بهاءالدینی همواره حامی رهبری بود و بارها می گفت باید آقای خامنه ای را کمک کرد. حسن نظر و محبت قلبی آیت الله بهاءالدینی نسبت به آیت الله خامنه ای مربوط به سال های قبل از رهبری ایشان است. یکی از نزدیکان ایشان نقل می کند در زمانی که آیت الله خامنه ای نماینده مجلس بودند یک روز من برای خرید از منزل آیت الله بهاءالدینی بیرون رفتم در بازگشت مشاهده نمودم که ایشان مشغول جمع آوری وسایل پذیرایی هستند، پرسیدم که چه کسی مهمان شما بود؟ ایشان فرمودند: «خورشید لحظه ای تابید و رفت.»معلوم شد که آیت الله خامنه ای دیدار کوتاهی با ایشان داشته اند. در جای دیگری آیت الله بهاءالدینی فرمودند: «از همان زمان حیات امام خمینی(ره) رهبری را در آقای خامنه ای می دیدم چرا که ایشان ذخیره ی الهی بعد از امام خمینی(ره) بوده است.»
در مورد حالات عرفانی و مقامات معنوی این مرد خدا، مطالب و خاطرات زیادی توسط علما و طلاب و ارادتمندان ایشان نقل شده است. کراماتی مثل طی الارض و اطلاع از اوضاع و احوال شاگردان برای ایشان امری عادی بود.
آنطور که از بعضی از فرمایشات ایشان به خواص فهمیده می شود ایشان تشرفاتی نیز به محضرحضرت بقیه الله الاعظم ارواحنافداه داشته اند. بعنوان مشتی از خروار به چند مورد از این خاطرات اشاره می کنیم:
مورد اول: از یکی از نزدیکان ایشان نقل شده که در زمان حیات امام خمینی(ره) که مجلس خبرگان می خواست شخصی را بعنوان قائم مقام رهبری اعلام کند، در سه جمعه پیایی که در منزل ما مجلسی برپا بود و آیت الله بهاءالدینی حضور داشتند، ایشان به رهبری آیت الله خامنه ای اشاره کردند با اینکه هیچ کس در آن زمان تصور این مطلب را هم نداشت. در جلسه ی اول به من فرمودند: فلانی قضیه ی قائم مقامی سرنمی گیرد کسی که ما دلخوش به او هستیم آقای خامنه ای است. من فرمایش ایشان را یادداشت کردم. جمعه ی بعد حدود ساعت ۱۰صبح فرمودند: همانطور که ما به شما گفتیم اینها می خواهند کاری بکنند اما موفق نمی شوند دلخوشی ما به آقای خامنه است.» من این مطلب را هم یادداشت کردم. جمعه ی سوم باز هم مطالبی به همین مضمون فرمودند. من به ایشان نگاه کردم ایشان فرمودند: «چه باید کرد؟ شما تعجب می کنی؟ اما دید ما این است.»
مورد دوم:«در جوانی به سیگار مبتلا شدم گرچه حضرت رضا(ع) ضررش را از من برداشتند و بدنم با آن گرم می شد، اما اصل کار اشتباه بود.» یکی از دوستان و ارادتمندان قدیم ایشان نقل کرده: یکبار که ایشان به محضر حضرت امام رضا(ع) مشرف می شوند عرض می کنند: «ما درباره ی این سیگار نگران هستیم. یا این سیگار را از ما بگیرید یا ضررهایش را بردارید.» مدتی نگذشت که مکرر می فرمودند: «سیگار برای ما ضرر ندارد و ضررش را از ما برداشتند.» تا اینکه در سال ۱۳۷۰ که بیماری ایشان شدت یافت و به دستور رهبر معظم انقلاب در یکی از بیمارستان های تهران بستری شدند در عکسبرداری از ریه ی ایشان، مجاری تنفسی کاملاً سالم، طبیعی و بدون هیچ عارضه ای مشاهده شد.
مورد سوم: امیر ارتش اسلام شهید صیاد شیرازی نقل می کردند که در دوران جنگ هر گاه مشکلی پیدا می کردیم اگر ممکن بود خود را خدمت آیت الله بهاءالدینی می رساندیم و با فرمایشات حضرتش آرامش می یافتیم. یک وقت آمدم و بی موقع- به خیال خودم- رسیدم و در فکر بودم که مزاحم آقا خواهم بود چون ساعت یک بعد از نیمه شب بود. در زدم. باز کردند و گفتند بفرمایید. وقتی وارد شدم دیدم آقا نشسته و سماور و چای نیز آماده است. خوشحال شدم که در آن وقت ایشان آماده ی پذیرایی از بنده بودند [و مزاحم نبودم] آقا فرمودند: «بله، خدایی که شما را از جبهه می فرستد اینجا، ما را هم آماده می کند.»