• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

گوهرهای ناب حاج رحیم ارباب 1

05 اسفند 1391 توسط حاتم

 

ای کاش خودم خدمت می کردم

 جلسه اول که در درس ایشان حاضر می شدم موقع بیرون رفتن از مجلس کفش های ایشان را بر داشتم و جلوایشان گذاشتم، آقا متوجه شدند، کفش ها را از زمین برداشتند و فرمودند: ای آقا این چه کاری بود کردید؟ هرکس کار خودش را خودش باید انجام دهد. باز روزی به منزلشان رفتم چون آن زمان دلو و طناب بود و بدین وسیله آب را از چاه می کشیدند دیدم ایشان مشغول شستن حوض هستند و می خواهند از چاه آب کشیده و حوض را آب کنند رفتم جلو و عرض کردم آقا کمکتان کنم فرمودند: خیر من می خواهم از این حوض وضو بگیرم شما چرا زحمت آن را بکشید، دلیلی ندارد، آن چه ممکن بود کارهایشان را خود انجام می دادند. چای را خودشان می ریختند و از مهمان پذیرایی می کردند. اواخر عمر که تقریباً بستری بودند چون چشم هایشان را در اثر عمل یا عارضه از دست داده بودند و مشکلاتی داشتند وقتی به دیدن ایشان می رفتم می فرمودند: ای کاش من شما را می دیدم و خودم خدمت می کردم البته این جمله انحصاری نبود بلکه با همه این چنین بودند.

 

 

 

 

 نظر دهید »

روحانی همه فن حریف

01 اسفند 1391 توسط حاتم

روحانی همه فن حریف

مروری گذرا بر زندگی و روحیات علامه جعفری

روزنامه اطلاعات می‌خواست مطلبی از علامه جعفری چاپ کند. عکس استاد را خواسته بود تا در کنار مطلب بیاید. وارد موسسه اطلاعات که شد، کسی تحویلش نگرفته بود. پس از مدتی معطلی کسی پرسیده بود: «امری دارید؟» پاسخ داده بود:« عکس‌های محمدتقی جعفری را که خواسته بودید آورده‌ام» گفته بود: «بده به من و برو.» تا عکس‌ها را از پاکت درآورده بود و متوجه شده بود که آورنده عکس‌ها خود صاحب عکس است، شروع کرده بود به معذرت‌خواهی. زندگی علامه همین‌قدر ساده بود.

           

اهل ورزش بود. از خاطرات بچگی که می‌گفت، حتما از فوتبال بازی‌هایش در میدان‌های خاکی تبریز می‌گفت. بزرگ و بزرگ‌تر هم که شد، ورزش را ترک نکرد. نرمش صبحگاهی و پیاده‌روی جزو برنامه روزانه‌اش بود. کوه‌پیمایی و طبیعت گردی هم به خصوص در فصل بهار به همراه دوستان، نشان از روحیه ورزشکاری‌اش داشت.

            

با همه مشغله‌های فکری اعم از تدریس و تالیف و مطالعه که داشت، درخواست مدیر موسسه برای حضور بچه‌ها در منزلشان را رد نکرد. شاید به خاطر همین حسن خلق بود که این عکس در میان همه عکس‌های یادگاری که با علاقه گرفته شده، ماندگارترین است.این بچه‌ها الان که بزرگ شده‌اند و هر کدام کاره‌ای، حتما خاطره آن روز را در گنجینه خاطرات دارند

برای پروفسور عبدالسلام (فیزیکدان برجسته پاکستانی) هم جالب بود که یک روحانی شیعه تا این حد از علوم جدید آگاهی داشته باشد و صدالبته درباره فلسفه علوم جدید نظر داشته باشد.

              

علاقه وافری به مولوی داشت اما در پاسخ به نادره بودن مولوی گفته بود: پرونده بشر را با مولوی نمی‌بندم.

کتابخانه‌ای غنی داشت. کلی کتاب درباره فقه، مولوی، نهج‌البلاغه و علوم روز. فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه و چند کتاب به چند زبان دیگر. کتابخانه استاد علامه، هنوز هم برقرار است. تهران، فلکه دوم صادقیه، بلوار آیت‌اللـه کاشانی، خیابان حسن‌آباد جنوبی، کوچه 4، پلاک 23

                

اهل خنده بود. در سخنرانی‌هایش هم از لطیفه بهره می‌برد. یکی از ماندگارترین سخنرانی‌هایش، همان سخنرانی است که در آن داستان «خربرفت و خربرفت و خربرفت» را به زبان عامیانه از مثنوی تعریف می‌کند. شاید همین روحیه کیومرث صابری «گل‌آقا» را به منزل علامه کشانده بود.

                 

جنازه علامه را با هواپیما از لندن به تهران آوردند. از شنیدن خبر فوت ابن‌سینای زمان، دل خیلی‌ها لرزید. جنازه را به دانشگاه تهران آوردند. نماز را آیت‌اللـه جوادی ‌آملی بر جنازه گزارد. رهبر هم پیام داد :«آیت‌اللـه علامه محمدتقی جعفری تبریزی» خطابش کرده بود. جنازه را برای خاکسپاری به حریم پرواز ملائک بردند. شد همسایه امام رضا(ع)


                   

منبع: مجله همشهری آیه

تنظیم: دین و اندیشه تبیان


 نظر دهید »

خرید بی شمار با پول ناچیز

01 اسفند 1391 توسط حاتم

خرید بی شمار با پول ناچیز


در کتاب داستان‌های شگفت شهید دستغیب از قول علم الهدی ملایری نقل می‌کند که فرمود:

در اوقات اقامت در نجف اشرف برای تحصیل علوم دینیه چندی برای معیشت در مضیقه بودم تا آنکه روزی برای تدارک نان برای عیال هیچ چیز نداشتم. از خانه بیرون رفتم و با حالت حیرت وارد بازار شدم و چند مرتبه از اوّل بازار تا آخر بازار رفتم و آمدم و به کسی هم اظهار حال خود نمی‌کردم پس با خود گفتم در بازار این طور آمد و رفت کردن زشت است، لذا از بازار خارج شدم تا نزدیک خانه حاج سعید رسیدم، ناگاه مرحوم (حاج سید مرتضی کشمیری) اعلی اللّه مقامه را دیدم به من که رسید ابتدایی فرمود: ترا چه می‌شود؟جدّت امیر المؤ منین نان جو می‌خورد و گاهی دو روز هیچ نداشت.

پس مقداری از گرفتاری‌های آن حضرت را برای من فرمود و مرا تسلیت داد و امر به صبر کرد و فرمود: صبر کن البته فرج می‌شود و باید در نجف زحمت کشید و رنج برد.

پس از آن چند فلس (پول رایج آن زمان) در جیبم ریخت و فرمود: آن را شماره نکن و هر چه می‌خواهی خرج کن! ایشان رفتند و من آمدم بازار و از آن پول نان و خورش گرفته و به منزل بردم تا چند روز از آن پول نان و خورش می‌گرفتم.

دست در جیب کرده مقداری پول بیرون آورده و در جلوی بزاز ریختم و گفتم قیمت پارچه‌ها را بردار اگر زیاد آمد به من بده و اگر کسر آمد من به تو می‌دهم، بزّاز پول‌ها را شمرد بدون کم و زیاد مطابق آمد و بیش از یک سال حال من این بود

با خود گفتم حال که این پول تمام نمی‌شود و هر وقت دست به جیب می‌کنم پول موجود است خوب است بر عیال توسعه بدهم، پس در آن روز گوشت خریدم، عیالم گفت : معلوم می‌شود برایت فرج حاصل شده؟

گفتم : بلی. گفت : پس مقداری پارچه برای لباس ما تدارک کن پس به بازار رفتم و از بزّازی مقداری پارچه که خواسته بودند خریدم و دست در جیب کرده مقداری پول بیرون آورده و در جلوی بزاز ریختم و گفتم قیمت پارچه‌ها را بردار اگر زیاد آمد به من بده و اگر کسر آمد من به تو می‌دهم.

بزّاز پول‌ها را شمرد بدون کم و زیاد مطابق آمد و بیش از یک سال حال من این بود و از آن پول خرج می‌کردم و به کسی هم اطلاع ندادم تا آنکه روزی برای شستن، لباس خود را بیرون آوردم و از اینکه آن پول را از جیبم بیاورم غفلت کردم و از خانه بیرون رفتم. موقع شستن لباس یکی از فرزندانم دست در جیب کرده آن پول را بیرون آورده به مصرف مخارج همان روز رساندند و تمام شد.

به نقل از تبیان

 نظر دهید »

جای تو خالی است، شهادت گوارایت باد

01 اسفند 1391 توسط حاتم

“مهندس حسام” جای تو خالی است، شهادت گوارایت باد



دلهايي كه امام، آنها را زنده كرده بود… جنگ تمام شد و برخلاف باور خيلي‌ها، فرزندان امام عزا گرفتند كه دانشگاه عشق و باب شهادت بسته شد… اما جنگ حق و باطل تمام شدني نيست. و هر از گاهي… انگار خدا مي‌خواهد نشان دهد كه او همچنان خريدار است و مشتاق؛ اما كو آنكه طالب حقيقي دوست باشد؟

سرویس فرهنگی جهان:
متن زیر دل‌نوشته یکی از دوستان ایرانی* سردار شهید حسن شاطری در لبنان است که در اختیار سایت جهان نیوز قرار گرفته است:

بسم الله الرحمن الرحيم
من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر

خداوند را بندگاني است كه عهدي را كه از ازل با او بسته‌اند، حرمت مي‌نهند و
مهندس! ياد و خاطره آرماني را كه به پاي آن جان باختي، و گرمي حضورت، شيريني خنده‌هايت، صوت دلنشين دعاهايت، ميان‌داري‌هاي هيأتت، دعاهاي سفره‌ات، هيچكدام از ديده‌ها و دلهايمان زدوده نخواهد شد.
آن را از ذهن و دل خود هرگز دور نمي‌دارند و بدان وفادارند. و خدا نيز آنان را براي خود برگزيده و نوري از محبت و عشق وصال خود را در دلهاشان نهاده تا بسوي خود هدايتگرشان باشد. و چه زيبا مي‌بينند همه چيز را آنطور كه بايد ديد. اينان ديدگان دل را تنها بسوي آن زيباي بي‌همتا دوخته، منتهاي آمالشان، رضايت و ديدار اوست و جان كلامشان آنكه:
زآغاز عهدي كرده‌ام جان را فداي شه كنم
بشكسته بادا پشت من گر عهد و پيمان بشكنم

خوشا به حالشان كه دوست آنان را پسنديده، از ميان خلائقشان برمي‌چيند و سرانجامشان راضية مرضيه است.

گفته بودند در آخرالزمان شهادت، خوبان امت را گلچين مي‌كند؛ و سالها چنين حال و هوايي بر دلها حكومت مي‌كرد؛ دلهايي كه امام، آنها را زنده كرده بود… جنگ تمام شد و برخلاف باور خيلي‌ها، فرزندان امام عزا گرفتند كه دانشگاه عشق و باب شهادت بسته شد… اما جنگ حق و باطل تمام شدني نيست. و هر از گاهي… انگار خدا مي‌خواهد نشان دهد كه او همچنان خريدار است و مشتاق؛ اما كو آنكه طالب حقيقي دوست باشد؟

اين بار هم دوباره نسيمي از بهشت با رائحه شهادت بر ظلمت‌كده دنيايمان وزيد، گلي را برچيد، دلهايي را لرزاند، اشكهايي را جاري كرد و اميدهايي را برافروخت… كه هنوز هم راه باز است؛ و اين
مهندس! اگر تو پس از سالها جهاد و رشادت و تلاش خستگي ناپذير در جبهه‌ها، و در عراق و افغانستان و لبنان و سوريه، مظلومانه در كمين دشمن به شهادت رسيدي، چه غم! كه علمدار كربلا كه پنجه انداختن با قوي ترين سرداران سپاه كفر و به زانو درآوردن آنان، كمترين حد توانش بود، در آخر نه چنين، بلكه در راه آب آوردن براي كودكان حرم، به تير بزدلاني كه در نخلستان كمين كرده بودند، بر خاك افتاد.
ره پيمودني است؛ تنها بايد مرد راه بود.


مهندس حسام!* جاي تو درميان ما خالي است و جاي ما در ميان شما خالي‌تر.

مهندس! شهادت گوارايت باد كه شايسته آن بودي و آرزويش را داشتي.

مهندس! ياد و خاطره آرماني را كه به پاي آن جان باختي، و گرمي حضورت، شيريني خنده‌هايت، صوت دلنشين دعاهايت، ميان‌داري‌هاي هيأتت، دعاهاي سفره‌ات، هيچكدام از ديده‌ها و دلهايمان زدوده نخواهد شد.

مهندس! چه كورند خفاشاني كه تو را ناجوانمردانه در كمين تيرهاي ناپاك خود گرفتار آوردند و چه مي‌فهمند تمناي دلهاي عاشق را به حضرت دوست؛ كه:
تو كمان گرفته و در كمين، كه زني به تيرم و من غمين
همه غم من بود از همين، كه خداي نكرده خطا كني
تو در كمين محبت الهي بودي و آنان در كمين خشم او.

مهندس! اگر تو پس از سالها جهاد و رشادت و تلاش خستگي ناپذير در جبهه‌ها، و در عراق و افغانستان و لبنان و سوريه، مظلومانه در كمين دشمن به شهادت رسيدي، چه غم! كه علمدار كربلا كه پنجه انداختن با قوي ترين سرداران سپاه كفر و به زانو درآوردن آنان، كمترين حد توانش بود، در آخر نه چنين، بلكه در راه آب آوردن براي كودكان حرم، به تير بزدلاني كه در نخلستان كمين كرده بودند، بر خاك افتاد.

و چه بگويم از آن هنگام كه بي دست، با تمام دارايي و آبرويش كه مشك آبش بود، تمام توان خود را براي رسيدن به خيمه‌ها جمع كرده بود كه ناگاه گلوي مشك ر ا به تيري بريدند و آنگاه عباس حيران، از حركت باز ايستاد… فوقف العباس متحيرا… گويي مي‌ديد به چشمان تيرخورده‌اش، گلوهاي خشكيده را و آنچه بر سر آنها خواهد آمد…

و امروز آرزوي حسينيان آنكه: يا ليتنا كنا معكم فنفوز معكم فوزاً عظيما.

مهندس! خوشا به حالت كه اگر در كربلا نبودي تا حسين عليه السلام را ياري كني، در جوار عقيله بني هاشم و عمه سه ساله سادات عليهما السلام به كربلائيان پيوستي…

روحت شاد؛
و انا انشاء الله بكم لاحقون
يكي از دوستان ايراني شهيد در لبنان

——————————————————-
*سرویس فرهنگی جهان بنا به درخواست نویسنده، از انتشار نام وی معذور است.
**"مهندس حسام(خوش نویس)” نامی بود که لبنانی ها برای شهید شاطری برگزیده بودند.

به نقل از رجانیوز

 نظر دهید »

جرعه ای از سیره عملی آیت الله تهرانی از زبان فرزندش

01 اسفند 1391 توسط حاتم

چندی پیش و در آستانه اربعین رحلت آیت‌الله مجتبی تهرانی، بخش نخست گفت‌وگوی خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم با حجت‌الاسلام و المسلمین حسین تهرانی فرزند ارشد مرحوم آیت‌الله تهرانی، درباره سیره علمی و عملی ایشان منتشر شد. بخش دوم این گفت‌وگو نیز به گوشه‌هایی از سیره عملی، عبادی و اخلاقی این مرجع فقید و معلم اخلاق اختصاص یافته است:

* تسنیم: ارادت آیت‌الله تهرانی به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بسیار مشهور و زبانزد است. در مورد سفرهای زیارتی ایشان (مخصوصاً زیارت‌های مشهد) و آدابی که ایشان برای زیارات رعایت و توصیه می‌کردند بفرمایید.

ایشان با توجه به میزان حجم کاریشان اهل سیر و سفر تفریحی نبودند، اما سالی چند بار مشرف به مشهد می شد‌ند. سفرهای مشهدشان هم به توصیه یکی از استادانشان بود که گفته بودند، زود به زود به مشهد بیا، اما میزان اقامتت کم باشد. اما در مورد شیوه زیارتشان باید بگویم  که ایشان تا جای ممکن تمام آداب زیارت مندرج در مفاتیح الجنان را رعایت می کردند.ورودشان عموما از سمت مسجد گوهر شاد بود چون از جمله مستحبات زیارت ورود از مسجد به حرم است.

البته نوع زیارتشان این طور نبود که برای چند ساعت طول بکشد، بلکه عموماٌ تا یک ساعت زیارت می‌کردند. همچنین مقید بودند به زیارت نیابتی از جانب یکی از معصومین(ع)، و به این عمل هم توصیه کرده و می‌گفتند در استجابت دعا و خواسته‎های زائر خیلی موثر است، حتی به نیابت از سایر معصومین(ع) سلام می‌دادند. در بین زیارت‌نامه‌ها علاوه بر زیات‌نامه خاصه امام، به زیارت امین‌الله خیلی توجه داشتند و اگر در ماه رجب مشرف می‌شدند، زیارت رجبیه می‌خواندند.

با وجود بیماری همیشه به صورت ایستاده زیارت می‌خواندند

شیوه زیارتشان هم این‌گونه بود که هنگام زیارت حتماً به صورت ایستاده زیارت می‌خواندند و تا جایی که به یاد دارم ندیدم که نشسته بخوانند. این حالت ایستادن با توجه به وضعیت جسمیشان خیلی عجیب بود. چون به واسطه پادرد و کمردردشان خیلی وقت‌ها امکان ایستاده ماندن برایشان سخت بود و با این حال گاهی تا یک ساعت ایستاده مشغول خواندن زیارت‌نامه می‌شدند. بعد از زیارت روبرو، به بالای سر می‌رفتند و در آنجا نماز می‌خواندند و سپس اگر ممکن بود از آنجا و اگر نبود از یکی از درها از حرم خارج می‌شدند.

در زیارت‌ها همیشه برای دیگران دعا می‌کردند و به ما هم توصیه داشتند تا جایی که برایتان امکان دارد برای سایر افراد دعا بکنید. می‌گفتند این مسئله موجب استجابت دعاهایی که برای خودتان می‌کنید هم می‌شود. به هنگام زیارت علی‌الظاهر حالت غیر عادی‌ای از خودشان بروز نمی‌دادند، اما نوع حرکاتشان نشان از مقید بودنشان داشت. همانطور که گفتم ابداً نشسته زیارت نمی‌کردند و این را نوعی بی‌ادبی در محضر امام معصوم(ع) می‌دانستند.

حتی گاهی می‌دیدم که از نوع رفتارهای سایر افراد هم ناراحت می شوند که این افراد چرا ادب حضور معصوم(ع) را رعایت نمی‌کنند و در شأن حرم رفتار نمی‌کنند. در نماز زیارتشان هم یاسین و الرحمن می‌خواندند. از جانب سایر معصومان و به نیابت از آنان گاه تا 20 دقیقه یا نیم ساعت به امام رضا(ع) سلام می‌دادند. مثلاً از جانب امام حسن(ع)، از جانب امام حسین(ع) و سایر ائمه به ایشان سلام می‌دادند.

ایشان در دوران جوانی مقیم عتبات بودند و قبل از انقلاب یعنی در اوایل سال 57 نیز یک سفر به عتبات داشتند که با امام نیز دیدار کردند. اما بعد از انقلاب دیگر امکان سفر برایشان ممکن نشد. در این اواخر هم علاقه بسیار زیادی به زیارت عتبات مقدسه داشتند، اما متأسفانه امکان سفر فراهم نشد. در واقع حتی اقدام هم کردیم، گذرنامه و سایر مسائل قانونی هم حل شد، اما با توجه به وضعیت جسمی و بیماری‌شان از نظر پزشکان امکان سفر وجود نداشت، برای همین هم دیگر منصرف شدیم.

تبرک تکه‌های سنگ قبر شریف امام حسین(ع)

اما این عشقشان به حرم مقدس حسینی بسیار عجیب و چشم‎‌گیر بود. ایشان اگرچه نتوانستند عازم عتبات شوند اما در دوران مریضی‌شان یکی از دوستان تکه‌های سنگ قبر شریف امام حسین(ع) را برای ایشان آوردند و ایشان هم تبرک کردند که التیام خوبی برایشان بود.

می‌فرمودند قبل از اینکه وارد حرم امام معصوم(ع) شوی بسیار استغفار کنید تا پاک به دیدار امام بروید و از درب صحن که وارد شدید صلوات برای آن امام زیاد بفرستید. همچنین می‌گفتند که زیر قبه امام حسین(ع) دعا مستجاب است. در حرم امیرالمؤمنین(ع) نیز حاجت مخصوص بخواهید و به ایشان بگویید: آقا من شما را دوست دارم و این حب را نزد شما به امانت می‌گذارم تا شب اول قبر به من برگردانی؛ و بعد فرمودند بر کسانی که در حق تو بد کرده‌اند بیشتر دعا کن؛ این کار رنگی از اولوهیت دارد.


حاج‌آقا همچنین تا همین اواخر که بیماریشان شدت پیدا کرد، روزهای اول ماه به زیارت حضرت عبدالعظیم می‌رفتند و زیارتنامه می‌خوانند. علاوه بر خود حضرت عبدالعظیم سایر امامزادگان مدفون در آنجا را هم زیارت می‌کردند. در زیارت ایشان هم تماماً مقید به آداب بودند و زیارت‌نامه مشهور آن حرم را می‌خواندند. همچنین علاوه بر خود حضرت عبدالعظیم سایر امامزادگان مدفون در آنجا را هم با زیارتنامه‌های مشهور زیارت می‌کردند. در داخل حرم هم زیاد نمی‌نشستند.

پس از زیارت امامزادگان مزار پدربزرگشان را هم که در همانجا مدفون است و در جریان مشروطه در سنین جوانی به شهادت رسیده، زیارت کرده و فاتحه می‌خواندند. حتی گاهی برخی افراد فکر می کردند که شاید اینجا هم مزار امامزاده‌ای ناشناس است که حاج‌آقا ایشان را شناخته‌اند که من مسئله را به آنان توضیح می‌دادم. کم عازم قم می‌شدند و حتی گاهی خودشان هم می‌گفتند که من نسبت به قم خیلی کم توفیقم. ولی زمانی هم که مشرف می‌شدند، باز هم تمام مسائل و آداب زیارت را از ریز و درشت رعایت می‌کردند و مقید بودند که بر سر مزار مراجع بروند و فاتحه بخوانند.

*‌ تسنیم: درباره سفرهای حج ایشان توضیح دهید؛ ایشان چند بار به سفر حج مشرف شده بودند؟ آیا خاطره‌ای از سفرهایی حج ایشان در ذهن دارید؟

در مورد حج تمتع ایشان باید توضیح دهم که ایشان دو بار پیش از انقلاب مشرف شده بودند و بعد از انقلاب هم یک بار عازم حج تمتع شدند. این سفر حج تمتع بعد از انقلابشان هم این طور شد که ما به همراهی اعضای خانواده مشرف شدیم و ایشان بعد از یک هفته با وجود این که برنامه از پیش تعیین شده‌ای نداشتند، با دعوت بعثه مقام معظم رهبری آمدند و در آنجا با هم بودیم. ایشان در بعثه بودند و ما هم چون به طور معمولی عازم شده بودیم با کاروان خودمان در هتل بودیم. البته یکی از ما گاه برای کمک به اموراتشان، ایشان را همراهی می‌کردیم.

در بعثه در مراسمات شرکت نمی‌کردند و ابداً امکانات خاصی را برای خودشان نمی‌خواستند. حتی با وجود این که ایشان مهمان بعثه بودند و نیازی به پرداخت وجه نبود، موقع برگشت ـ اگرچه با اصرار بسیار فراوان ـ بیش از هزینه سفر حج، پول پرداخت کردند.

می‌فرمودند مدینه که رسیدید بسیار استغفار کنید که تا قبل از رسیدن زمان احرام پاک و آماده احرام شوید. می‌فرمودند در مدینه قرائت قرآن را شروع کنید و سعی کنید یک قرآن در مدینه ختم کنید و یک قرآن در مکه، چون در این زمینه روایت داریم. اما اگر مقدور نشد در مدینه شروع کرده و در مکه تمام کنید و ثوابش را به 14 معصوم هدیه کند. در مدینه به پیامبر اکرم(ص) بگویید شما در زمان جاهلیت امین بودید، همیشه شما را به امانتداری می‌شناختند، من دینم را به شما امانت می‌دهم تا در آن روزی که به آن محتاجم، به من برگردانید. سپس می‌فرمودند احرام که بستی، صلوات زیاد بفرست و ثوابش را هدیه کن به روح 14 معصوم و نه برای خودت؛ دست خالی می‌روی می‌خواهی دست پر برگردی.

* تسنیم: درباره مسائل مربوط به شئون مرجعیت آیت‌الله تهرانی و رساله عملیه ایشان توضیحاتی بفرمایید.

درباره این مسائل باید بگویم که ایشان قائل به این بودند که تا تکلیف شرعی نباشد، نیازی به رساله دادن و اعلام مرجعیت وجود ندارد. در سال 1380 یک‌بار آیت‌الله محمدی گیلانی به من گفتند من پدرت را می‌شناسم و به منتظر بودیم که ایشان رساله عملیه‌شان را هشت سال پیش بدهند. بسیاری انتظار داشتند که ایشان بعد از فوت امام رساله‌ای بدهند، اما ایشان نمی‌خواستند و می‌گفتند همین‌ها برای آدم حب دنیوی و مقام است.

از سوی دیگر بسیاری از بزرگان حوزه قم که هر کدامشان مشهور در فقاهت و بزرگواری‌ا‌ند، به ایشان پیشنهاد می‌دادند که رساله عملیه منتشر کنند، اما ایشان قبول نمی‌کردند. بالاخره این اواخر رساله‌ای را تدوین و منتشر کردند اما نمی‌گذاشتند زیاد پخش شود و می‌گفتند همین دفتر برای رجوع کافی است و نیازی نیست در سراسر کشور دفتر باشد و وظیفه ما آگاهی مردم نسبت به وظایف شرعیه است و رفع مشکل مردم است.

* تسنیم: درباره شهریه دادن ایشان بفرمایید؛ آیا ایشان نظر یا روال خاصی در شهریه دادن داشتند؟

در ارتباط با شهریه هم از همان اول که شروع به شهریه دادن کردند،گفتند: نظر من این است که دوردست‌ترین و محروم‌ترین مناطق زیر پوشش قرار گیرد. به مراکز استان‌ها شهریه داده می‌شود، اما دوردست‌ترین مناطق مستحق است. چون خودشان تهران بودند، موظف بودند که از تهران شروع کنند. چون در آن ساکن بودند تا دوردست‌ترین جاها شهریه می‌دادند. هرجایی اعم از قم یا جای دیگر هم که می‌خواستند برایشان تبلیغ کنند، می‌گفتند نیازی نیست، کسی که بخواهد و اهلش باشد پیدا می‌کند.

* تسنیم: ارتباط آیت‌الله تهرانی با علاقه‌مندان به مباحث ایشان در خارج از مرزها چگونه بود؟

از کشورهای مختلفی هم برای مسائل شرعی و بیشتر برای مباحث معارفی با ایشان تماس می‌گرفتند؛ حتی برای التماس دعا و استخاره و چنین اموری نیز تماس می‌گرفتند. اکثراً از اروپا و آمریکا بودند. حاج‌آقا هم دست آنها را در نشر مباحثشان درآنجا بر خلاف داخل ایران که محدودیت ایجاد می‌کردند، باز می‌گذاشتند و اجازه نشر سخنرانی ها و جلسات را می‌دادند. حتی اگر یادتان باشد در شب‌های قدر گاه می‌گفتند از آن طرف دنیا با من تماس گرفته‌اند و التماس دعا کرده‌اند.

* تسنیم: نظر ایشان درباره درباره زندگی و اقامت در خارج از کشور چه بود؟

در مورد زندگی در خارج از کشور هم نظرشان این بود که افراد تا مبانی و پایه های اعتقادی و اخلاقی خود و اعضای خانواده‌شان را محکم نکرده‌اند، از سفر برای زندگی در خارج از کشور منصرف شوند. چون در هر حالت مسئول خانواده در برابر دیانت و تربیت تمام اعضای خانواده‌اش مسئول است. ایشان زندگی در خارج از کشور را هم به صورت موقتی، مثلاً محدود به دوره تحصیل یا کار موقت قبول داشتند.

به نقل از رجانیوز

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 19
  • ...
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 24

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس