• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

تشرف حاجی‌فشندی نزد امام‌زمان(عج)

07 اردیبهشت 1392 توسط حاتم

 حاجی فشندی عبد صالح و بنده برگزیده حق بوده، عمری را با پاکی، پارسایی و عشق و علاقه به علی(ع) و فرزندان او به ویژه امام عصر(عج) گذرانده و به خاطر سرشت پاک، طینت طیب و صفای باطن، چندین بار توفیق تشرف به محضر آن موعود مهربان را یافته و جمال جمیل یوسف زهرا(ع) را به تماشا نشسته است.

در نقل تشرفات او آنچه قابل توجه و تأمل برانگیز است اینکه آن بزرگوار، فراوان مورد اعتماد و اعتقاد مراجع معظم تقلید و دیگر علما و بزرگان بود و آنان در نقل تشرفات او نه تنها تردید نکرده، او را ستوده و از وی به عنوان دوستدار حقیقی، خالص و مخلص امام عصر(عج) نام برده‌اند.

شخصیت‌های شناخته‌شده‌ای مانند مرحوم آیت‌الله بهجت، شهید محراب آیت‌الله دستغیب و آیت‌الله ناصری دولت آبادی بر صحت گفتار، درستی کردار، سلامت نفس و پاکی ضمیر مرحوم فشندی شهادت داده‌اند.

از تشرفات نقل شده از او می‌توان فهمید که حاجی فشندی از نظر تحصیلات ظاهری و مراتب علمی در حد متوسط بوده است اما از نظر سلوکی و مقامات معنوی بسی برتر و بالاتر قرار داشته است.

تشرف اول؛ احترام به سادات

مرحوم فشندی، تشرف نخست خود را این گونه برای آیت‌الله شهید دستغیب و مرحوم حاج آقا معین شیرازی نقل کرده است:

قریب ۳۰ سال پیش، برای زیارت اربعین عازم کربلا شدم. آن زمان برای صدور گذرنامه، از هر نفر، چهارصد تومان می‌گرفتند. بعد از اخذ گذرنامه، خانواده ما [همسرم]گفت :«من هم می‌آیم». ناراحت شدم و گفتم :«چرا قبلا نگفتی؟!». خلاصه بدون گذرنامه عیال حرکت کردیم. جمعیت و همراهان ما پانزده نفر می‌شدند که عبارت بود از ۴ مرد و ۱۱ زن. در میان زنان یک پیرزن سید علویه نیز وجود داشت که عمر او ۱۰۵سال بود. این پیر زن علویه با دو نفر از همراهان ما، قرابت و خویشاوندی داشت. با اینکه جابه جایی و انتقال پیر زن علویه خیلی زحمت و گرفتاری داشت اما او را حرکت دادیم و با خود بردیم.

هر چند گذرنامه نداشتیم اما به آسانی از مرز ایران و عراق گذشتیم و قبل از اربعین حسینی(ع) به کربلا مشرف شدیم. بعد از اربعین و پس از زیارت به نجف اشرف رفتیم و بعد از ۱۷ربیع الاول هم قصد زیارت کاظمین و سامرا نمودیم. در این وقت خویشاوندان پیرزن علویه از بردن او به کاظمین و سامرا و جا به جایی وی خیلی اظهار ناراحتی کرده و گفتند: «او را با خود نبریم. در نجف بماند تا برگردیم» اما من گفتم: زحمت این پیرزن و سید علویه با من است شما نگران و ناراحت نباشید!

به اتفاق همراهان به راه افتادیم. ایستگاه قطار کاظمین و سامرا شلوغ بود و همه در انتظار قطار بودند به هر حال با آن جمعیت زیاد تهیه بلیط و اسکان مشکل بود. در این هنگام سیدی عرب ـ که شالی سبز به کمر داشت ـ نزد من آمد و فرمود: «سلام علیکم حاج محمد علی! شماها پانزده نفر هستید؟ عرض کردم: بله! فرمود: این پانزده بلیط را بگیرید و همین جا باشید، من می‌روم بغداد و بعد از نیم ساعت با قطار بر می‌گردم و یک کوپه (اتاق) دربست برای شما نگه می‌دارم. شما از جای خود حرکت نکنید!

قطاری از کرکوک آمد و سید سوار شد و رفت. بعد از نیم ساعت قطاری آمد و جمعیت هجوم آوردند. رفقا و همراهان من خواستند سوار شوند که من مانع شدم و آنها از این حرکت من کمی ناراحت شدند. همه که سوار شدند، آن سید آمد و ما را در یک کوپه دربست سوار قطار کرد. وقتی وارد سامرا شدیم آن سید بزرگوار به من فرمود: شما به اتفاق همراهان به منزل سید عباس خادم بروید!

من نشانی سید عباس خادم را یافتم و نزد او رفته، گفتم ما ۱۵ نفر هستیم، ۶ روز هم در اینجا می‌مانیم و دو اتاق می‌خواهیم. ضمناً هزینه و کرایه محل چقدر می‌شود؟

سید عباس خادم گفت: یک آقای سیدی کرایه ۶ روز شما را به همراه مخارج خوراک و زیارت نامه خوان پرداخت و فرمود: «روزی هم، دو مرتبه شما را به سرداب و حرم ببرم!».

گفتم: آن سید کجاست؟ گفت همین الان از پله‌های ساختمان پایین رفت. فوراً به دنبال سید پایین آمدم اما هر چه گشتم او را ندیدم و نیافتم. دوباره به سید عباس خادم مراجعه کردم و گفتم ـ آن سید هزینه پانزده بلیط را از ما طلبکار بود. نمی‌دانی کجا رفت؟ گفت: من نمی‌دانم! تازه تمام مخارج شما را هم در این ۶ روز پرداخت کرده است!

زیارات کاظمین و سامرا که تمام شد دوباره به کربلا برگشتیم. در کربلا نزد مرحوم آیت‌الله سید مهدی شیرازی ـ از مراجع معظم تقلید ـ رفتم، جریان را برای آقا نقل کردم و درباره بدهی خود به آن سید عرب بزرگوار پرسیدم. مرحوم آیت‌الله شیرازی فکری کردند و بعد فرمودند: در جمع شما از سادات کسی هست؟

عرض کردم: بله، یک پیرزن علویه کهنسالی است!

فرمود: امام زمان(عج) شما را ـ به خاطر احترام به آن پیرزن علویه ـ میهمان کرده است!

مرحوم شهید دستغیب در خاتمه تشرف می‌نویسد: «به نظر حقیر شاید آن سید بزرگوار عرب ـ یکی از «رجال الغیب»یا «ابدال»ـ که ملازم خدمت آن حضرت‌اندـ بوده باشد».

جهت کپی برداری از مطلب سه صلوات عنایت فرمایید
مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس