اثر عادت کردن به بدی ها
نقل کرده اند که دو برادری بودند که یکی از آنها عطار بود و در بازار عطر فروشها مشغول بود و دیگری شغلش چاه کنی و در نتیجه سر و کارش با فضولات و کثافات بود.روزی برادر چاه کن که مدت ها بود برادر خود را ندیده بود٬ قصد دیدن برادرعطار را کرد و راهی بازار عطر فروش ها شد.وقتی که به میدان بازار رسید بوی عطر به شدت به مشامش رسید و بعداز چند لحظه به زمین افتاد و تشنج کرد .عطر فروش های اطراف که خبر ازشغل چاه کن نداشتن خواستن با تماس مقداری عطر حال او رو بهبود سازند ولی غافل از ماجرا حال چاه کن بدتر شد.ناگهان برادرش از راه رسید و با دیدن حال خراب برادر پی به راز موضوع برد و دستور داد تا مقداری فضله ی بدبو برایش بیاورند.آنگاه با تماس فضله و بوئیدن آن توسط چاه کن حالش بهبود یافت.دیگران دلیل این اتفاق را از برادرش پرسیدن و او اینگونه جواب داد:شغل برادر من چاه کنی است و به دلیل تماس و ارتباط زیاد برادرم به فضولات و کثافات شامٌه او عوض شده وعادت به کثافات کرده و به همین دلیل عطر خوشبو برای او سازگار نیست!!!
دوستان گاهی اوقات به دلیل ارتباط دائم ما با بعضی گناهان و افراد گناهکار قلب و دل ما عادت به این امیال کرده و تذکرات دیگران در دل ما هیچ اثری ندارد.میگویی نماز بخوان :حال ندارم ـ میگویی برویم دعا و روضه:حال ندارم و امثال اینها.ولی قلب هایی که با یاد خدا واهل بیت انس گرفته باشد همیشه انتظار میکشد تا چنین محفل و مجلسی برپا شود.بیایید دلهای خودمان را عادت به خوبیها بدهیم و از دوستی و همنشینی با افراد گناهکار و بی نماز که هیچ رابطه ای با خدا و اهل بیت ندارن دوری کنیم