بلند شو برایت نخودچى آورده ام
آیت الله سید صادق شیرازی، ماجرایی را از قول مرحوم پدرشان (آیت الله سید مهدی شیرازی) براى بهره مندى و عبرت آموزى، نقل مى كردند:
«مادرم زنى پارسا و مقید به نماز شب بود. زمانى كه بسیار خردسال بودم هر سحرگاه پیش از نماز شب مرا بیدار مى كرد و مىگفت:
«مهدى جان، بلند شو برایت نخودچى آورده ام».
اسم نخودچى را كه مىشنیدم بلند مى شدم و مادرم مرا مقابل سجاده خود مى نشاند و یك مشت نخودچى به من مى داد و مى گفت:
«اینها را بخور و به من نگاه كن. یك وقت نخوابى. همه را هم یك دفعه نخور، هر دانه را كاملاً بجو، تمام كه شد دیگرى را بخور».
آنگاه خودش برمى خاست و به نماز مى ایستاد و من نخودچى مى خوردم و به او مى نگریستم».
آیت الله سید صادق شیرازی اضافه می کنند که
«تا آنجا كه به یاد مى آورم والد ما، همیشه نیمه شبها بیدار بودند و درس خارج خود را سحر آماده مى كردند. در اواخر حیاتشان كه كسالت داشتند و از شدت درد یا تنگى نفس خوابشان نمى برد و شاید یكى دو ساعت مانده به سحر بر اثر فشار خستگى به خواب مى رفتند، هنگام سحر بیدار مىشدند و هر چند نزدیكانشان مى گفتند: قدرى بیشتر بخوابید، مى گفتند: خوابم نمى برد.
چنین كودكى كه از خردسالى سحرگاه به شوق خوردن نخودچى، عبادت شبانه مادر پارساى خود را تماشا مى كرد، از همان خردسالى به سحرخیزى و شب بیدارى عادت كرد و مادر، روحِ شب زندهدارى را در خمیر مایه فرزند قرار داد. طبیعى است كه سحرخیزى در خردسالى، شب زنده دارى در بزرگسالى را به صورت عادت ایشان درآورد»