• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

آیا کاشت ناخن مانع غسل و وضو است؟

22 اردیبهشت 1396 توسط حاتم

پرسش
احکام کاشت ناخن برای غسل و وضو چیست؟ بنده احساس نیاز به کاشت ناخن مصنوعی می کنم چون مقید به نماز و روزه و واجبات شرعی هستم. بفرمایید چگونه می توانم این کار را انجام دهم در حالی که نماز و وضو و غسلم درست باشد؟ در حالی که بسیار مشتاق هستم…چرا یک خانم مسلمان و مقید نمی تواند از متد های جدید زیبایی استفاده کند؟ با تشکر.
پاسخ اجمالی
پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است: [1]

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):

اگر ناخن کاشته شده قابل برداشتن نبوده یا ازاله آن مستلزم ضرر و مشقّت باشد و با وجود ناخن ها قدرت بر رساندن رطوبت به پوست دست نباشد، مسح بر روى همین ناخن‌ها کافى ‌است و غسل نیز همین حکم را دارد.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):

مانع غسل و وضو است.

حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مدظله العالی):

باید قبل از غسل و وضو آن چه را که مانع رسیدن آب به عضو غسل و وضو باشد جدا کرد.

حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته):

اگر ناخن کاشته شده از نظر عقلا بخشی از بدن تلقی شود حکم ناخن اصلی را دارد ولی اگر شیء اضافه محسوب گردد و مانع رسیدن آب به عضو اصلی در وضو یا غسل شود موجب بطلان آنها است.

یک انسان متشرع باید خواسته های خود را در چارچوب شرع قرار دهد و قطعا توفیق الهی بیش از آنچه داده است را عرضه خواهد کرد. لینک به سایت استفتائات

 

[1]. استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه ای، سیستانی، مکارم شیرازی (مد ظلهم العالی)، توسط سایت اسلام کوئست.

 نظر دهید »

چه دعاهایی برای سلامتی اعضای خانواده و حفظ اموال وجود دارد؟

21 اردیبهشت 1396 توسط حاتم

در منابع حدیثی و ادعیه دعاها و ذکرهای فراوانی وجود دارد که در آنها توصیه شده است، هر فردی می‌تواند برای سلامتی مادی و معنوی خود و اعضای خانواده‌اش و نیز حفظ اموال از بلاها به خواندن آنها اقدام کند. در این‌جا به نمونه‌هایی اشاره می‌شود و برای آگاهی از سایر دعاها و اذکار به منابع ادعیه مراجعه شود.


1. امام صادق(ع) فرمود: هر کس این دعا را بعد از هر نماز واجب بخواند خودش، خانه‌اش، مالش و فرزندانش محفوظ خواهند بود:
«اجیرُ نَفْسى‏ وَ مالى‏ وَ وُلْدى‏ وَ اهْلى‏ وَ دارى‏، وَ کُلَّ ما هُوَ مِنّى‏، باللهِ ‏الْواحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ، الَّذى‏ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً احَدٌ، وَ اجیرُ نَفْسى‏ وَ مالى‏ وَ وُلْدى‏، وَ کُلَّ ما هُوَ مِنّى‏، بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ، وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ اذا وَقَبَ، وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِى الْعُقَدِ، وَ مِنْ شَر حاسِدٍ اذا حَسَدَ، وَ اجیرُ نَفْسى‏ وَ مالى‏ وَ وُلْدى‏، وَ کُلَّ ما هُوَ مِنّى‏ بِرَب‏ النَّاسِ، مَلِکِ‏ النَّاسِ، الهِ ‏النَّاسِ، مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ ‏الْخَنَّاسِ، الَّذى‏ یُوَسْوِس‏ فی صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ، وَ اجیرُ نَفْسى‏ وَ مالى‏ وَ وُلْدى‏، وَ کُلَّ ما هُوَ مِنّى‏، باللهِ لا الهَ الَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ، لا تَاْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لانَوْمٌ، لَهُ ما فِى السَّمَواتِ وَ ما فِى الْارْضِ، مَنْ ذَا الَّذى‏ یَشْفَعُ عِنْدَهُ الَّا بِاذْنِهِ، یَعْلَمُ ما بَیْنَ ایْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ، وَ لایُحیطُونَ بِشَىْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ الَّا بِماشاءَ،
وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَواتِ وَ الْأرْضَ، وَ لایَؤُودُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِىُّ الْعَظیم‏».[1]


ترجمه: خود، مال، فرزند، خانواده، خانه‌ام و هر آنچه را که از من است به خداى‏ یگانه یکتاى بی‌نیاز می‌سپارم، که نزاده و زاده نشده و براى او هیچ‌گاه شبیه و مانندى نبوده است. خود، مال، فرزندم و هر آنچه از آن من است به پروردگار سپیده‌دم می‌سپارم، از شرّ تمام‏ آنچه آفریده و از شرّ هر موجود شرور، هنگامى که شبانه وارد می‌شود، و از شرّ آنها که با افسون در گره‌ها می‌دمند [و هر تصمیمى را سست می‌کنند] و از شرّ هر حسود هنگامى که حسد می‌ورزد. خود، مال، فرزندم و هر آنچه از آن من است به پروردگار مردم، به مالک و حاکم مردم، به [خدا و] معبود مردم می‌سپارم، از شرّ وسوسه‌گر پنهان کار که درون‏ سینه انسان‌ها وسوسه می‌کند خواه از جنّ باشد یا انسان. خود، مال، فرزند و هر آنچه از من است به خدا می‌سپارم که هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه جاودان، هیچ‌گاه خواب سبک و سنگینى او را فرا نمی‌گیرد، آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن او است، کیست که در نزد او جز به فرمان او شفاعت کند؟! آنچه در پیش روى آنها (بندگان) و پشت سرشان است می‌داند، و کسى از علم او آگاه نمی‌گردد جز به مقدارى که او بخواهد، تخت (حکومت) او آسمان‌ها و زمین را در برگرفته و نگاه‌دارى آن‌دو، او را خسته نمی‌کند و بلندى مقام و عظمت از آن او است.


2. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هر کس از شما پس از نماز سى مرتبه بگوید: “سُبْحانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِ وَ لا الهَ الَّا اللهُ وَ اللهُ اکْبَرُ"، از وى دفع می‌شود: سوختن، غرق شدن، فرود آمدن خانه، افتادن در چاه، حمله درندگان، مرگ‌هاى فجیع و هر بلاى دیگرى که در آن روز از آسمان فرود آید».[2]


3. امام صادق(ع) فرمودند: «کسى که به بستر خواب رود و یازده بار سوره توحید را بخواند، خداوند او را در خانه‌اش و خانه‌هاى اطرافش حفظ می‌نماید».[3]
4. در «صحیفه سجادیه» نیز درباره موضوع مطرح شده آمده است: دعای بیستم و چهارم برای پدر و مادر، دعای بیست و پنجم برای فرزندان.


5. همچنین خواندن دعاهایی که در قرآن آمده، و از جهت محتوایی با اعضای خانواده مرتبط است، پسندیده است؛ مانند: «رَبِّ نَجِّنی‏ وَ أَهْلی‏ مِمَّا یَعْمَلُون»؛[4] پروردگارا! مرا و اهل مرا از آنچه انجام می‌دهند رهایى بخش.
گفتنی است؛ خواندن دعا براى سلامتی و رفع بیماری‌ها و خطرات و بلاها هرگاه از روى خلوص نیّت و ایمان انجام شود به یقین مؤثّر است؛ ولى این به آن معنا نیست که از مراجعه به طبیب و مصرف دارو و برنامه‌ریزی و محکم‌کاری در امور زندگی خوددارى کنیم، بلکه علاوه بر راه‌هاى معمول در میان عقلا، از دعا نیز کمک بگیریم.

 

——————————————————————————–

[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏2، ص 549، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[2]. طوسی، محمد بن حسن‏، تهذیب الاحکام، ج ‏2، ص 107، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[3]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 128، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق.

[4]. شعراء، 169.

