• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

ای بهار آفرینش

07 بهمن 1391 توسط حاتم

هفدهم ربيع الاول،

سالروز ولادت با سعادت فرخ لقای عالم لاهوت، حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) و پیشواي بزرگ مذهب جعفري، حضرت امام صادق (عليه السلام) خجسته باد.

نسیم سحری جان مایه عشق را به گستره خاکیان فرستاد. شاخه های مهربان درختان، گونه به رنگ فلق ساییدند. آبشاری از نور، خنده های شادمان خورشید را به زمینیان بخشید و جوشش از شکوه آسمان را در بر گرفت. جوانه های تبسم لب ها را شاداب از طراوت تغزلی دیگر کردند و همگی قدوم نوزادی را که سبب آفرینش بود تبریک گفتند. یا محمّد! به جمع خاکیان دوستدارت خوش آمدی.

جاری شور و سرور، در کوچه های خلوت مکه، حکایتی تازه داشت و باد در گوش بلندترین نخل ها از پیش، خبر می برد و مژدگانی می گرفت. کنگره های کاخ ستم لرزیدند. دریاچه های کفر خشک شدند. آتشکده های الحاد به سردی گراییدند و آغوش اسلام به مولود خجسته خود مباهات کرد. محمّد آمد! ثمره خلقت آمد! پیامبر مهر به سرای دنیا خوش آمد!

ای بهار آفرینش! ای سبب خلقت! ای دستاویز هستی! مقدمت گلباران! ای آفتاب فروزان ادیان الهی! ای آخرین فرستاده حق به سوی بشر! کعبه از آمدنت در شادی است و آسمان مکه همراز شب های تنهایی خود را یافته است. شیشه کفر شکسته و خبر آمدنت در گوش ادیان و اعصار طنین انداخته است. قدومت مبارک ای پیام آور صلح و دوستی! ای تو که از حق آمدی و به حق برانگیخته شدی. آفتاب جهان فروز و عالم تاب توحید هستی که برف ظلم را آب کرده و نوید بهار می دهی! نامت بلند و دینت پاینده باد!

هفدهم ربيع الاول،

سالروز ولادت با سعادت فرخ لقای عالم لاهوت، حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) و پیشواي بزرگ مذهب جعفري، حضرت امام صادق (عليه السلام) خجسته باد.

نسیم سحری جان مایه عشق را به گستره خاکیان فرستاد. شاخه های مهربان درختان، گونه به رنگ فلق ساییدند. آبشاری از نور، خنده های شادمان خورشید را به زمینیان بخشید و جوشش از شکوه آسمان را در بر گرفت. جوانه های تبسم لب ها را شاداب از طراوت تغزلی دیگر کردند و همگی قدوم نوزادی را که سبب آفرینش بود تبریک گفتند. یا محمّد! به جمع خاکیان دوستدارت خوش آمدی.

جاری شور و سرور، در کوچه های خلوت مکه، حکایتی تازه داشت و باد در گوش بلندترین نخل ها از پیش، خبر می برد و مژدگانی می گرفت. کنگره های کاخ ستم لرزیدند. دریاچه های کفر خشک شدند. آتشکده های الحاد به سردی گراییدند و آغوش اسلام به مولود خجسته خود مباهات کرد. محمّد آمد! ثمره خلقت آمد! پیامبر مهر به سرای دنیا خوش آمد!

ای بهار آفرینش! ای سبب خلقت! ای دستاویز هستی! مقدمت گلباران! ای آفتاب فروزان ادیان الهی! ای آخرین فرستاده حق به سوی بشر! کعبه از آمدنت در شادی است و آسمان مکه همراز شب های تنهایی خود را یافته است. شیشه کفر شکسته و خبر آمدنت در گوش ادیان و اعصار طنین انداخته است. قدومت مبارک ای پیام آور صلح و دوستی! ای تو که از حق آمدی و به حق برانگیخته شدی. آفتاب جهان فروز و عالم تاب توحید هستی که برف ظلم را آب کرده و نوید بهار می دهی! نامت بلند و دینت پاینده باد!

 نظر دهید »

شروط تاثیر دعا

07 بهمن 1391 توسط حاتم

شروط تأثير دعا
الف- معرفت: از حضرت صادق سؤال شد «چه علتي دارد كه دعا مي‏كنيم و مستجاب نمي‌شود؟» فرمودند: «زيرا كسي را مي‏خوانيد كه او را نمي شناسيد» پس هر قدر داعي بيشتر متوجه وسعت رحمت و نظام متقن پروردگار شود و به‌واقع او را منجي در همه مهالك بداند خود را به اجابت نزديك كرده است.
ب- آمادگي قلبي واخلاص فرد: اميرالمؤمنين فرمود: « خداي عزّوجلّ دعاي كسي را كه دل او مشغول به غير حق باشد قبول نمي‌كند». لذا بايد قلب از انديشه‌هاي باطل و كينه و حسد و اشتغالات دنيايي پاك باشد و آماده جلب غفران ربوبي گردد، علي بهترين دعا را دعائي دانسته است كه از سينه پاك و دلي پرهيزكار برآيد. «انقطاع الي‌الله» كه دل از همه چيز و همه كس بريده باشد، همراه با سوز دل، اتصال را ممكن مي‏نمايد به طوري كه پيامبر فرمودند: «خداوند به من خبر داده كه به عزت و جلالم سوگند كه آنچه را كه اهل گريه درك كردند عبادت كنندگان درك نكردند».
ج- عدم مخالفت با سنن تكوين: طالب حاجت نبايد اميد داشته باشد توازنِ دستگاه خلقت به خاطر او برهم بخورد، لذا بدون تلاش لازم دعا مستجاب نخواهد شد، به طوري كه ائمه هم جنگ مي‏كردند و هم در حين جنگ دعا مي‏نمودند و گرنه دعا را بازيچه ميل هاي خود قرار داده‌ايم.
د- خواستن با تمام ذرّات وجود: شهيد مطهري«رحمة‌الله‌عليه» مي‏فرمايد: «واقعاً شخص دعاكننده، آنچه را مي‏خواهد بايد به صورت يك احتياج و حاجت درآيد، همان‌طور كه اگر در يك نقطه بدن يك احتياجي پيدا بشود تمام اعضاء و جوارح شروع مي‏كنند به فعاليت و حتي ممكن است يك عضو به مقدار زيادي از كار خود بكاهد براي رفع احتياجي كه در فلان نقطه پيدا شده است». احتياج روحي و معنوي انسان نيز نسبت به كل جهان چنين است، روح انسان جزئي است از عالم وجود كه اگر واقعاً خواهش و احتياجي در وجودش پيدا شود، دستگاه عظيم خلقت الهي به آن بي محلي نمي كند، مگر اين‌كه دل و زبان هماهنگي نداشته باشد.
ه - قطع اميد از تمام وسايل و اميدواري به او: نيايش واقعي موقعي است كه انسان از تمام وسائل شناخته شده قطع اميد كرده و تنها مؤثر و سبب ساز حقيقي را خداوند متعال دانسته و تأثير را نيز از او بداند، بفهمد كه موجودات نه در ذات مستقل‏اند و نه در تأثير، يعني توجه به توحيد در ذات و صفات و افعال، در اين حالت است كه دعا به هدف اجابت خواهد نشست. علامه طباطبائي«رحمة‌الله‌عليه» در ذيل آيه 186 سوره بقره كه مي‌فرمايد: «وَ اِذا سَئَلَكَ عِبادِي‏ عَنّي فَاِنّي قَريبٌ اُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذا دَعانِ» يعني؛ چون بندگان من از تو در مورد من سؤال مي‌كنند، من نزديكم و اجابت مي‌كنم دعاي دعاكننده را، آنگاه كه مرا بخواند؛ مي‏فرمايند: آيه شريفه شرطي براي اجابت بيان نكرده و به تعبير ديگر مي‏توان گفت: دو شرط براي تحقق اصل دعا مطرح فرموده است. 1- اينكه دعا تنها با زبان نباشد بلكه نياز واقعي فرد و با همه وجود باشد. 2- تقاضايش واقعاً از خداوند باشد، نه اين كه به زبان از خدا بخواهد ولي در قلب توجه به اسباب ديگر داشته باشد.
و- تعلق گرفتن حكمت بالغه الهي بر آن: در مقام اشكال گفته‏اند: «خداوند حكيم است و آنچه بايد بكند را مي‏كند و لذا درخواست از او معني ندارد». در حالي‌كه بايد متوجه بود دعا و استجابت دعا نيز جزئي از قضا و قدر خداوند حكيم است و از عوامل مؤثر در نظام آفرينش است و موضوعي مخالف و خارج از آن نيست، بنا به فرمايش علامه‌محمدتقي‌جعفري«رحمة‌الله‌عليه»: «همان خداوندي كه به آتش خاصيت سوزانندگي داده است، براي روح انسان، آن قدرت را داده است كه اگر ارتباط صحيح با قدرت مطلقه خداوندي برقرار كند سوزندگي آتش را با خاصيت روح، كه قوي تر از آن است سلب كند». پس دعا در صورت نبودن موانع تأثير خود را مي‏گذارد.
از حضرت امام‌صادق سؤال كردند: آيا خداوند نمي فرمايد دعا كنيد تا براي شما اجابت كنم، در حالي كه افراد مضطري را مي‏بينم كه دعا مي‏كنند و به اجابت نمي‌رسد و مظلوماني را مي‏بينم كه از خدا پيروزي بر دشمن را مي‏طلبند ولي آنها را ياري نمي‌كند. امام فرمودند: واي بر تو، هيچ‌كس او را نمي‌خواند مگر اين كه اجابت مي‏كند. اما دعاي ظالم مردود است تا توبه كند، و اما صاحب حق هنگامي‏كه دعا كند اجابت مي‏فرمايد و بلا را از او برطرف مي‏سازد به طوري كه گاهي خود نمي‌داند. و يا آن را به صورت ثوابي فراوان براي روز نيازش به آن، برايش ذخيره مي‏كند، و هرگاه چيزي را بندگان تقاضا كنند كه مصحلت آنها نباشد خودداري فرمايد».
از ديگر شروط تأثير دعا، آلوده نبودن به گناه است، چنان‌كه حضرت در دعاي كميل مي‏فرمايند: «اللهُمَّ اغْفِرْلِي الذُّنُوبَ الّتي تَحْبِسُ الدُّعاء» يعني؛ ببخش گناهاني را كه دعا را حبس كرده و مانع بالا رفتنشان مي‌شود. و از ديگر شروط 1- ايمان و اعتماد كامل به استجابت دعا 2- اصرار و الحاح در دعا 3- برطرف كردن موانع 4- خودداري نكردن از تلاش و كوشش 5- دوري از يأس و گمان نيك به خداوند داشتن و…

به نقل از استاد طاهرزاده

 نظر دهید »

دعا گذر از غربت به انس

07 بهمن 1391 توسط حاتم

دعا؛ گذر از غربت به اُنس
بنا به گفته علامه‌محمدتقي‌جعفري«رحمة‌الله‌عليه»:
«انسان در دنيا يك احساس غربت دارد و با نيايش با خداي جاودان، آن غربت را به اُنس مبدل مي‏كند و از هراسِ اضمحلال در اين دنياي بي‌حد و مرز مي‏رهد.»
انسان موجود ضعيفي است و لذا خداوند در وصف او مي‌فرمايد: «خُلِقَ الانْسانُ ضَعيفاً» و از طرفي هيچ انساني اين نقص خود را نمي‌خواهد و به دنبال كمال است، و از طرفي خداوند كمال مطلق است، لذا هر انساني ذاتاً طالب خداوند است، يعني ميل به كمال در وجود انسان او را اولاً؛ به سوي خداوند راهنمايي مي‏كند. ثانياً؛ او را از نقص خود به سوي كمال خود مي‏كشاند. و اين خشوع و خضوع در مقابل كمال مطلق در «نيايش» محقق مي‏شود، و به گفته شهيد‌مطهري«رحمة‌الله‌عليه» «شرافت گوهر انسانيت در دعا واقع مي‏شود».
قرآن مي‏فرمايد: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِيَعْبُدون» يعني؛ ما جن و انس را نيافريديم مگر براي اين‌كه عبادت كنند. پس با عبادتِ خداوند خلقت انسان براي انسان معني‌دار مي‏شود و طبق اين آيه، چون انسان براي تربيتي خاص خلق شده است و هم او بايد ابعاد مختلف خود يعني، «فطرت» و «عقل» و «عواطف» خود را در جهت همين تربيت، تجهيز و تهييج كند، دعا جهت دهنده اين عواطف، و پيوند دهنده وجود ناقص انسان، به ذات مقدس احديت است، و آيا تربيت واقعي انسان جز اين است كه انسان را به خداوند متصل كند و آيا مقصد خلقت كه عبادت است، مقصد عبادت به غير از اين اتصال بايد باشد؟
دعا و نيايش يكي از راههاي رسيدن به رستگاري، و رهاننده انسان از ورطه تنگ مادي به سوي وادي بيكران خزائن الهي است. دعا؛ موجب رسوخ حبّ الهي در دل و زدايندة زنگ غفلت از روح و قلب انسان است.
غفلتي كه از جانب عده‏اي از مسلمانان نسبت به دعا شده اين‌ است‌كه دعا را تنها محملي براي دريافت حوائج مي‏دانستند، و به جنبه‌هاي سلوكي و تربيتي آن كمتر توجه كرده، و آن را صرفاً به يك امر ثواب و مستحب تبديل نموده‏اند، در حالي كه بايد اثر واقعي دعا را در تأثير جنبه‌هاي معنوي كه در شخصيت فردِ دعا كننده مي‌گذارد، جستجو كرد به طوري انسان خاكي را به همسايگي افلاك سير مي‌دهد و دل او را از كدورت دنيا به صفاي عالم غيب نزديك مي‌كند.
وظيفة متفكران جامعه است كه نقش واقعي دعا را براي جوانان روشن نمايند، تا متوجه شوند كه دعاهاي اسلامي‏و به‌خصوص دعاهاي ائمه درس بزرگ زندگي است آن هم يك زندگي واقعي كه بايد هر انساني از آن بهره‌مند شود. در اسلام به ما آموزش داده‏اند دعا كنيم و حاجات خود را با خدا در ميان بگذاريم و نقص‌هاي روحي خود را به محضر حضرت حق ارائه دهيم و از او در جهت رفع آن‌ها كمك بخواهيم. فرموده‏اند: «الدُّعاءُ سِلاحُ الْمؤمن، و عمودُالدّين، وَ نُورُالسَّماواتِ وَ الْاَرْضِ» يعني؛ دعا اسلحة مومن، و موجب استواري دين او، و نور آسمان‌ها و زمين است، چون از طريق دعا با وسوسه‌هاي شيطان مقابله مي‌كند و دين خود را كه عامل ايجاد رابطة او با حق است، حفظ مي‌كند و مي‏تواند در زمين و آسمان درست ببيند و عمل كند.
امام خميني«رحمة‌الله‌عليه» مي‌فرمايند:
«آيا ديده‏ ايد اهل دعا، و كساني كه مداومت به دعا داشته باشند، اين كارهاي ناپسند كه بعضي‌ها انجام مي‏دهند، آن‌ها هم انجام دهند؟ بيشتر كساني كه محكوميت يافته و در زندان‌ها محبوس مي‏باشند، افرادي هستند كه با دعا سرو كار ندارند.».

به نقل از استاد طاهرزاده

 نظر دهید »

پایداری بر عهد محمدی (ص)

07 بهمن 1391 توسط حاتم

پایداری بر عهد محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله»

«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا. قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاء أَن يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ »؛[1] و تو را جز بشارت‌گر و بيم‏دهنده نفرستاديم. بگو بر اين رسالت اجرى از شما طلب نمى‏كنم جز اين‌كه هركس بخواهد راهى به سوى پروردگارش در پيش گيرد. و بر آن زنده‌ای كه نمى‏ميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى .

1- اميرالمؤمنين«علیه‌السلام» می فرمایند:«مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَهُوَعَلَى‌مَعْرِفَةِ رَبِّهِ وَحَقِّ رَسُولِهِ وَأَهْلِ‌بَيْتِهِ،مَاتَ‌شَهِيداً، أُوْقِعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ.»[2] هركس از شما در بستر خود بميرد و خدا و پيغمبر و اهل بيت او را شناخته باشد، شهيد مرده و ثواب او با خداست.

