بهترین کارها کدام است؟
رمادی روایت می کند که به ابوعبدالله (ع) گفتم: بهترین کارها کدام است؟ فرمود: آن کس که تا به منزل می رسد مجدداً حرکت می کند. گفتم: آن چیست؟ حضرت فرمود: آغاز نمودن قرآن و ختم آن. هرگاه به آخر آن رسید، از نو شروع می کند.
رمادی روایت می کند که به ابوعبدالله (ع) گفتم: بهترین کارها کدام است؟ فرمود: آن کس که تا به منزل می رسد مجدداً حرکت می کند. گفتم: آن چیست؟ حضرت فرمود: آغاز نمودن قرآن و ختم آن. هرگاه به آخر آن رسید، از نو شروع می کند.
نجوای رستگاری بر لبهاست. سقف آسمان، کوتاهتر از پیش است. میهمانان جبروت، شکوهِ خداوند را حس میکنند. عید است؛ عید انفاق و عشق.
شیطان، زیر قدمهای نمازگزاران مشتاق، دست و پا میزند.
شیطان در تکاپوی برخاستن است، امّا خروش گامهاست که میکوبد ـ بر چشمهای شیطان ـ.
دلها به هم گره خورده است. واقعهای بزرگ دارد اتّفاق میافتد.
صبح چقدر تازه شده است!
چشم عاشقان بر درگاه و فرشتگان عشق در هیاهو، عید است؛ عید اتفاق و عشق.
لحظهها بوی لاهوت میدهد.
یا کریمها، بال بر آسمان پهناور دور دست میسایند.
فصل، در شتابی سبز افتاده است. بوی نارنجستانهای غریب میآید. کسی خبر از روضات موعود میدهد. ـ عید انفاق و عشق ـ لبها از شرابی پاکتر، شده است.
کسی بر دریچههای آفتابی صبح میکوبد. لهجه ترکخورده قبیله، سخت گرم است. فطر بر شانههاست؛ دوش به دوش هلهلهها پیش میرود. در خوابهای طلائی جماعت، دست به دست میشود. فطر بر پیشانیهاست. دستها تهی میشود و مالامال. آرزوها میشکند، میایستد و در چشم آدمها میخندد. نفسهای کودکانه، طعم آفتاب میگیرد. آسمان نزدیک است. نسیم خنک، شراب پاک و عید است ـ عید انفاق و عشق ـ.
خداوندِ نوازشگر، به پلّکان اوّل کائنات ایستاه است. عطری همهگیر، در فرازها میپیچد ـ الحمدللّه عَلی ما هَذانا ـ سنگها رجز میخوانند. ـ و لَه الشُّکر ـ ولولهای در خاک افتاده است. بوی زیتون و ماه، نفسها را در هم میپیچد. رنگها رقیق و دقیقهها دیوانهاند. «خدایا! شکر که ما را هدایت کردی و سپاس که از دیگران برترمان آفریدی». فطر بر پیشانیهاست. حتّی بوتههای مصلّی، دست در آغوش ملکوتاند و سنگها آنچنان مشتاق، که چشمان رو به آسمان جماعت.
خورشید آن قدر بزرگ است که ذرّات نور بر شانههای ویران زمین سنگینی میکند.
عید است؛ عید فطر، عید انفاق و عشق…
عیدتان مبارک
ويژگىهاى بارز حضرت ادريس
حضرت ادريس از پيامبران قديم است كه بين دوره آدم و نوح مىزيسته است. ناماصلى او اخنوخ بوده و از اجداد حضرت نوح به شمار مىرود. قرآن در دو جا از او نامبرده و از او به نيكى ياد كرده است:
- وَاذكُرْ فِى الكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيّاً * وَرَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيّاً.( سوره مريم، آيات 56 - 57)
و در اين كتاب از ادريس ياد كن. كه او راستگويى پيامبر بود، و ما او را به مقامى بلند ارتقاداديم.
- وَإِسْمعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَاالْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصّابِرِينَ * وَأَدْخَلْناهُمْ فِىرَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصّالِحِينَ؛(سوره انبياء ، آيات 85 - 86.)
و اسماعيل و ادريس و ذا الكفل را ياد كن كه همه از صابران بودند و ما ايشان را در رحمت خود وارد كرديم چرا كه ايشان از شايستگان بودند.
در ميان شيوههاى ارشادى ادريس، آنچه بيش از همه بارز و جلوه گر است، توجه و اهتمام زايد الوصف آن نبى گرامى به دانش و علم آموزى و انتقال علوم به انسانهاست. او در عرصه دانش و تعليم بر همگان پيشى گرفته، با تعاليم الهى به آموزش خط، نگارش و دانشهاى مختلف پرداخت. قرآن مجيد، شرحى درباره شيوه و كيفيت دعوت ادريس بهدست نداده و تنها در خلال روايات مىتوان روشهاى دعوت و نيز اخلاقيات دخيل در دعوت او را استخراج كرد.
شيوههاى دعوت او اعم از روشهاى مستقيم و غير مستقيم اينهاست1. تعليم علوم و فنون
پيامبران الهى پس از ارائه محورهاى اصلى دعوت (توحيد، نبوت و معاد) شيوههاى ديگر را بر اساس نيازها و مقتضيات زمينى و زمانى اتخاذ مىكردهاند. دوران ادريس زمانهاى بهدور از دانش و فرهنگ بود و او از جانب داناى مطلق هستى، مأمور تأسيس علوم و فنون و تعليم دانشهاى مختلف مىگردد. در بحارالأنوار وجه تسميه ادريس، اهتمام او به درس و علم دانسته شده است؛
و إنّما سمّى إدريس لكثرة ما كان يدرس من حكم الله عز و جل و سنن الاسلام.( محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 11، ص 270.)
او ادريس ناميده شده به علت آن كه بسيار در احكام الهى و آداب اسلامى مطالعه مىنمود.
در تفسير الميزان از على بن ابراهيم نقل شده كه: <ادريس را به خاطر كثرت دراست و مطالعه نوشتهها بدين نام ناميدهاند.»( محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 99.)
درخصوص پيشتازى ادريس در خط و خياطى، علامه همچنين مىگويد:
در ميان مورخان و سيره نويسان معروف است كه ادريس اولين كسى بود كه با قلم خط نوشت و نخستين كسى بود كه جامه دوخت و به تن كرد.( محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 99.)
همچنين درباره ابتكار ادريس در فنون و مهارتهاى ديگر مىنويسد:
وى آداب نقشهكشى و شهرسازى را به مردم آموخت و بهوسيله شاگردانش، شهرها ساخته شد كه از همه كوچكتر شهر <رها» بود. او اول كسى است كه حكمت را استخراج نمود. علم نجوم را ياد داد. چونكه خداوند سرّ فلك و تركيب آن ونقطههاى اجتماع كواكب و نيز علم سنين و حساب را به او فهمانده بود.( همان، ص 100.)
سپس علامه اضافه مىكند:
هرچند اين گفتار به ما قبل تاريخ مربوط است و چندان به آن اعتماد نمىتوان كرد ولى همين باقىماندن نام ادريس به عنوان عظمت و مظهر علم و نوآورى دانشها و اين كه همه اهل علم او را محترم مىشمارند و اصول هر علمى را به او منتهى مىدانند، كشفمىكند كه وى از قديمترين پيشوايان علم بوده و افكار بشر را با علوم مختلف و معارف دقيق و استدلالى آشنا كرده است.( همانجا.)
ادريس همانند انبياى ديگر در پى اصلاح امور جامعه و رفع دشوارىهاى مسير دعوت است. از اين رو همواره در صحنه اجتماعى حضورى فعال دارد و به ارشاد و مساعدت انسانها مىپردازد. علامه طباطبايى به نقل از كتاب اخبار العلماء بأخبار الحكما، مىگويد:
ادريس در مصر رحل اقامت افكند، خلايق را به امر به معروف و نهى از منكر و اطاعت خداى تعالى دعوت مىكرد و با مردم هر سرزمين با زبان مخصوصشان سخن مىگفت. وى به ايشان سياست و مدنيت آموخت و براى هر امت در هر اقليم، آدابى شايسته آنان بر پا داشت.( همان، ص 101.)
اگر خداى تعالى در قرآن كه كتاب دعوت انبياست، به دعوت توحيدى ادريس اشاره نكرده است، اين به مفهوم آن نيست كه او با توحيد و ترويج آن كارى نداشته است، بلكه بر اساس روايات موجود، بر اين محور تبليغى تأكيد و پا فشارى نيز ورزيده است. ادريس در عظمت ذات ذوالجلال پروردگار بسيار انديشيد و گفت: اين آسمانها و زمينها و اين خلقت پهناور و خورشيد و ماه و ستارگان و ابرها و اين كائنات هستى يافته، خدايى دارند كه با نيروى خود آنها را تدبير مىكند و به اصلاح مىآورد. پس من ناچيز چگونه مىتوانم از عهده بندگى او بر آيم و حق عبادتش را ادا كنم. آنگاه به سراغ گروهى از قومش مىرفت و به موعظه و اندرز آنان مىپرداخت و با يادآورى نعمتها و انذار به عذاب، آنها را به پرستش خالق اين كائنات فرا مىخواند.( شيخ صدوق، علل الشرائع، باب 19؛ محمدمهدى تاج لنگرودى، اخلاق انبياء، ص 76.)
بى گمان، پركار بردترين ابزار تبليغ، زبان است كه بدون آن، مبلّغ از اتخاذ بسيارى از شيوههاى مؤثر و جذاب دعوت باز مىماند. بر همين اساس، دانستن زبانهاى متعدد كارايى تبليغ داعى را به عدد زبانهايى كه مىداند، مضاعف مىگرداند. ادريس در اين صفت همچون سليمان و داود، بر زبانهاى متعدد تسلط داشت و آنها را در مسير دعوت به كار مىبرد.
وى بر اساس روايات موجود، در دوران دعوتش در مصر و اماكن ديگر با 72 زبان با انسانها سخن مىگفت و خداوند منطق و زبان گفتوگو با آنان را به او آموخته بود.( محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 68 - 76. به نقل از: محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج 9، ص369.)
در روايتى كه در تفسير الميزان و نيز كتب سيره انبيا مثل حياة القلوب، به نقل از ابراهيم بن ابى البلاد از امام باقر(ع) نقل شده چنين آمده است:
در عهد ادريس، حاكمى جبار بود كه روزى بر سرزمينى سر سبز و آباد گذشت و خواست تا آن زمين را به ملك خود ملحق كند. با مالك آن به گفتوگو نشست، اما او راضى به فروش نشد، حاكم با مشورت زنش، بر آن شد تا مالك را با شهادت گواهان دروغين، مخالف پادشاه قلمداد و محكوم به مرگ كند و چنان كرد. حقتعالى به ادريس وحى فرمود كه به سوى پادشاه برو، ادريس به فرمان الهى بهكار حاكم به شدت اعتراض كرد و او را از انتقام الهى ترساند. ادريس را طردنمودند و پس از چندى، يكى از يارانش به او خبر داد كه بايستى از شهر خارج شود كه در تعقيب او هستند. سرانجام ادريس به درگاه الهى شكوه آورد و خدا وحى فرمود كه عذابى سخت در انتظار آن پادشاه است….( محمدحسين طباطبايى، الميزان، ترجمه محمدباقر موسوى همدانى، ج 14، ص 95.)
همانگونه كه خداوند به مستضعفان مظلوم رخصت داده است كه چون عرصه را براى يكتاپرستى و ديندارى تنگ ديدند، جلاى وطن كرده، هجرت گزينند، داعيان طريق هدايت را نيز فرموده كه در شرايط فشار و مواجه شدن با بن بست دعوت، درپى يافتن عرصههاى جديد باشند و به هيچ روى، روند تبليغ را متوقف نسازند.
چون ادريس به بزرگسالى رسيد و خدا به وى نبوت داد، مفسدان را از مخالفت با احكام شريعت آدم و شيث نهى كرد، پس گروهى قليل از او اطاعت و اكثريت با او مخالفت كردند، پس آهنگ سفر از ميان آنها كردو به پيروانش دستور حركت داد، اما بر ايشان گران آمد كه از وطنشان دور شوند؛ گفتند: كجا مثل بابل پيدا مىكنيم؟ بابل در سريانى يعنى رودخانه و منظورشان دجله و فرات بود، فرمود: اگر هجرت كنيم، خدا غير آن را روزى ما مىكند… پس خارج شدند تا به اقليمى رسيدند كه بابليون ناميده شده. پس نيل را مشاهد كردند و سرزمين خالى از سكنه يافتند. وادريس بر ساحل نيل ايستاد و تسبيح خدا گفت.( محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 14، ص 72؛ به نقل از: عبداللطيف راضى، المنهج الحركى فى القرآن الكريم، ص438.)
جدول مشخصات و عناصر شيوههاى تبليغ حضرت ادريس(ع)
رديف |
شيوهها |
محل اجرا |
نوعبيان |
وسايل و ابزارها |
زمينهها(عوامل موجبه) |
هدف |
ميزانپذيرش |
1 |
تعليم علوم و فنون |
سرزمين بزرگ مصر |
گفتارى |
خط، خياطى، قلم و… |
ميل مردم به كسب دانش |
ترويج و گسترش دانش |
خوب |
2 |
اصلاحگرى و ارشاد مردم به آداب نيكو |
سرزمين بزرگ مصر |
گفتارى - عملى |
تعليم،زبان هاىمتعدد،امربمعروف ونهىاز منكر |
عدم سابقه علم در جامعه |
آماده كردن انسانها براى تعالى |
خوب |
3 |
تفكر الهى و دعوت به توحيد |
سرزمين بزرگ مصر |
گفتارى - عملى |
تعليم، استفاده از زبانها |
دعوتهاى قبلى آدم |
ترويج توحيد |
خوب |
4 |
تكلّم به زبانهاى متعدد |
سرزمين بزرگ مصر |
گفتارى |
زبانهاى متعدد |
تنوع نژادها و زبانهاى انسانها |
رساندن توحيد به همه انسانها |
خوب |
5 |
اعتراض به حاكم فاسد |
سرزمين همسايه |
گفتارى - عملى |
اعتراض،عزيمت بهدربار حاكم، انذار بهعذاب |
حكومت جبارانه بر سرزمين آباد |
اصلاح امور جامعه |
متوسط |
6 |
هجرت براى رهايى از فشارها |
از بابل به بابليون |
عملى |
سفر |
اميد به آينده دعوت |
ايجاد فرصت و عرصه |
خوب |
برگرفته از کتاب:اسوه هاي قرآني و شيوه هاي تبليغي آنان ، عباسي مقدم مصطفي
… ادامه دارد…
در این قسمت به آیاتی از قرآن پرداخته می شود كه از نگاه احادیث و مفسران در باره حضرت خدیجه نازل شده و یا درارتباط با ایشان می باشند .
خدیجه پاك و برگزیده…
و اذ قالت الملائكه یا مریم ان الله اصطفیك و طهرك و اصطفیك علی نساء العالمین
آنسان كه ملائكه گفتند : ای مریم خداوند شما را پاك گردانید و برگزید و نیز بر تمام زنان جهان هستی برتری داد. سوره آل عمران آیه 42
مخاطب قرآن در این برتری كمال و پاكی حضرت مریم صلوات الله علیها می باشد لكن با توجه به اینكه مفسرانی چون قرطبی طبرسی ابن كثیر و آلوسی بغدادی در ذیل تفسیر این آیه با استناد به كلامی از رسول الله صلی الله علیه و آله كه فرمودند : فضلت خدیجه علی نساء امتی كما فضلت مریم علی نساء العالمین یعنی خدیجه بر زنان امتم برتری یافت همانگونه كه مریم بر زنان جهان برتری داشت و نیز در كلام دیگری كه حضرت علی علیه السلام فرمودند كه از رسول الله صلی الله علیه و آله شنیدم كه می فرمودند : خیر نسائها مریم بنت عمران و خدیجه بنت خویلد (تفسیر ابن كثیر ج 1 ص 323 ) یعنی بهترین زنان مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد هستند گویای این واقعیت است كه مصداق دیگر این آیه حضرت خدیجه صلوات الله علیها نیز می باشند
بر استواری این ادعا احادیثی است كه مفسران در ذیل تفسیر این آیه گزارش كرده اند و در آنها نام مبارك این بانوی كم نظیر جهان هستی بیان شده است چنانچه قرطبی می نویسد : ظاهر قرآن و احادیث اقتضا می كند كه حضرت مریم از تمام زنان برتر و پس از آن فاطمه و سپس خدیجه و بعد آسیه باشد (تفسیر جامع الاحكام ج 4 ص 59 ) این سخن مفهوم كلامی است كه از رسول الله علیه و آله گزارش شده است
با توجه به مراحل ياد شده كه از آيات قرآنى بر مىآيد و با نگاهى به روايات مربوط به حيات اين پيامبر الهى و اسوه قرآنى، بارزترين وجه شخصيت او در توبه حقيقى و بازگشت به درگاه الهى جلوه گر مىشود. چون ابليس او و همسرش را فريفت و در نتيجه از بهشت بيرون شد، با تضرع و زارى بسيار آمرزش الهى را مسألت نمود و خداى تعالى آمرزش خواهى او را اجابت فرمود: او به همراه حوا چنين از در گاه الهى معذرت طلبيد:
جدول مشخصات و عناصر شيوههاى تبليغ حضرت آدم(ع)
رديف |
شيوهها |
محل اجرا |
نوعبيان |
وسايل و ابزارها |
زمينهها(عوامل موجبه) |
اهداف |
ميزانپذيرش |
1 |
تعليم اسماء و حقايق |
- |
گفتارى |
تعليمات الهى |
ناقص بودن علم فرشتگان |
اثبات فضيلت انسان |
عالى |
2 |
بازگشت به سوى خدا |
همهجا |
گفتارى - عملى |
توبه و استغفار |
گناه نزديك شدن به درخت ممنوع |
غفران و جبران گذشته |
خوب |
3 |
تأسيس كعبه و تعليم مناسك |
سرزمين كعبه |
گفتارى - عملى |
مناسك و ابزارهاى ساختن |
نياز مردم به يك پايگاه عبادت |
ترويج توحيد |
عالى |