 نظر دهید »

امام زمان(عج) در اولین برخورد با سیصد و سیزده نفر از یاران ویژه خود چه واکنشی نشان می‌دهد؟

20 اردیبهشت 1396 توسط حاتم

در برخی روایات درباره اولین برخورد امام مهدی(عج) با 313 یار ویژه خود، گزارش‌هایی وجود دارد که به دو روایت اشاره خواهیم کرد:
1. ابان بن تغلب می‌گوید: در مسجدى در مکه همراه امام جعفر صادق(ع) بودم. حضرتشان دستم را گرفت و فرمود: «اى ابان! به زودى خداوند سی‌صد و سیزده مرد را در این مسجدتان می‌آورد که مردم مکه می‌دانند پدران و نیاکان آنان هنوز آفریده نشده‌اند. همه شمشیر دارند و بر هر شمشیرى اسم صاحبش و نیز اسم پدرش و وصف و نسبش نگاشته شده است. پس از آن به منادی‌ دستور داده می‌شود که ندا دهد: این همان مهدى(عج) است که مانند دادرسى داوود و سلیمان قضاوت می‌کند و بر آن قضاوت، دو شاهد نمی‌طلبد».[1
2. در روایتی امام باقر(ع) فرمود: «وقتی قائم ما ظهور کند به خانه کعبه تکیه زند و سی‌صد و سیزده مرد به گرد او اجتماع کنند و اوّلین سخن او این آیه قرآن است: “بَقِیَّتُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ"،[2] سپس می‌گوید: منم بقیّة الله در زمین و منم خلیفه خداوند و حجّت او بر شما! سپس همگان به حضرتشان این‌گونه درود می‌فرستند: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللهِ فِی أَرْضِه‏‏».[3]

 

[1]. ابن أبی‌زینب نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 313 – 314، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق.

[2]. هود، 86.

[3]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ‏1، ص 331، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.

 نظر دهید »

آیا در زندگی امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) شوخ‌طبعی نیز وجود داشت؟!

19 اردیبهشت 1396 توسط حاتم

شادی کردن، امری فطری است. در اسلام نیز به شادی و نشاط اهمیت زیادی داده شده است.[1] چنان‌که پیامبر(ص) و معصومان(ع) در بسیاری از مواقع لبخند بر چهره داشته و با گشاده‌رویی با مردم برخورد می‌کردند. در روایت آمده است که رسول خدا(ص) زیاد تبسّم می‌کرد.[2]
پیامبر اکرم(ص) درباره شوخی می‌فرماید: «خداوند، انسان شوخ طبعی را که در شوخی خود راست‌گو باشد، مؤاخذه نمی‌کند».[3]
امام علی(ع) می‌فرماید: «چهره شاداب و خوشرویى؛ مهرآور و نزدیک‌کننده به خدا است و چهره گرفته و بدرویى؛ دشمنی‌آور و دورکننده از خدا است».[4]
امّا در برخی موارد، شوخی‌هایی میان مردم رد و بدل می‌شود که با دروغ، غیبت، بردن آبروی دیگران و… همراه است. این بخش از شوخی‌ها حرام است که نه تنها ما به این شوخی‌ها مجاز نیستیم، بلکه دیگران را نیز باید از آن نهی کنیم.
شوخی تنها منحصر در این نوع نیست، بلکه ممکن است عده‌ای با هم شوخی کنند و شاد باشند، بدون این‌که مرتکب گناهی شوند. چنان‌که در زندگی معصومان(ع) نیز این نوع شوخی دیده می‌شود؛ مانند این‌که؛ پیرزنى نزد پیامبر اکرم(ص) آمد، و پیامبر فرمود: «هیچ پیرزنى وارد بهشت نمی‌شود»، آن زن شروع به گریه کرد. حضرتش فرمود: «تو آن روز پیر نیستى، خداى متعال فرموده است: “ما آنان را به شیوه‌ای شگفت‌آور آفریده، و آنان را باکره قرار دادیم"[5]».[6]
بر این اساس، شوخی‌کردن نه تنها در اسلام منع نشده، بلکه بویژه شوخی با همسر مطلوب است.
پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «هرگونه لهو (بازى) از مؤمن نابجا است، مگر در سه چیز: در تربیت کردن اسب، مسابقات تیراندازى، و شوخى کردن با همسر، که اینها درست و بجا است».[7]
امام علی(ع) نیز در میان افراد جامعه به شوخ‌طبعی معروف بود، حتی به همین جهت مورد بی‌مهری خلفای نخستین قرار گرفته بود؛ لذا بعید است که ایشان در زندگی خصوصی خود از شوخ‌طبعی بهره‌مند نبوده باشند. امّا با توجه به این‌که زندگی خانوادگی افراد، حریم خصوصی آنان است، بنابراین، نباید توقع داشته باشیم که شوخی‌هایی که احیاناً بین آنان ردّ و بدل می‌شد به بیرون از منزل رسوخ کرده و گزارش‌های تاریخی از آن وجود داشته باشد. علاوه بر این؛ تنها شوخی و خنده نیست که زندگی شیرینی برای افراد به وجود می‌آورد.

 

——————————————————————————–

[1]. ر. ک: «اسلام و تفریح و شوخی»، سؤال 1226؛ «شادی و نشاط در اسلام»، سؤال 13334.

[2]. ورام، ابن ابی فراس، مجموعة ورام(تنبیه الخواطر)، ج‏1، ص 112، قم، مکتبة فقیه، چاپ اول.

[3]. جلال الدین سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الفتح الکبیر فی ضم الزیادة إلی الجامع الصغیر، محقق: نبهانی، یوسف، ج 1، ص 324، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1423ق.

[4]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 296، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.

[5]. واقعه، 35 – 36.

[6]. مجموعه ورام(تنبیه الخواطر)، ج ‏1، ص 112.

[7]. مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى‏، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق: موسوى کرمانى، حسین، اشتهاردى، على پناه‏، ج 10، ص 166، قم، مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، چاپ دوم، 1406ق‏.

 نظر دهید »

آیا در قرآن آیاتی مبنی بر نقش جوانان در جامعه وجود دارد؟

18 اردیبهشت 1396 توسط حاتم

پاسخ اجمالی


انسان مؤمن باید از ابتدای فهم و درک خود تا آن لحظه که زندگیش به پایان می‌رسد، نقش مثبتی در جامعه داشته باشد و نیازی نیست که قرآن بر مبنای سنّ افراد، به جداسازی نقش آنها در جامعه بپردازد.
با این وجود، قرآن کریم با طرح الگوهایى از جوانان شایسته؛ همانند جوانان اصحاب کهف، و برخى از پیامبران جوان الهى و یادآورى برخى از داستان‌ها و نکات اخلاقى و تربیتى، سیماى جوان شایسته و نقش آنان را در جامعه ترسیم می‌کند؛ مانند: تأثیر پرهیزکارى و رعایت تقوا، تحصیل علم و دانش، تلاش و کوشش اجتماعی.


پاسخ تفصیلی


جوانى بهترین و حساس‌ترین دوره عمر هر موجودى بویژه انسان به حساب می‌آید. در همین دوره است که انسان می‌تواند سرنوشت خویش را رقم بزند و افق آینده خود را روشن و درخشان و یا آن‌را تیره و تار سازد. قالب وجودى یک انسان در دوره جوانى شکل می‌گیرد و آینده او هم بر همین اساس رقم می‌خورد. در هر عصرى جوانان بیشتر مورد توجه‌اند و در شکل‌گیرى موضوعات مختلف در جوامع نقش مؤثرى ایفا می‌کنند.
درباره نقش جوانان در جامعه از نگاه قرآن؛ به طور کلی باید گفت: یک انسان مؤمن باید از ابتدای فهم و درکش تا انتهای زندگی نقش مثبتی در جامعه داشته باشد و نیازی نیست که قرآن افراد را در تأثیرگذاری در جامعه با مبنای سنّ جداسازی کند؛ چنان‌که حضرت عیسى(ع)، از ابتدای کودکی با تکلّم در گهواره؛ هم نبوّت خویش و هم عفت و عصمت مادرش را ثابت کرد و هم این تأثیرگذاری را تا پایان حضور خویش در جامعه حفظ کرد:
«[به خاطر بیاور] هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت: یاد کن نعمتى را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانى که تو را با “روح القدس” تقویت کردم؛ که در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن می‌گفتى و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامى که به فرمان من، از گل چیزى بصورت پرنده می‌ساختى، و در آن می‌دمیدى، و به فرمان من، پرنده‌اى می‌شد؛ و کور مادرزاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من، شفا می‌دادى؛ و مردگان را [نیز] به فرمان من زنده می‌کردى؛ و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم؛ در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست».[1]
با این وجود، قرآن کریم با طرح الگوهایى از جوانان شایسته؛ همانند جوانان اصحاب کهف، و برخى از پیامبران جوان الهى و یادآورى برخى از داستان‌ها و نکات اخلاقى و تربیتى، سیماى جوان شایسته و نقش آنان را در جامعه ترسیم می‌کند.
به هر حال در برخی امور، تفاوتی میان جوان و کهنسال نیست و همه وظیفه‌ای یکسان دارند، اما در مواردی، عنصر جوانی در انجام وظیفه، نقش پررنگ‌تری خواهد داشت.
نقش جوانان در جامعه از نگاه قرآن
1. تأثیر پرهیزکارى و رعایت تقوای جوانان بر افراد جامعه
قرآن کریم همه مردم را به تقوای الهی امر می‌کند: «و از خدا پروا نمایید و بدانید خدا با پرهیزکاران است».[2] یک جوان به عنوان یکی از اقشار جامعه، کسى است که تقوا و پرهیزکارى را پیشه می‌کند. جوانی که می‌خواهد کار و کوشش او چه در مرحله عبادت و چه در زمینه خدمت به خلق خدا و چه در اعمال خیر اجتماعی مورد قبول خدای تعالی قرار گیرد و به بهشت ابد راه یابد، واجب است تقوا پیشه کند.
افزایش روزافزون گناه و انحرافات اخلاقی در جامعه و اثرات منفی آن بر اخلاق و بهداشت روانی، تا حد زیادی به این بر می‌گردد که غرایز، هوای نفس و وسوسه‌های شیطانی همواره انسان را به طغیان، خیانت، خودخواهی و انواع مفاسد دیگر وا می‌دارد. طبعاً اگر این غرایز و امیال نفسانی مطلق و آزاد گذاشته شوند و جوانان هیچ‌گونه کنترلی بر آنها نداشته باشند پیامدهای بسیار نامطلوبی در بهداشت روانی فرد و جامعه به همراه خواهد داشت. به همین جهت؛ در آموزه‌های قرآنی، «تقوا» یک مفهوم محوری، و بهترین ره توشه انسان در سیر الی الله است و در قرآن، از تقوا به شرط قبولی اعمال، ملاک کرامت و ارزش انسان، و نیرویی که به وسیله آن می‌توان حق را از باطل تشخیص داد، یاد شده است.
بنابراین، مجهز شدن جوان به تقوا و پرهیزکاری و حضور او در اجتماع با همین خصیصه، آثار معنوی و اخلاقی شایسته‌ای در جامعه دارد.
2. تحصیل علم و دانش
اسلام به فراگیرى علم و دانش تأکید بسیار دارد و اولین آیه‌اى که نازل شده به خواندن و نوشتن امر کرده است: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید، همان کسى که انسان را از خون بسته‌اى خلق کرد… همان کسى که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمی‌دانست یاد داد».[3]
اصلاح جوامع انسانى از قلم‌هاى مؤمن شروع می‌شود و فساد و تباهى اجتماعات نیز از قلم‌هاى مسموم و فاسد مایه می‌گیرد. بی‌جهت نیست که قرآن به قلم و آنچه با قلم می‌نویسند، سوگند یاد می‌کند. قلمى که می‌توان به واسطه آن علم را منتشر و در سینه تاریخ ماندگار کرد.