2- شناخت حق رسول«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و امام به اندیشیدن به جایگاه آن ذوات مقدس در هستی است ـ اعم از مقام نوری آن ها ویا مقام تاریخی و اجتمائی آن ها ـ که امام کاظم«علیه‌السلام» در مقام تاریخی، در کشاکش دوران منصور دوانقی و هارون‌الرشید، به عنوان شخصیتی که واقع‌بینی را در عین حقیقت‌گرایی پیشه فرمود ، میراث هسته‌های علمی امام صادق«علیه‌السلام» را در بین جهان تشیع سر و سامان و سازماندهی تشکیلاتی نمودند.

3- در مورد جایگاه نبی اکرم«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» باید گفت: جان و فطرت هر انسانی نظر به بی‌نهایت کمال دارد و می‌تواند با ارتباط با کمال مطلق جان خود را از کمالات لازم بهره‌مند کند.

و از آن‌جایی که خدای حکیمِ مطلق بر اساس حکمت خود چنین نیازی را بی‌جواب نمی‌گذارد، پیامبران را می‌فرستد تا راه ارتباط با عالی‌ترین حقایق یعنی ارتباط با معبودشان را برروی آن‌‌ها بگشایند.

4- دستورات الهی که توسط پیامبران به بشر ابلاغ می‌شود برای آن است که از طریق آزادشدن از عقاید باطل، اخلاق فاسد و با رشد عبودیت، راهی به سوی پروردگارشان بیابند و با عالی‌ترین وجود مرتبط گشته با او زندگی کنند، و لذا خودِ خداوند فرمود:«أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِي‏»؛ [3] من همنشين کسی هستم كه به‌ياد من باشد.

5- در روز بعثت نبی اکرم«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و به یاد آن حضرت نشستن، و باقی‌ماندن بر عهد محمدی«صلواة‌الله‌علیه‌وآله»، از یک طرف باقی‌ماندن بر عهد فطری خود است، و حفظ حقیقت انسانی خود، و از طرف دیگر زنده‌نگه‌داشتن عهدی است که هرکس با خدا بسته، تا هم خود را از فروافتادن در آلودگی‌های دنیای مدرن بپاییم، و هم سعی کنیم در زندگی دنیایی درجا نزنیم. چون انسان‌ها در فطرت خود به کمال انسانی می‌اندیشند و این با در نظرداشتن انسانی‌کامل محقق می‌شود.

6- با یاد پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و توجه به بعثت آن بزرگوار، هرکس خود را به حیات طیبه‌ی نبی‌اکرم«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» نزدیک می‌کند و به خود می‌فهماند فاصله‌ی 1400 ساله‌ نمی‌تواند ما را از عهد با پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» جدا کند و گرفتار ظلمات شکاکیت دوران نماید، تا برای هر جریانی حق قائل باشیم و آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی را که برآمده از خط پیامبر خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» است در اثر فشارهای هسته‌های قدرت و ثروت، نادیده بگیریم.

7- با یاد پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» روشن می‌کنیم؛ دین‌‌داری ما، ریشه در نگاه فراتاریخی به دین دارد، و بر حقانیت و قابلِ عمل‌بودن اسلام اصرار می‌کنیم و هیچ جایگاهی برای قرائت مدرن از دین که تحت تأثیر نگاه حسی، مدعی است تاریخ مصرف دین گذشته است و بشر را به انواع پوچی‌ها گرفتار کرده است، قائل نیستیم.

8- دین‌داران سکولار نیز از پیامبر«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» تجلیل می‌کنند و عبادات شخصی را هم جهت بهداشت روان انجام می‌دهند، ولی مناسبات جامعه در امور آموزشی و اقتصادی و سیاسی را در اختیار فرهنگ غرب می‌گذارند. این‌ها در واقع در عمق روح خود اعتقاد به خدا و نبوت و معاد را یک باور روحی می‌دانند که چون برای امور فردی جامعه فوایدی دارند، از آن سخن می‌گویند.

9- سیاسیون جداشده از گوهر الهیات دینی، اگر از خدا سخن می‌گویند و از انقلاب اسلامی دم می‌زنند، نه به جهت خدا و انقلاب است، بلکه به جهت آن‌ است که عوام را از این طریق بهتر می‌توان مدیریت کنند، و لذا به خدایی معتقدند که هیچ نقشی در هدایت جامعه ندارد، و به انقلابی معتقدند که نباید به فرهنگ ضد دینی غرب کوچک‌‌ترین اهانتی بکند، این‌هاعملاً بسیاری از ابعاد دین و انقلاب اسلامی را تعطیل‌شده می‌دانند و با هردولتی که بخواهد آن‌ها را احیاء کند با تهمتِ خرافه‌گرایی درگیر می‌شوند.

10- شرایط امروز جهان نشان می‌دهد که رئالیسم و ایده‌آلیسم و لیبرالیسم و مارکسیسم جواب‌گوی نیازها و رشد همه‌جانبه‌ی انسان‌ها نیستند و تمدنی که بر آن مکاتب تکیه می‌کند در آستانه‌ی بحران است و در مقابل ظلم و بی‌عدالتی موجود،هیچ طرح جدیدی ندارند، و همه منتظر الگوی نوینی در روابط بین‌المللی هستند که عدالت و معنویت را به همراه داشته باشد و این فقط با اسلام، آن‌هم اسلامی که با انقلاب اسلامی به صحنه آمد، ممکن است. تا اسلام از این طریق حضور خود را در جهان اعلام کند و از پسند و ناپسند قدرت‌های سلطه‌گر نهراسد.

تا از آن طریق معنی بعثت پیامبر اکرم«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» به عالی‌ترین شکل ،خود را نشان دهد و مهندسی نظری و عملی جهان را ماوراء نظام سکولارزدۀ کنونی، به میدان آورد.

«إن‌شاء‌الله»

 

1- سوره‌ی فرقان، آیات 56 تا 58

2- بحار الأنوار ، ج‏52، ص: 144 و خطبه‌ی 190

3- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص: 60            

به نقل از استاد طاهرزاده

 نظر دهید »

ریشه غفلت فرهنگ غرب از نبی و نبوت

07 بهمن 1391 توسط حاتم

ريشه‌ی غفلت فرهنگ غرب از نبيّ و نبوت

الف: ريشه‌ی تاريخي

۱- غرب پس از رنسانس طوري خود را شروع کرد كه دير يا زود با نبی و نبوت به مقابله برمی‌خاست. زیرا رنسانس به بهانه‌ی مقابله با كليسا اصل تبعيت از حكم خدا را كه توسط انبياء براي بشر آورده بودند، زير سؤال برد. گفتند عقل بشر همراه با دستاوردهايي كه علم و تكنولوژي براي بشر آورده، براي زندگي كافي است، سخنی که درست مقابل سخن انبياء است كه آمده‌اند بگويند بشر براي سعادت خود نياز به راهنمايي پروردگار عالم دارد.

۲- با روي‌كرد فوق، ديگر فرهنگ مدرنیته نمي‌خواست محدود به احكامي باشد كه ميل‌هاي نفسانی او را محدود مي‌كند و لذا از احكام الهي كه توسط پيامبران به بشر ارائه شده بود، سخت گريزان گشت و آرام‌آرام براي تثبيت خود در آزادي از احكام الهي، روحيه‌ی نفي نبوت را به روحيه‌ی مقابله با نبي و نبوت تبديل نمود و در چنين فضايي نه تنها دين‌داري از ارزش افتاد بلكه به عنوان عمل ضد ارزش تبديل گشت و چون ملاحظه مي‌كردند هنوز مسلمانان سخت به پيامبرشان ارادت مي‌ورزند و سعي در تبعيت از او را دارند، صورت نهايي فرهنگ مدرنیته در طرح توهين به پيامبر اسلام«صلوات‌الله‌عليه‌وآله» ظاهر شد، و يك‌پارچه سران كشورهاي غربي از آن دفاع كردند. ، زیرا این فرهنگ به زعم خود می‌خواهد از احکام الهی که محدودکننده‌ی امیال بشد غربی است،آزاد گردد.

رنسانس با آزادي از نبوت آغاز شد ولي با مقابله با نبوت به انتهاي خود رسيد. ابتدا به راحتي توانستند به نبي و نبوتي كه در مسيحيتِ تحريف شده مطرح بود، پشت كنند، چون مسيحي كه فرزند خدا است آنچنان غير عقلاني است كه نفي‌كردن آن به هيچ كجا لطمه نمي‌زند، ولي گمان كردند مي‌توانند با پيامبري كه حتي آمده است تا عيسايِ پسر خدا را به عيساي بنده و پيامبر خدا تبديل كند، بجنگند و او را نفي كنند و این‌چنین به حق و حقیقت پشت نمودند، و راه نجات خود را بستند.

ب- ريشه‌ی فكري

اولاً؛ بنیان‌گذاران فرهنگ غربی ابتدا از «ربوبيت حق» غافل شدند. ربوبيت خداوند يعني اين‌كه خالقِ انسان نخواسته است فقط انسان خلق شود و همچنان در همان مرحله بماند، بلكه استعدادهايي از درون، مثل عقل و فطرت، و انبيايي از بيرون براي او فرستاده است تا انسان را به نقطه نهايي كمال - كه همان قرب الي‌الله باشد - برساند.

ثانياً؛ مي‌دانيم كه خداوند جهان را طوري خلق كرده است كه نسبت به هر عمل و عقيده‌اي خنثي نيست، بلكه در اين جهان، بشر با عقايد و اعمال خاصي مي‌تواند به سعادت خود دست يابد و لذا از طريق انبياء آن عقايد و اعمال را به بشر گوشزد نمود، در حالي كه غرب با فرهنگ ليبراليستي - يا آزادي از دين - تصور كرده است در اين دنيا هر طوري كه خواست مي‌تواند فكر كند و هر شكل كه مايل بود مي‌تواند عمل نمايد و به هر نتيجه‌اي كه مايل باشد مي‌تواند برسد و لذا با چنين طرز فكري، انبياء را مقابل خود مي‌بيند، انبيايي كه آمده‌اند تا طرز فكر توحيدي و تكاليف شرعي را به بشر پيشنهاد كنند، که صورت اخیر مقابله با انبیاء را شما با طرح بشری‌دانستنِ قرآن می‌بینید.که توسط بعضی از روشنفکر های مسلمان مطرح شد.

ثالثاً؛ چون بشر در نظام هستي قرار دارد و يكي از اجزاء نظام هستي است، هرگز نمي‌تواند حقيقت اين نظام را بشناسد و قوانين و راه‌كارهايي را بيابد كه در هماهنگي با نظام هستي بتواند عمل كند و لذا براي يافتن چنين قوانيني بايد خالق هستي قوانين هستي را به آگاهي بشر برساند و اين كار از طريق انبياء انجام شده است، و بشر غربي به گمان خود خواست با دستاوردهاي علم و تكنولوژي چنين كاري را انجام دهد و حال كه به بن‌بست رسيده به جاي اين‌كه خود را ملامت كند، سرِ جنگ با نبي و نبوت برداشته كه قاعده‌ها و احكام ديگري را غير از آن‌چه غرب توصيه مي‌كند، ارائه مي‌دهند.

در حالي‌كه بشر شدیاً نیاز به نبی دارد و سرنوشت اقوام هلاك‌شده گواه است كه انسان در عالَمي زندگي مي‌كند كه هر عقيده و اخلاق و عملي منجر به رستگاري و سعادت او نمي‌شود و عقل بشر به قواعد درست زندگی‌کردن دسترسي ندارد و اين‌جاست كه بطلان قول كساني كه مي‌گويند: روشنفكران، انبياي امروز بشر هستند، روشن مي‌شود، زیرا بشر خلأ معرفتيِ حقيقي را هرگز نمي‌تواند پر كند.

قرآن در آيات 82 و 83 سوره مؤمن مي‌فرمايد: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ. فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون»؛

آيا اين‌هايي كه منكر نبوت‌اند سيری تاريخي- جغرافيايي در زمين كرده‌اند تا ببينن عاقبت آن‌هايي كه منكر انبياء گذشته شدند چه شد، در حالي كه از نظر قدرت و تلاش از اين‌ها پيشرفته‌تر بودند، ولي آن‌چه داشتند آن‌هارا از هلاكتي كه به آن‌ها رسيد را حفظ نكرد، زیرا با این‌که پيامبرانشان با دلايل روشن در اثبات نبوت، به سوي آن‌ها آمدند ولی آن‌ها به همان علمي كه در اختيار داشتند دلخوش بودند و وعده‌ی عذاب پيامبران را به تمسخر گرفتند، در حالی که همان عذاب آن‌ها را احاطه كرد.

رابعاً؛ تصور غرب آن‌جايي كه خوش‌بينانه به دين مي‌نگريستند، اين شد كه انبياء انسان‌هاي خوب و وارسته‌اي هستند كه به عنوان دلسوزي براي بشر توصيه‌هايي را پيشنهاد مي‌كنند، و از نبوت انبياء و بعثتِ آن‌ها جهت آمادگي براي ارائه حكم خدا، غافل شدند. در حالي كه خيلي فرق است بين انسان‌هاي خوب با نبوت انبياء. نبوت يك توانايي فوق‌العاده‌اي است كه خداوند با بعثت، و ايجاد تحول عظيم در جان نبي، جان او را آنچنان مي‌پروراند و آماده مي‌كند که بتواند قوانين تكويني عالم را به زبان تشريع به بشر برساند و اين توانايي فقط با ارادة خداوند و فقط هم براي نبوتِ نبي انجام مي‌گيرد. و لذا است كه انبياء براي اثبات نبوت خود معجزاتي را با خود مي‌آورند كه موجب اثبات نبوت آن‌ها شود، نه اين‌كه فقط توصيه‌هاي اخلاقي بياورند كه سرنوشت بشر با پذيرفتن و نپذيرفتن آن تغيير نكند، و به خاطر همين تصور غلط است كه روشنفكران غربي گوهر دين را صرفاً يك سلسله تذكرات اخلاقي مي‌دانند، نه وسيله‌ی اتصال انسان به حقايق غيبي و به مقام احديت. كه متأسفانه عده‌اي از مسلمانان هم گرفتار چنين فتنه‌اي شده‌اند، كه ملاحظه مي‌كنيد در عين ارادت به پيامبر و ائمه معصومين«عليهم‌السلام» نسبت به دستورات آن‌ها بي‌تفاوت‌اند. ظهور چنين پديده‌اي ريشه در تصوري دارد كه ابتدا در روشنفكران غربي پديد آمد.

 

دينداري در همه وقت و در همه جا

خداوند در قرآن فرمود: «لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ»[1] به تحقیق بشري از نوع خود شما به سوي شما آمد كه براي او سخت گران است كه شما به جهت غفلت از احكام الهي در زحمت بيفتيد، و لذا به ايمان آوردن شما حريص است و به آن‌هايي كه ايمان آورده‌اند، رئوف و رحيم است.

پس طبق آيه‌ی فوق هركس مي‌تواند در هر شرايطي به دين پيامبرخدا«صلوات‌الله‌عليه‌وآله» عمل نمايد و شرايط نامساعد اخلاقي و اقتصادي براي او نمي‌تواند مانعي باشد، چرا كه پيامبرخدا«صلوات‌الله‌عليه‌وآله» نيز بشر بود با تمام ميل‌ها و گرايش‌هاي بشري، و در شرايطي به اسلام و دستورات آن اِصرار ورزيد كه يك نفر با او نبود و باز با تمام وجود تا آخر ديندارانه زندگي كرد و پاك ماند و راه پاك شدن را به ما نماياند. در خطاب به آن حضرت بايد گفت:

نه ملك بودي و نه خسته ز خاك اي بشير ما، بشر بودي و پاك

«خدايا! به حقيقت پيامبرت كه محبوب‌ترين مخلوق تو است»

«محبت به او و عمل به دين او را در جان ما مستقر بدار»

«والسلام‌ عليكم ‌و رحمة‌الله ‌و بركاته»

1- سوره توبه، آیه ۱۲۸ .

به نقل از استاد طاهرزاده

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 71
  • 72
  • 73
  • ...
  • 74
  • ...
  • 75
  • 76
  • 77
  • ...
  • 78
  • ...
  • 79
  • 80
  • 81
  • ...
  • 96

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس