• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

آیا دوست خوبی هستی؟

11 آذر 1392 توسط حاتم

رهبر معظم انقلاب در یکی از جلسات درس اخلاق خود ، ویژگی‌های دوست خوب را با توجه به حدیثی از امام جعفر صادق (علیه‌السلام) چنین بیان کردند:

«دوست خوب آن است که اولاً ظاهر و باطنش با تو یکسان باشد. این جور نباشد که در ظاهر اظهار دوستى کند، و در باطن با تو دشمن باشد؛ یا اینکه دوست نباشد حداقل خیر تو را نخواهد. این اولین شرط صداقت است.

دوم آنچه را که زینت توست، زینت خود بداند؛ آنچه عیب توست، عیب خود بداند. اگر شما به مقام علمى دست پیدا می‏‌کنید، یا یک کار برجسته‌اى می‏‌کنید که زینت براى شماست، این را براى خودش زینت بداند. اگر خداى نکرده چیزى در شما هست، صفتى، کارى، عملى که موجب عیب شماست، این را عیب خودش بداند؛ که طبعاً آثارى بر این مترتب است: سعى می‏‌کند برطرف کند، سعى می‏‌کند آن را پنهان کند. این جور نباشد که منتظر بماند تا شما یک لغزشى پیدا کنید، خوشحال بشود از این لغزش. صداقت این نیست.

1565_sunnah.jpgدیگر آنکه اگر به یک قدرتى، حکومتى، ریاستى دست پیدا کرد، یا به یک مالى دست پیدا کرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغییر نکند. بعضى‌ها این جوری‌اند دیگر؛ با آدم رفیقند، به مجرد اینکه به یک مال و منالى، پولى، زندگى‌اى، چیزى می‏‌رسند، آدم مى‌بیند اصلاً نمی‌شناسند آدم را. اصلاً نمی‌شناسد، کأنّه نمی‌‏شناسد آدم را؛ از این قبیل هم دیده‌ایم آدم‌هایی را. این جور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نکند.

دوست خوب آن است که هر کار از دستش برمى‌آید، از تو دریغ نکند. خدمتى می‌‏تواند بکند، کمکى، وساطتى، توصیه‌اى، هر کار می‌تواند براى تو بکند و خیرى به تو برساند؛ از این امتناع نکند.

و بالاخره اینکه در روی‌گردانی‌های دنیا تو را رها نکند. اگر به یک مشکلى، بیمارى‌اى دچار شدى، سختى‌اى پیدا کردى؛ انواع و اقسام سختى‌های دیگر - حالا در زمان ما ملاحظه می‏‌کنید؛ سختى‌هاى سیاسى و سختى‌هاى اقتصادى و حیثیتى و همه چىز هست دیگر؛ انواعش را داریم مى‌بینیم که در گذشته در دوران‌هایی این‌ها را نمی‏‌دیدیم؛ لیکن حالا جلوى چشم ماست؛ امتحان‏‌ها فراوان است - این‌طور موارد تو را رها نکند؛ کمک کند.»


 نظر دهید »

در محضر استاد/ صدقه ای که رد نخواهد شد

11 آذر 1392 توسط حاتم

 

«حاج آقا مجتبی تهرانی» از آن دسته معلمان اخلاق است که با زبانی ساده توصیه های اخلاقی را برای شاگردان خود بیان می‌کرد. ایشان در یکی از جلسات درس خود چنین توصیه ‌کردند که:

«اگر می‌خواهی صدقه بدهی، همین طوری صدقه نده، زرنگ باش، حواست جمع باشد، صدقه را از طرف امام معصوم برای سلامتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بده.

چون این کار تو برای دو معصوم است؛ دو معصومی که خدا آن‌ها را دوست دارد، ممکن نیست خداوند این صدقه تو را رد کند، تو هم اینجا حق واسطه گری ات را می‌گیری. تو واسطه ای و همین حق واسطه گری ست که اجازه می‌دهد تو به مراحل خاص بندگی برسی.»

 

www islamiclife.ir


 نظر دهید »

امام سجاد از یزید چه چیزی خواست

11 آذر 1392 توسط حاتم
عاشورا تمام شده است،خیمه ها سوخته،سرها جدا شده و بین قبائل تقسیم شده ! حالا یک کاروان مانده و این همه غم!
یزید که حضور اهل بیت پیامبر را برای حکومت خود خطری بزرگ می دانست مترصد بود تا در فرصتی مناسب آنها را به جایی غیر از شام اعزام کند که این فرصت با طرح سه درخواست از سوی امام زین العابدین(ع) به دست آمد.

امام فرمود:

اول:یک بار دیگرمی خواهم رخسار پدرم را ببینم.

دوم: آنکه دستور دهی هر چه از ما غارت برده اند بازگردانند.

سوم:اگر تصمیم به قتل من گرفته ای فردی مورد اعتماد را با این زنان همراه کن تا آنها را به حرم پیامبر بازگردانند.

یزید پاسخ داد، خواسته اول تو هرگز برآورده نخواهد شد.

درخواست دوم را به چندین برابر جبران می کنم و در مورد سوم جز تو کسی همراه زنان نخواهد بود.

امام فرمود:

اموالت را نمی خواهم و بر تو ارزانی باد،آنچه از ما غارت شده است بازگردان زیرا در میان آنها مقنعه، گردنبند و پیراهن مادرمان فاطمه(س) قرار دارد.

یزید فرمان داد آنها را باز گردانند و دویست دینار نیز به آنها افزود و اسیران اهل بیت را به سوی مدینه باز گرداند.

امام آن دینارها را به مستمندان شام بخشید(1).

هنگام حرکت، یزید، مقداری وسایل را به همراه کاروان فرستاد و به ام کلثوم گفت: اینها در قبال مصایبی است که بر شما وارد شد.

ام کلثوم فریاد زد:

چقدر تو بی حیا و بی شرمی! برادرم حسین(ع) و اهل بیت او را کشته ای و به ما مال و منال می دهی؟! هرگز این اموال را نمی پذیرم(2).

حرکت از شام

پس از هفت روز حضور تلخ و جانکاه، نعمان بن بشیر،(3) به فرمان یزید، وسایل سفر اهل بیت را فراهم، و آنان را همراه با فردی امین به سوی مدینه روانه کرد(4). در مسیر راه هر جا که کاروان فرود می آمد آن ماموران از خاندان رسالت فاصله می گرفتند و تا رسیدن به مدینه این روش ادامه داشت(5).

*************************************

پی نوشت ها:

1- الملهوف، ص 82، زخّار، قمقام، ص 579، با اندکی اختلاف.

2- بحار الانوار، ج 45، ص 197.

3- سلف عبیدالله بن زیاد در کوفه بود که پس از هلاکت یزید مردم را به بیعت با عبیدالله بن زبیر دعوت کرد. الاستیعاب، ج 4، ص 1496.

4- زخّار، قمقام، ص 579.

5- وقعه الطّف، ص 372.

 نظر دهید »

«پدر، عشق و پسر»؛ داستانِ زندگی علی اکبر(ع) از زبان عقاب

08 آذر 1392 توسط حاتم

 

کتاب «پدر، عشق و پسر» اثری است از سید مهدی شجاعی که در آن فرازهایی از زندگی حضرت علی‌اکبر بن الحسین علیهما السلام به تصویر کشیده می‌شود. وقایع از زاویه‌ی اول شخص و از زبان «عقاب»، اسب آن حضرت روایت می‌شود و مخاطب راوی در داستان، لیلا مادر گرامی حضرت علی‌اکبر (ع) است.

فصول این کتاب با عنوان «مجلس» نامگذاری شده و داستان متشکل از ده مجلس است که در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنه‌ای از زندگی حضرت علی‌اکبر(ع) را روایت می‌کند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد.

داستان از چگونگی رسیدن عقاب به حضرت علی‌اکبر شروع می‌شود و مجلس دوم تصویری از ولادت آن حضرت ارائه می‌دهد. مجالس بعدی به ماجراهای پیشنهاد امان از سوی سپاه عمر سعد به حضرت، سقایت ایشان برای اهل خیام قبل از حضرت عباس، صحنه‌های پوشاندن لباس رزم و راهی کردنشان به میدان توسط امام و … می‌پردازد.

مجالس بعدی نیز به ماجراهای پیشنهاد امان از سوی سپاه عمر سعد به حضرت، سقایت ایشان برای اهل خیام قبل از حضرت عباس، صحنه‌های پوشاندن لباس رزم و راهی کردنشان به میدان توسط امام و … اختصاص دارد. در انتهای کتاب نیز، منابعی که نکات تاریخی از آنها استخراج و در متن داستان پرورانده شده، آمده است.

در قسمتی از متن شیوای کتاب می خوانیم:
«آرام باش لیلا، تا برایت از میدان رزم بگویم: من بودم و علی و یک میدان دشمن و تا چشم کار می کرد، سلاح و تا دید می رسید، سوار. نمی دانم چقدر. آن قدر که بیابان در پس و پشت و اطرافشان پیدا نبود. آن قدر که انگار خط پشت دشمن به افق می رسید، پیاده ها بماند. من در عمرم این همه اسب یک جا ندیده بودم. اما این ها را فقط من می دیدم. سوار من انگار چشم به جای دیگر داشت و گرنه باید ترسی، تردیدی، لرزشی یا لااقل تأملی… هیچ از این خبرها نبود.
با تحکمی بی سابقه به من گفت: بچرخیم! و شروع کرد به رجز خواندن! چه صدایی! چه صلابتی! چه جوهره ای! چه جلال و جبروت و عظمتی! …»

چاپ سی‌ و پنجم کتاب پدر، عشق و پسر از سوی انتشارات کتاب نیستان در پنج هزار نسخه منتشر شده است.

 نظر دهید »

هفت مصیبت شام از زبان امام سجاد(ع)

08 آذر 1392 توسط حاتم

ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و کعب نیزه به ما می زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.

در روایتی امام سجاد(علیه السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:


1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و کعب نیزه به ما می زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.

2- سرهای شهدا را در میان هودج های زن های ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّه هایم زینب و ام کلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند، و سر برادرم علی اکبر و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند، و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.

3- زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد، چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامه ام سوخت، و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.

4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می گفتند: ای مردم بکشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند.

5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه ی یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و … کشتند و خانه های آن ها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید…

6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.

7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شب ها از سرما آرامش نداشتیم…

برگرفته از سوگنامه آل محمد، (ص)

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 133
  • 134
  • 135
  • ...
  • 136
  • ...
  • 137
  • 138
  • 139
  • ...
  • 140
  • ...
  • 141
  • 142
  • 143
  • ...
  • 330

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس