احمد بن موسی (علیه السلام) ؛ آفتاب شیراز
بیش از هزار و دویست سال است که منطقه فارس متبرّک به وجود احمد بن موسی است. او یکی از شخصیتهای معنوی و از رجال بزرگ شیعه به شمار میرود. احمد فرزند و برادر امام و فرزند و برادر شهید است. پدرش موسی بن جعفر علیهالسلام یگانه عصر و هفتمین ستاره آسمان ولایت و مادرش ام احمد از زنان فاضله دوران خویش بود.
احمد بن موسی در عبادت حق، پرهیزکاری، زهد، کرامت نفس و جوانمردی زبانزد همگان بود و بزرگواریش سبب گردید، در طول حیاتش مردم دو بار به عنوان امام با او بیعت کنند و در هر دو بار او مردم را به مسیر صحیح هدایت کرد.
پس از هجرت حضرت رضا علیهالسلام چون تحمّل فراق برادر برایش ناگوار شد، با جمعی کثیر راهی ایران شد در نزدیکی شیراز گرفتار حیله گریهای مأمون شد و احمد پس از نبردی نابرابر به شهادت رسید و به دلیل خفقان موجود تا سالها قبرش بر شیعیان مخفی ماند.
تا اینکه در زمان «عضدالدوله دیلمی» و در پی واقعهای شگفت قبر آن بزرگوار آشکار شد. از آن زمان تاکنون شیعیان، بویژه فارس نشینان به سان پروانگان به گرد بارگاه نورانی آن حضرت در طوافند. کراماتی که شیعیان با توسل به این بزرگوار مشاهده کردهاند موجب شده است تا علاقمندان آن حضرت از راههای دور و نزدیک به زیارت او بیایند و کسب فیض نمایند. مردم فارس نیز از اینکه پذیرای زیارت کنندگان اویند همیشه بر خود میبالند.
ازنگاه نور
امام کاظم علیهالسلام عنایت ویژهای به احمد بن موسی علیهالسلام داشت و او را بر برخی دیگر از فرزندانش مقدم میداشت. شیخ مفید ـ از علمای قرن چهارم ـ درباره شخصیت احمد بن موسی و علاقه امام کاظم علیهالسلام به او میگوید: «احمد بن موسی مردی کریم و پرهیزکار بود و حضرت موسی بن جعفر او را دوست میداشت و آبادیی که به «یسیره» شهرت داشت به او هبه نمود. گفته میشود یکهزار بنده در راه خدا آزاد نمود.»(1)…
و «احمد بن موسی علیهالسلام یکی از پنج نفری است که امام موسی کاظم علیهالسلام او را در اجرای وصیتش با امام رضا علیهالسلام شریک دانسته است.»(2)
شیخ مفید در ضمن روایتی از اسماعیل بن موسی بن جعفر توجه و علاقه فراوان امام نسبت به احمد بن موسی علیهالسلام را اینگونه نقل میکند: پدرم همراه فرزندانش به قصد دیدن اموالش از مدینه بیرون آمد. اطراف ـ برادرم ـ احمد را بیست نفر از خدمتگزاران پدرم گرفته بودند ـ به صورتی که ـ اگر احمد میایستاد آنان نیز به احترامش میایستادند و اگر مینشست آنان هم مینشستند. در چنین شرایطی تا احمد از پدرم غافل میشد، پدرم مخفیانه با گوشه چشم نگاههای محبتآمیزی به او میکرد و چشم از او برنمیداشت. و ما متفرق نمیشدیم، تا آنگاه که احمد از جمع ما بیرون میرفت.»(3)
جلوههای پارسایی در سیمای احمد
احمد از پارساترین و عابدترین صالحان زمان خود و مردی کریم و پرهیزکار بود. میگویند یک هزار بنده در راه خدا آزاد کرد. چنانکه برخی از شعرا این مطلب را به نظم کشیده و گفتهاند:
شاه چراغ احمد بن کاظم اعتق الفا سید الاعاظم(4) در تقوا و پارسایی او همین بس که پس از شهادت پدرش، علیرغم اینکه مردم مدینه برای عرض تسلیت به خانه مادر او آمدند و با او به عنوان جانشینی امام هفتم علیهالسلام بیعت کردند. اما او از آنان برای برادرش علی بن موسی علیهالسلام بیعت گرفت.
جوانمردی احمد بن موسی
منزلت احمد بن موسی علیهالسلام سبب گردید، پس از شهادت امام هفتم مردم به در خانه مادرش بیایند و گمان ببرند که احمد جانشین پدر اوست. احمد بن موسی علیهالسلام که متوجه منظور مردم گردید، و خود هم میدانست که علی بن موسی الرضا علیهالسلام جانشین پدر است، چیزی به مردم مدینه نگفت. مردم هم با وی بیعت کردند. پس از بیعت گرفتن احمد بر فراز منبر قرار گرفت و خطبهای در کمال فصاحت و بلاغت خواند. آنگاه چنین لب به سخن گشود: «ای مردم همچنانکه تمام شماها در بیعت من هستید، من نیز در بیعت برادرم، علی بن موسی الرضا علیهالسلام ، میباشم. پیشوا و جانشین بعد از پدرم اوست آری او ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است به هر چه او فرمان داد فرمانبرداری کنیم.»(5)
تمام آنانی که شاهد جوانمردی و پارسایی احمد بودند و کلامش را از جان و دل پذیرا شدند و در حالی که احمد بن موسی علیهالسلام جلودارشان بود، از مسجد خارج شدند و جلوی خانه علی بن موسی الرضا علیهالسلام گرد آمدند و با او بیعت کردند. احمد بن موسی نیز مجددا با امام خویش بیعت کرد و امام رضا علیهالسلام در حق او دعا کرد. تا زمانی که علی بن موسی علیهالسلام در مدینه حضور داشت احمد بن موسی نیز در خدمت او و یار و یاورش بود.
چگونگی آشکار شدن قبر
قبر احمد بن موسی(ع) در بین سالهای 338 ـ 372 ه. ق در زمان حکومت عضدالدوله دیلمی آشکار گردید. بنا به گزارش دیگری قبر آن بزرگوار در سال 745 ه. ق، در زمان حکومت شاه ابوالسحق که از ممدوحین حافظ است، کشف گردید. البته آنچه برخی از محققین به دست آورده اند این است که ظاهرا قبر آن حضرت در زمان عضدالدوله دیلمی ظاهر گشته. اما بر اثر مرور زمان و زلزله های پی در پی قبر وی از دیدهها مخفی گردید، تا اینکه مجددا در سال 745 ه. ق آشکار گردید. چنانکه مجد الاشراف (یکی از متولیان حرم در عصر نادرشاه) که مطالبی درباره احمد بن موسی از خود به یادگار گذاشته است میگوید: «قبر امامزاده معصوم امیر احمد بن موسی علیهالسلام را امیر مقرب الدین مسعود بن بدر … عمارتی در خاطر داشت.»(6) این بیان میرساند که اطلاعاتی هر چند مختصر از قبر آن امامزاده وجود داشته است. در کتاب بحرالانساب و آثار الاحمدیه شرحی مفصل در مورد چگونگی آشکار شدن قبر آن حضرت در زمان عضدالدوله آمده است. گرچه بر اثر مرور زمان این ماجرا گرفتار مطالبی آمیخته با افسانه شده است، امّا همین مطالب راهگشای خوبی هستند. آنچه که در بیشتر گزارشها آمده است بر این نکته تأکید دارد که شبها نوری از قبر ایشان ساطع میشد و پیکر وی نیز که چندین قرن از شهادت او میگذشته هنوز سالم و تازه به نظر میرسید و انگشتری در دستش بود که نگینش منقش به جمله «العزة للّه احمد بن موسی» بود و همین انگشتری سبب شناسایی او شد. پس از ظاهر شدن قبر در شیراز مدتها مجلس جشن و سرور بر پا بود.(7) و از آن موقع تاکنون بارگاه ایشان بهتر از گذشته آباد و ملجأ شیفتگان آن حضرت شده است.
مدفن حضرت احمد بن موسی
به دلیل گذشت زمان و بروز حوادث و حاکم بودن حکومتهای ضد شیعی، در مورد مدفن ائمه و فرزندان آنان اختلافهایی وجود دارد. اما با وجود همه فشارها و تضییقاتی که نسبت به شیعیان وارد شد، علما و بزرگان شیعه توانستند با جانفشانیهای فراوان فقه و تاریخ شیعه را حفظ کنند و برای آیندگان نگاه دارند. چنانکه تا مدتها مدفن امام علی علیهالسلام مخفی بود ولی اولیاء خاص از آن اطلاع داشتند. در مورد مدفن حضرت احمد بن موسی نیز برخی منابع معتقدند که او در ناحیهای از خراسان مدفون است. اما اکثر مورخین و سیرهنویسان شیراز را مدفن او میدانند و این نظریه از شهرت بیشتر و مطمئنتری برخوردار است.(8)
پی نوشت ها :
(1) ارشاد، مفید، ص303.
(2) همان.
(3) همان.
(4) منظومه نخبة المقال، حسین بن رضا حسینی، ص14. (شاه چراغ احمد پسر امام کاظم علیهالسلام آن سید بزرگان هزار نفر را آزاد کرد.)
(5) بحارالانوار، مجلسی، ج48، ص308.
(6) آثار الاحمدیه، مجد الاشراف، ص16.
(7) ر ک: شیراز نامه، زرکوب شیرازی، ص197 و آثار احمدیه.
(8) برخی از دانشمندانی که شیراز را مدفن وی میدانند، عبارتند از: حمداللّه مستوفی از مورخین قرن هشتم در کتاب نزهة القلوب، ص116، فرصت الدوله در آثار العجم، ص444، زرکوب شیرازی از علمای قرن هفتم در شیراز نامه، ص197، معینالدین ابوالقاسم جنید شیرازی از علمای قرن هشتم در هزار مزار، ص335، علامه محمد حسین قزوینی در کتاب ریاض القدس، ص31، ابن بطوطه از جهانگردان قرن هشتم در سفرنامه خود، ص261.