قرآن تحصیل علم و دانش را پایه و مقدمه تربیت و تزکیه، و تعلیم را یکى از اهداف پیامبران بر می‌شمارد و هیچ‌وقت عالمان و دانشمندان را با جاهلان مساوى نمی‌داند: «آیا کسانى که می‌دانند با کسانى که نمی‌دانند برابرند؟».[4]
گفتنی است؛ علم به دانشى گفته می‌شود که در طریق خدمت و صلاح مردم و شناخت معبود باشد و اگر مایه غرور و غفلت و ظلم و فساد باشد، قیل و قالى بیش نیست.
با توجه به این‌که جوانان استعداد و توانایی بیشتری در آموختن دارند، باید با توجه به مبانى دینى، به تحصیل علم بپردازند و نقش خود را در عقب‌ماندگى و رشد نیافتگى مسلمانان که ریشه در ظلم حاکمان ظالم و فاسد و توطئه دشمنان اسلام دارد، ایفا نمایند و تأثیرگذار باشند.
3. عدالت‌طلبى و حمایت از مظلومان
از آن‌جا که جوان هنوز در نابرابری‌هاى محیط غرق نشده و به آن خو نگرفته و آلوده نشده است، صفت عدالت‌طلبى و حمایت از مظلومان در او بیشتر تجلّى دارد. قرآن کریم به نمونه‌هایى در این‌باره اشاره می‌کند؛ از جمله این جوانان عدالت‌طلب و حامى مظلوم، حضرت موسى(ع) است. در سوره قصص، آیات 15 و 23 ـ 28، آمده است که حضرت موسى(ع) جوانى عدالت‌طلب و حامى مظلومان بود. به همین جهت در سرزمین مصر به حمایت از شخص مظلومى برخاست و در مدین نیز جوان‌مردانه به کمک دختران حضرت شعیب رفت و براى گوسفندان آنها از چاه آب کشید.
4. تلاش و کوشش اجتماعی
دوره جوانى؛ زمان تلاش، کوشش، تحرک و نشاط است. قرآن کریم حضرت موسى(ع) را سمبل و الگوى یک جوان فعال، تلاشگر و پرتحرک معرفى می‌کند که بدون سرمایه و ثروت، تن به کار دشواری داده و سال‌ها براى حضرت شعیب(ع) کار کرد و بعد از انتخاب همسر و تشکیل خانواده، با ثروت کافی به شهر خود (مصر) بازگشت. یک جوان باید با اراده و پشت کارى قوى و عزمى راسخ بکوشد و از کار و تلاش نهراسد و از بحران‌ها و فراز و فرودهاى زندگى به سلامت عبور کند.
5. حق‌پذیرى
جوانان زودتر به حقایق دل می‌بندند و در عمل نیز بی‌باک و جسورند و اگر چیزى را حق ببینند، در تثبیت آن مقاومت می‌کنند. قرآن کریم، برخى از جوانان اصحاب کهف را چنین می‌داند و می‌فرماید: «ما داستان آنان را به حق براى تو بازگو می‌کنیم، آنها جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم».[5]
و در جایى دیگر داستان جوانى (حضرت اسماعیل) را که حاضر شد در راه حق حتى جان خود را فدا کند یادآور می‌شود و می‌فرماید: «هنگامى که [حضرت ابراهیم] با او (حضرت اسماعیل) به مقام سعى رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را قربانی می‌کنم، نظر تو چیست؟! گفت: هر چه دستور دارى اجرا کن؛ به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت».[6]
از آیات یاد شده برمی‌آید که یک جوان مؤمن و شایسته باید در مقابل حقایق اجتماعی و دینی سر تعظیم و تسلیم فرود آورد و با حق‌پذیری ایفای نقش در جامعه نماید.
6. خوش اخلاقى و تواضع در برابر مردم
حضرت لقمان به فرزند جوانش سفارش‌های فراوانی دارد که در قرآن بدان اشاره شده است: «[پسرم] با بی‌اعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد».[7]
لقمان حکیم در این آیه ‌از دو صفت بسیار زشت ناپسند که مایه از هم پاشیدن روابط صمیمانه اجتماعى است اشاره می‌کند: یکى تکبّر و بی‌اعتنایى، و دیگر غرور و خودپسندى است که هر دو در این جهت مشترک‌اند که انسان را در عالمى از توهم و پندار و خودبرتربینى فرو می‌برند، و رابطه او را از دیگران قطع می‌کنند.[8]
7. امر به معروف و نهى از منکر
یک جوان شایسته باید مردم را از منکرات و زشتی‌ها نهى و به خوبی‌ها دعوت کند و در برابر سختی‌ها و مشکلات صبور باشد؛ حضرت لقمان این نقش آفرینی را به فرزند جوانش سفارش می‌کند: «پسرم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن و در برابر مصایبى که به تو می‌رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم است».[9]

 

——————————————————————————–

[1]. مائده، 110.

[2]. بقره، 194.

[3]. علق، 1 – 5.

[4]. زمر، 9.

[5]. کهف، 13.

[6]. صافات، 102.

[7]. لقمان، 18.

[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏17، ص 54، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[9]. لقمان، 17.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 25
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 330

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس