• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

عبادتی همراه با حلاوت و شیرینی

19 بهمن 1391 توسط حاتم

عبادتی همراه با حلاوت و شیرینی

«هرکس به خاطر خدا و ترس از او، نگاه به نامحرم را ترک کند، خداوند ایمانی به او عنایت فرماید که شیرینی آن را در دلش احساس نماید.»

به گزارش جهان به نقل از افکارنیوز، مؤمن باید شیرینی ایمان را در وجود خود حس کند و با همین احساس، همیشه با نشاط و سرخوش به عبادت و ذکر بپردازد. یکی از راه های آن، کنترل نگاه است.

امام صادق(علیه السّلام) می فرماید: «هرکس به خاطر خدا و ترس از او، نگاه به نامحرم را ترک کند، خداوند ایمانی به او عنایت فرماید که شیرینی آن را در دلش احساس نماید.»

همچنین از معصوم (علیه السّلام) روایت شده است:
«مسلمانی نیست که در اولین نگاه به نامحرم دیدگان خود را فرو بندد مگر این که خداوند متعال در قلب وی عبادتی همراه با حلاوت و شیرینی خاص ایجاد نماید.»

منبع:
۱. بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۳۸.
۲. میزان الحکمه، ج۱۰، ص۷۸.
۳. اخلاق اسلامی، ص۲۴۹.

به نقل از رجا نیوز

 نظر دهید »

دنیا زندان مومنه یعنی ....

19 بهمن 1391 توسط حاتم

 

روایتی زیبا از امام حسن مجتبی(ع)

گاه انسان امکان داره در اشتباه بیفته و از جمله ” دنیا زندان مومن است” برداشت غلطی بکنه.    

 یکی روایتی زیبایی جدیداً از امام حسن مجتبی علیه السلام  در بحارالانوار دیدم در باب نحوه و سبک زندگانی امام هستش.گاه انسان امکان داره در اشتباه بیفته و از جمله ” دنیا زندان مومن است” برداشت غلطی بکنه و مشکلات خودش رو پای قضا و قدر و تقدیرات الهی بگذاره و بگه مشکلات دنیا و زندانی شدن در زنجیره مشکلات دنیا جزو مقدرات الهی و حتمیات که تلاش برای برون رفت از اون بیهوده استــ…!

اما این امامان معصوم هستند که نحوه صحیح زندگی کردن رو به ما آموخته اند و خدا رو شکر می گم که مارو از دوستداران، محبین و شیعیان امامان نور و رحمت علیهما السلام قرار داده تا در متشابهات و مشکلات گمراه و سرگردان نشیم. حرف رو بیش از این طولانی نمی کنم با هم این داستان رو می خونیم:

روزی امام حسن مجتبی علیه السلام پس از شستشو، لباسهای نو و پاکیزه ای پوشید و عطر زد. در کمال عظمت و وقار از منزل خارج شد. به طوری که سیمای جذابش هر بیننده را به خود متوجه می ساخت، در حالی که گروهی از یاران و غلامان آن حضرت در اطرافش بودند. از کوچه های مدینه می گذشت، ناگاه با پیرمرد یهودی که فقر او را از پای در آورده و پوست به استخوانش چسبیده، تابش خورشید چهره اش را سوزانده بود. مشک آبی به دوش داشت و ناتوانی اجازه راه رفتن به اونمی داد، فقر و نیازمندی شربت مرگ را در گامش گوارا نموده بود، حالش هر بیننده را دگرگون می ساخت، حضرت را در آنجلال و جمال که دید گفت:
خواهش می کنم لحظه ای بایست و سخنم را بشنو! امام علیه السلام ایستاد. یهودی گفت یابن رسول الله انصاف بده! امام: در چه چیز؟ یهودی گفت جدت رسول خدا می فرمود: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است. اکنون می بینم که دنیابرای شما که در ناز و نعمت به سر می بری، بهشت است و برای من که در عذاب و شکنجه زندگی می کنم، جهنم است. و حال آن که تو مؤمن و من کافر هستم…  

امام فرمود: ای پیرمرد! اگر پرده از مقابل چشمانت برداشته شود و ببینی خداوند در بهشت چه نعمتهایی برای من و برای همه مؤمنان آفریده، می فهمی که دنیا با این همه خوشی و آسایش برای من زندان است، و نیز اگر ببینی خداوند چه عذاب و شکنجه هایی برای تو و برای تمام کافران مهیّا کرده، تصدیق می کنی که دنیا با این همه فقر و پریشانی برایت بهشت وسیع است. پس این است معنای سخن پیامبر صلی الله علیه و آله که فرمود: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.
منبع: وبلاگ پیکایل



 

 

 نظر دهید »

وزیر شعاری

19 بهمن 1391 توسط حاتم

چند خاطره از وزير شعاري كه در بستر بيماري‌ است

ماجراي گفتگوي آيت الله طالقاني با امام(ره) در شب 22 بهمن/لقب وزير شعار ابداع چه كسي بود؟

رجانيوز: دعاي قنوت نماز عيد فطر با صداي حاج محمود مرتضايي‌فر، يكي از خاطرات مشترك ما ايراني‌هاست. كسي كه حضورش بعنوان مكبر در نماز‌هاي جمعه تهران باعث شده است تا «وزير شعار» براي سال‌ها چهره هميشه حاضر در اين ميعادگاه هفتگي باشد. اما چند وقتي است كه حاج آقا مرتضايي‌فر در بستر بيماري افتاده است. به همين مناسبت و در آستانه 22 بهمن ماه چند خاطره پراكنده از او را بازنشر داده ايم.

 

 تفاوت من با بلال حبشي

آشنایی بنده با آيت الله طالقاني به دهه ۳۰ بر می‌گردد. محل کسب و کار من به مسجد هدایت نزدیک بود و من برای شرکت در نماز جماعت به آنجا می‌رفتم. اکثر کسانی که در نماز جماعت مسجد هدایت شرکت می‌کردند، تحصیل‌کرده‌هایی بودند که به معارف و احکام اسلام علاقه داشتند و آنجا را برای خود به صورت یک پایگاه در آورده بودند.

از آنجا که بسیار به مرحوم طالقانی علاقه داشتم، پس از مدتی داوطلبانه عهده‌دار انجام بعضی از برنامه‌های مسجد از جمله گفتن اذان، دعای پس از نماز و اعلام برنامه‌ها در مراسم عزاداری و اعیاد شدم. مرحوم طالقانی بسیار مرا تشویق می‌کردند و مورد لطف و عنایت قرار می‌دادند.

یادم هست یک بار که اذان دادم، پیرمردی پیش آمد و شانه مرا بوسید و خطاب به مرحوم طالقانی گفت: «محمود آقا بلال زمانه ماست.» آقای طالقانی لبخندی زدند و گفتند: «بلال سیاه بود. آقا محمود ما سفید و خوب چهره است. » من در پاسخ گفتم: «آقا! فرق من با بلال این است که او چهره‌اش سیاه بود و قلبش سفید و من برعکس هستم!»

 بجاي آقاي هاشمي منبر رفتم

یک بار به مناسبت جشن‌های نیمه شعبان، مرحوم طالقانی چون خودشان ممنوع‌المنبر بودند، از آقای هاشمی دعوت کردند که در یکی از دهات طالقان سخنرانی کنند. آقای هاشمی به خاطر مشکلی که برایشان پیش آمده بود، نتوانستند به طالقان بیایند. آقای طالقانی به من گفتند: «آقا محمود! من ممنوع‌المنبر هستم و نمی‌توانم صحبت کنم. تنها کسی که الان این کار از دستش بر می‌آید و می‌تواند این مجلس را اداره کند، خود شما هستی. برو و این کار را بکن. » من طبق دستور ایشان در آن چند روز مجلس را اداره کردم که بسیار هم مورد رضایتشان واقع شد.

  بعد از صحبت با امام شديدا گريه كردند

من بارها از زبان مرحوم طالقانی شنیدم که می‌گفتند امام(ره) مؤید‌من‌عندالله است. روز ۲۱ بهمن ساعت ۴ بعد از ظهر بود که حکومت رژیم شاه اعلام حکومت نظامی کرد و به مردم دستور داد که از ساعت ۴ بعد از ظهر به بعد، از خانه‌های خود خارج نشوند. امام (ره) بلافاصله این حکم را لغو کردند و از همه مردم خواستند به خیابان‌ها بریزند. عده‌ای نزد مرحوم طالقانی آمدند و از ایشان خواستند از امام (ره) استدعا کنند که اعلامیه لغو حکومت نظامی را پس بگیرند. اینها معتقد بودند رژیم شاه، خونخوار و پلید است و قتل عام به راه خواهد انداخت. آقای طالقانی با مدرسه علوی تماس گرفتند و تقاضا کردند با امام (ره) حرف بزنند. صحبت آن دو بسیار طولانی شد. صحبت‌هایشان که تمام شد، مرحوم طالقانی گوشی را گذاشتند و به گوشه‌ای رفتند و شروع کردند به گریه کردن.

ما که شاهد این صحنه بودیم تصور کردیم خدای ناخواسته بین ایشان و امام‌(ره) اختلافی پیش آمده و امام‌(ره) حرفی زده‌اند که آقای طالقانی ناراحت شده‌اند. بعد که آرام شدند، بعضی از دوستان علت گریه ایشان را پرسیدند. مرحوم طالقانی گفتند: «هر چه استدلال آوردم، امام نپذیرفتند. وقتی دیدند قانع نمی‌شوم، فرمودند: «اگر دستور و نظر حضرت ولی‌عصر(عج) باشد، باز هم نمی‌پذیرید؟» وقتی این طور فرمودند، عرض کردم هر جور صلاح می‌دانید عمل بفرمایید و ما هم تابع شما هستیم». مرحوم احمد آقا پس از رحلت مرحوم طالقانی می‌فرمودند: «هر وقت تلویزیون چهره ایشان را نشان می‌دهد، اشک در چشم‌های امام جمع می‌شود.»

 

 با حمايت شهیدان رجایی و باهنر ماندم

پس از رحلت آیت‌الله طالقانی، عده‌ای شیطنت‌هایی کردند که من کنار گذاشته شوم، ولی شهیدان رجایی و باهنر که از سوابق من باخبر بودند پافشاری کردند که کس دیگری نمی‌تواند نمازجمعه را اداره کند. با حمایت این بزرگواران بود که کار من ادامه پیدا کرد. البته من با برخی از یاران نزدیک امام (ره) در ارتباط بودم و از آنها راهنمایی می‌گرفتم.

 خواستم به امام پيام سلامتي آقا را بدهم

روز قبل از آخرین جمعه سال ۶۳ صدام اعلام کرده بود که نماز جمعه تهران را به خاک و خون خواهد کشید. این شایعه بین مردم پیچیده بود، با این همه جمعیت در همه جا موج می‌زد. مقام معظم رهبری در حال سخنرانی بودند که بمب منفجر شد و موج و حرارت آن تا تریبون هم رسید، ولی خوشبختانه ایشان صدمه نخوردند و اصرار داشتند که به صحبت‌های خود ادامه بدهند.

من نگران بودم که نکند به جان ایشان سوءقصد شود و از ایشان درخواست کردم به کنار جایگاه بروند تا من مردم را آرام کنم. از سویی می‌دانستم امام(ره) نمازجمعه را از رادیو گوش می‌دهند و قطعاً نگران سلامتی آقا بودند. به‌سرعت پشت میکروفون رفتم و دو بار تکرار کردم: «رئیس‌جمهور محترم جمهوری اسلامی هم اکنون به خطبه‌های عالمانه خود ادامه می‌دهند. » در واقع می‌خواستم با این حرف، هم مردم را آرام کنم و هم خبر سلامتی آیت‌الله خامنه‌ای را به اطلاع امام‌(ره) و مردم برسانم. جالب این بود که این حادثه کمترین تأثیری بر لحن آقا نگذاشت و ایشان با همان صلابت همیشگی به ایراد خطبه‌ها ادامه دادند، گویی هیچ اتفاقی روی نداده است. مردم هم بر جای خود باقی ماندند و نماز برگزار شد. در آن حادثه ۱۴ نفر به شهادت رسیدند.

 تذكري كه امام به من دادند

بله، یک بار مداحی آمده بود و اشعاری خواند و از مردم اشک گرفت. امام(ره) توسط آقای توسلی پیام دادند که مداحان باید اشعار حماسی بخوانند. ما مرد جنگیم و این گونه اشعار مناسب نیستند.

 اينگونه بود كه تكبير جا افتاد

در روز بازگشت حضرت امام (ره) به وطن و سخنرانی ایشان در بهشت زهرا، هنگامی که ایشان فرمودند من دولت تعیین می‌کنم و توی دهن این دولت می‌زنم، عده‌ای از خبرنگاران که پایین جایگاه نشسته بودند، هیجان‌زده شدند و کف زدند. من هم که احساساتی شده بودم، بی‌اختیار کف زدم، ولی ناگهان متوجه شدم در محضر بزرگان چه خبطی کرده‌ام و شروع کردم به تکبیر گفتن و مردم هم تکرار کردند و از آن پس به جای احسنت گفتن، تکرار سه بار الله اکبر باب شد و الحمدلله تا امروز هم ادامه دارد.

 از آن روز به من گفتند وزير شعار!

مرحوم آیت‌الله توسلی یک بار مرا دیدند و گفتند: «خبر داری وزیر شعار شده‌ای؟» گفتم: «این لقب از کجا نصیب من شده؟» گفتند: «دیروز امام از احمدآقا حال شما را پرسیدند و ایشان گفتند منظورتان وزیر شعار است؟ امام با شنیدن این حرف خندیدند.» از آن زمان بود که این لقب روی من ماند.

به نقل از رجانیوز

 نظر دهید »

تلنگر

18 بهمن 1391 توسط حاتم

     عکس شهدا را می بینیم           عکس شهدا عمل می کنیم

فرازی از وصیت نامه شهید همت :

ملت ما ، ملت معجزه گر قرآن ، است ومن سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است ،تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی (عج) وصل نماید ودر این تلاش پیگیر مسلماَ نصر خدا شامل حال مؤمنین است .

 نظر دهید »

کجائید ای شهیدان خدایی

18 بهمن 1391 توسط حاتم

کجائید ای شهیدان خدایی

شب عملیات والفجر هشت بود. در کنار اروند مغرور و پرخروش در یک شب سرد زمستانی، گردان‌های عمل کننده غواص و خط شکن آماده زدن به موانع پیش رو و مواضع دشمن بودند. فرمانده لشکر که خود قبلا یک دست و قسمتی از معده‌اش و … را در عملیات بدر در راه دفاع از انقلاب اسلامی تقدیم کرده و چندین بار تا مرز شهادت پیش رفته است، در جمع گردان عمل کننده می‌خواهد تا دقایقی دیگر آخرین توجیهات و توصیه ها را داشته باشد. هر از گاهی از بین نخلستانها صدای پرنده‌ای سکوت شب را می‌شکند و توجه گردان را به خود جلب می‌نماید. نسیم سرد زمستانی باعث مور مور شدن پوست می‌شود.
رزمندگان گردان خط شکن که مدتها انتظار چنین لحظه‌ای را می‌کشیدند، سراپا آماده شنیدن سخنان فرمانده یک دست خود هستند تا آخرین توصیه‌های او را قبل از وداع آخر با گوش جان بشنوند. او بعد از حمد و سپاس خداوندی اینگونه سخن را آغاز می کند: (نقل به مضمون) ” دشمن تاکنون از منطقه عملیاتی مطلع نشده است و تلاش ما این است که در روزهای اولیه عملیات متوجه منطقه عملیاتی نشود. بنابر این اگر موفق شدید از اروند عبور کنید و موانع خورشیدی و سنگرهای کمین دشمن را به همراه عبور از کانال پشت سر بگذارید، بی مورد بی سیم روشن نمی‌کنید، از تیر رسام استفاده نمی‌کنید، اگر زخمی شدید جزع و فزع نمی‌کنید و…….."حال تصور کنید رزمنده‌ای باید از عرض اروند و امواج خروشان آن در دل یک شب سرد زمستانی بگذرد و خود را به آنسوی ساحل رسانیده و اگر زخمی شد خیلی ناله نیز نکند. و… و نهایتا استدلالی که فرمانده لشکر می کند این است ” که ما نباشیم و ببینیم که امام ناراحت است؟! تا وقتی زنده هستیم نمی گذاریم امام ناراحت باشد، وقتی نبودیم دیگر مسئولیتی نداریم". گویا مدتی است که به دلیل گره خوردن کار جنگ حضرت امام ناراحت شده بودند.

حال مقایسه کنید آن علاقه و عشق به ولایت را، که رزمنده همه زندگی خود را رها کرده و در نقطه صفر مرزی باید در تاریکی شب از عمق اروند و امواج وحشی آن و پیچیده‌ترین موانع عبور کند، چه بسا امواج خروشان اروند او را به امواج خروشان خلیج فارس بسپارد و یا در بین موانع خورشیدی و سنگرهای کمین او را در میانه راه متوقف شود و……. و اگر زخمی شد آه و ناله بر نمی‌آورد، چرا، چون می‌خواهد خدای ناکرده به موفقیت این عملیات خدشه‌ای وارد نشود و نهایتا امام ناراحت نباشد، امامی که نه او را به اسم می‌شناسد و نه توصیه‌ای شخصی به او کرده است و نه حتی از نزدیک او را دیده است! حال مقایسه کنید این پایبندی به ولایت را با ولایتمداری بعضی ها که بر خوان گسترده جمهوری اسلامی نشسته‌اند و بارها مورد خطاب رهبری در تریبون عمومی بوده‌اند و همه، اعم از دوست و دشمن، نارحتی رهبری را از نوع رفتار آنها دیده‌اند و رهبری نسبت به رفتار خیانت آمیز به آنها هشدار داده است، ولی …. اینجاست که باید خاک شهدای گمنام و بی نام نشان را طوطیای چشم كرد و بر سر مزار آنها ظاهر شد و اشک از دیده جاری کرد که:

کجائید ای شهیدان خدایی بلاجویان دشت کربلایی
کجائید ای سبکبالان عاشق پرنده تر ز مرغان هوایی”

کجائید که ببینید کسانی که بر سر سفره ولایت و انقلاب نشسته‌اند، و بر صندلی های مجلل تکیه زنده‌اند، چگونه در برابر دوست و دشمن دل رهبری را خون می کنند و خنده … سر می‎دهند.

نظر شما چیست؟!!!

به نقل از رجا نیوز

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 253
  • 254
  • 255
  • ...
  • 256
  • ...
  • 257
  • 258
  • 259
  • ...
  • 260
  • ...
  • 261
  • 262
  • 263
  • ...
  • 330

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس