• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

چادرت را بتکان قصد تیمم داریم

03 اسفند 1391 توسط حاتم

چادرت را بتکان قصد تیمم داریم

حمیدرضا برقعی جدیدترین شعر خود که برای حضرت معصومه(س) سروده است را چند روز پیش منتشر کرد.
به گزارش تسنیم ، حمیدرضا برقعی شاعر جوان در وبلاگ خود شعری را به بهانهء 17 روز اقامت حضرت معصومه(س) در بیت النور قم سروده و منتشر کرده است.

و به همراه همان ابر که باران آورد
مهربانی خدا در زد و مهمان آورد

باد یک نامهء بی واژه به کنعان آورد
بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد

به سر شعر هوای غزلی زیبا زد
دختر حضرت موسی به دل دریا زد

چادرش دست نوازش به سر دشت کشید
دشت هم از نفس چادر او گل می‌چید

چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید
من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید

باور این سفر از درک من و ما دور است
شاعرانه غزلی راهی «بیت النور» است

آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید
عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید

که اویس قرنی هم به محمد(ص) نرسید
عاقبت حضرت معصومه(س) به مشهد نرسید

ماند تا آینهء مادر دنیا باشد
حرم او حرم حضرت زهرا(س) باشد

صبح شب می‌شد و شب نیز سحر هفده روز
چشم او چشمه‌ای از خون جگر هفده روز

بین سجاده ، ولی چشم به در هفده روز
چشم در راه برادر شد اگر هفده روز

روز و شب پلک ترش روضه مرتب می خواند
شک ندارم که فقط روضهء زینب می‌خواند

به نقل از رجانیوز

 نظر دهید »

معرفی کتاب(زن آنگونه که باید باشد)

03 اسفند 1391 توسط حاتم

مقدمه

باسمه تعالي

1- كتابي كه در پيش رو داريد، مجموعه‌ي چند سخنراني از استاد طاهرزاده است كه در آن‌ها از زواياي مختلف موضوع زن و خانواده مورد بررسي قرار گرفته، به اضافه‌ي مجموعه‌ي سؤال و جواب‌هايي كه در مورد ازدواج از ايشان شده است.

چون معتقديم موضوع زن و خانواده و ازدواج، موضوعات بسيار حساسي است كه بايد با تعريف درست با آن‌ها برخورد كرد، بر آن شديم تا مباحث را به صورت كتاب در اختيار عزيزان قرار دهيم.


2- سخنران محترم موضوع زن و خانواده را در آينه‌ي جهان معاصر بررسي كرده و معتقد است در شرايط جديد نمي توان با تعريفي كه در گذشته از زن و خانواده داشتيم با آن‌ها برخورد كرد و اساساً بايد موضوع باز خواني شود، وگرنه بحران خانواده همچنان باقي مي ماند. لازم است عزيزان با دقت كامل مطالب را دنبال بفرمايند تا تصور نكنند ديگر كار از كار گذشته است و بايد تسليم وضع موجود شد و يا اصرار داشته باشند همسرانشان بايد مثل مادر و مادر بزرگانشان عمل كنند.


3- با اين‌كه موضوعات بحث شده بيشتر مربوط به زنان است ولي گويا به همان اندازه كه زنان بايد در شرايط جديد تعريف درستي از خود داشته باشند تا تعريف فرهنگ مدرنيته از زن بر روح و روان آن ها غالب نشود، مردان نيز بايد متوجه باشند در شرايط جديد ضروري است موقعيت زنان را درست ارزيابي كنند وگرنه يا هنوز چشم در گذشته‌اي دارند كه قابل برگشت نيست و يا چيزي را درباره‌ي زنان مي‌پذيرند كه فرهنگ ظلمانيِ مدرنيته بر آن‌ها تحميل كرده است و لذا پيشنهاد مي‌كنيم آقايان نيز مباحث كتاب را با حساسيت كامل دنبال فرماييد.


4- نقطه ضعفي كه در بعضي از خواهران و برادران متدين به چشم مي‌خورد، نشناختن جايگاه لذات حلال با محرم خود است، به طوري كه با روحيه‌اي مقدس مآبانه نسبت به آن بي‌توجه هستند.

در اين كتاب سعي شده است آفات چنين روحيه‌اي بررسي و تحليل شود و اين كه اگر موضوع درست ديده شود نه تنها هيچ تنافي با سلوك ديني ندارد، بلكه موجب نشاط در انجام واجبات نيز مي‌شود.


5- در بحث «ازدواج؛ تولدي ديگر» استاد به سؤالاتي جواب داده‌اند كه عموماً خواهران و برادران در ابتداي زندگي با آن‌ها روبه‌رو هستند، كه اگر درست با آن سؤالات برخورد كنند و جواب درستي بگيرند، منجر به تصميماتي نمي شود كه بعد از سال‌ها از انجام آن تصميمات پشيمان باشند.


6- زيبايي «خدمت» به جاي «قدرت» از نكات دقيقي است كه كتاب در بحث «زن؛ قدرت يا خدمت؟» بدان پرداخته تا حجابِ «ارادة معطوف به قدرت» كه شاخصه‌ي‌ فرهنگ غربي است، جايگاه حساس زن را ناديده نگيرد و ما از بصيرت بزرگي كه بايد نسبت به زنان در نظام هستي داشته باشيم محجوب گرديم، بصيرتي که رسول خدا(ص) در سخن خود ما را بدان آگاه كردند که؛ «حُبِّبَ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا ثَلَاثٌ، النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»[1]محبت سه چيز از دنيا به قلب من افتاده است، زنان، عطر و قرار داده شده است نور چشم من در نماز.


7- از نكاتي كه متأسفانه دشمنان دانا و دوستان نادان به آن دامن مي‌زنند موضوع عدم مشورت با زنان است، و رواياتي را نيز به عنوان نمونه مطرح مي‌كنند. استاد در بحث «مشورت با زنان» با دعوت ما به آيات قرآن و تدبّر در آن‌ها، ابتدا به خوبي روشن مي‌كنند، محال است از نظر ارزش و رسيدن به كمال، ذره‌اي بين زن و مرد تفاوت باشد و سپس به جايگاه روايات پرداخته‌اند تا معلوم شود اگر خاستگاه روايات درست روشن گردد نه تنها كوچك‌ترين تحقيري در آن‌ها براي زنان نخواهد بود، بلكه برعكس آن روايات حساسيت جايگاه زنان را براي داشتن بستري مناسب در امر تربيتِ فرزند مدّ نظر دارند.


8- در بحث «عوامل بحران خانواده و راه برون‌رفت از آن» سعي شده با دقت در مشكلاتي كه فرهنگ مدرنيته براي خانواده ايجاد كرده، ابتدا موضوع موشكافي شود سپس با نقد پيشنهادهايي كه بدون در نظر گرفتن آفات فرهنگ مدرنيته، مي خواهند نظام خانوادة از دست رفته را به آن برگردانند، احياء خانواده را با عبور از مدرنيته مدّ نظر قرار دهد.


9- اگر بدانيم که زنان در تعيين شخصيت و سرنوشت جامعه نقش اساسي دارند و هرگونه اخلاق و منش و شخصيتي پيدا کنند، تأثير مستقيم و ماندگار بر فرزندان و همسرانشان مي‌گذارند، زن و مرد دست به دست هم مي‌دهيم تا براي رسيدنِ جامعه به افق‌هاي متعالي، نسبت به جايگاه زنان نهايت هوشياري را به صحنه آوريم.


اميد است اين کتاب قدمي در راستاي فهم جايگاه زن و خانواده باشد. إن‌شاءالله

گروه فرهنگي الميزان

لازم به ذکر است که کتاب ذکر شده شامل چندین فصل می باشد:

1-زن آنگونه که باید باشد

2-زن قدرت یا خدمت؟

3-مشورت با زنان

4-زن و مرد و حیات طیب

5-ازدواج تولدی دیگر

6-عوامل بحران خانواده و راه های برون رفت از آن



 نظر دهید »

زيارتش بهانه نمى خواهد !

03 اسفند 1391 توسط حاتم

                     زيارتش بهانه نمى خواهد !

       
سرت را به شيشه پنجره تكيه داده اى. ماشين از پليس راه مى گذرد و هر لحظه به شهر نزديك تر مى شود، دلت بهانه مى گرفت، هواى او را كرده بود كه پا در سفر گذاشتى از لحظه اى كه ساك را بسته اى و راه افتاده اى هر لحظه بى تابتر شده اى از بلنداى جاده به شهر خيره مى شوى نگاهت از روى ساختمان ها مى گذرد. چشمان تشنه ات در التهاب عطش مى سوزند. چيزى را مى كاوند كه خود نمى دانى، دلت گواهى روشنى مى دهد. در تابش نور آفتاب تشعشع خيره كننده «گنبد طلايى» حرمش چشمانت را به آتش مى كشد. نگاه تشنه ات بر روى گنبد قفل مى شود، مى ماند. گويى به آنچه مى طلبيده رسيده است…

مطاف ملائكه الله

جذبه محبت كريمه، امان فكر كردن به غير را از تو گرفته است. هنوز نگاهت خيره به گنبد است و «گلدسته ها» كه آواى «ربنا» از قنوتشان جارى است. توان ايستادن ندارى، تا لحظه اى ديگر بر دروازه حرمش خواهى بود.

بيقرار، بيخود از خود، دل هواى پرواز مى كند، بى تاب از ماندن. چششم ها بهانه باريدن مى گيرند. زبان زمزمه نيايش پيدا مى كند و دست هايت تشنه قنوت دعا مى شوند. ضرباهنگ قلبت با پايت درهم مى آميزد, كسى تو را به خود مى خواند…

اذن دخول

بر آستان دركه پا مى گذارى بى اختيار دلت مى لرزد. حس مى كنى در دريايى از نوز غوطه ور شده اى. «صحن و سراى» با صفايش روح تو را سرشار از لطافت و مهر مى كند. نگاهت از لابه لاى گلدسته ها مى گذرد.
نسيم هر لحظه بر «پرچم سبز» گنبد طلايى اش بوسه مى زند.«كبوتران حرم» اين ساكنان هميشگى دسته دسته بر گرد حرم طواف مى كنند و به او سلام مى دهند. دست بر سينه مى گذارى، صداى هق هق قلبت را مى شنوى. چشمانت خلسه خود پر چشم سبز را زيارت مى كنند و بى اختيار اشك ورود به حرمش را از خدا و پيامبر و ملائكه الله و خود كريمه مى طلبى،چرا كه ورود به اين مكان مقدس بى اجازه نشايد.

ديگر تاب ايستادن ندارى، وارد مى شوى و خود را در جارى آب حرمش تطهير مى كنى…

ضريح،لحظه اى تا بى نهايت…

كفش هايت را كه به «كفش دارى» مى سپارى ديگر خودت نيستى كه پيش مى روى. اكنون لبريز از شور و عطشى. تشنه اى هستى كه هر لحظه به آب نزديكتر مى شود. اما تو هر چه از درياى عشق اهل بيت بنوشى تشنه تر خواهى شد. نگاهت از لابه لاى نور«چلچراغ سبز وسرخ وزرد» كه چون ملائك دور تا دور «رواق ها» صف كشيده اند مى گذرد و بر روى «ضريح» قفل مى شود. قلبت به هم فشرده مى شود و يك لحظه از حركت مى ايستد! دل و ديده از اختيار بيرون مى رود و بر زبانت جارى مى شود:

السلام عليك يا بنت رسول الله(صلى الله عليه و آله وسلم) …

در ازدحام جمعيت گم مى شوى و بى اختيار به طرف ضريح كشيده مى شوى. شرمنده و خجل از اعمالت اما اميدوار به «شفاعتش» پا پيش مى گذارى. فرياد در حنجره ات خشكيده و غمى غريب روى دلت سنگينى مى كند. ناگفته هاى زيادى دارى كه فقط به او مى توانى بگويى. نفست بند آمده است. دستت را به پنجره ضريح گره مى زنى. جاذبه اش تو را به نزديك تر مى خواند .پيشانى ات كه سردى ضريح را مى چشد با تمام وجود او را حس مى كنى. بوى عطر و گلاب از خود بى خودت مى كند.

داغ دلت آرام از جا كنده مى شود واز لابه لاى «مشبك هاى ضريح» داخل «مرقد» مى شود , كنار«پارچه سبز» روى مرقد مى نشيند و آن را به چشم مى كشد و مى بوسد. حالا ديگر دل و زبانت دست به دست هم داده اند و با چشمانت هم آوا شده اند. هر چه بلدى زمزمه مى كنى به تمام اوليا متوسل مى شوى آن ها را شفيع مى آورى و زبانت با تك تك واژه ها زيارتنامه معاشقه مى كند و دلت ناگفته هايش را بيرون مى ريزد.آتشفشان چشمانت مى جوشد و سيلاب اشك به پهناى صورتت مى دود حس مى كنى كه پوسته قلبت ترك برداشته است در امتداد اين لحظه هاى سرخ و سبز احساس غريب اما خوش به تو دست مى دهد. «دستى سبز» از شبكه ضريح بيرون مى آيد، نوازشت مى كند و دلت را لبريز از نور مى كند. لبريز از كوثر كريمه. دوست دارى كه سال ها در همين لحظه بمانى و اين لحظه به بى نهايت متصل شود…

با تربت كربلا

نسيم ملايمى مىوزد و مشامت را سرشار از عطر «گل محمدى» مى كند. احساس سبكى خاصى مى كنى و طرف «بالا سر مبارك» كشيده مى شوى. «تربت كربلا» را جلوت مى گذارى و تكبير مى گويى. تربت كربلا هم در اين جا بوى ديگرى دارد. دلت براى يك جرعه «زيارت عاشورا» لك مى زند. عاشورا! اين سرخ ترين روز تاريخ…

مى روى اما…

نه! چطور دلت مى آيد اين جارا ترك كنى. اين جا قطعه اى از بهشت است. اى كاش مى توانستى هميشه اين جا بمانى!مى روى اما نه آن كه آمده بودى. سبك، راحت، رها، عجيب حالتى دارى، گوياكه در آسمانى و برابر ماه پا مى گذارى.

و دلت تاريك! نه، روشن، مثل خورشيد، سفيد چون برف، آبى تر از آسمان، سبز، سبزتر از بهار. مى روى به اميد اين كه دوباره خيلى زود برگردى و سلامش كنى. هر لحظه بر مى گردى وبه پشت سر نگاه مى كنى. گلدسته ها تو را به خود مى خوانند و كبوترى بر بلنداى «ساعت حرم» در امتداد نگاهت مى نشيند. كاش تو هم يك كبوتر بودى. يك كبوترحرم!…

كريمه، كوثر كوير…

و معصومه معصومه است. فاطمه، كريمه اهل بيت، كوثر كوير و قبله همه دل هاى شيفته ولايت، آشناى دور و نزديك و بزرگ و كوچك. دختر هفتمين و خواهر هشتمين خورشيد ولايت، زيارتش بهانه نمى خواهد كه حرمش خانه محبان است و حريمش كعبه عاشقان. و عشق عشق است مسلمانى و زنديقى نيست. آنان كه هر روز جرعه جرعه «اكسير ولايت» را از جام مشبك هاى ضريحش مى نوشند دورى او را نمى توانند تحمل كنند در جوارش سكنا مى گزينند تا جان هاى عطشناك و كويرى خود را از محبت او سيراب كنند. خدا كند قدر اين بانو را بدانيم.

به نقل از سایت شهید اوینی

 نظر دهید »

آيت الله خوشوقت قبل از سفر از بازنگشتن خبر داده بود

03 اسفند 1391 توسط حاتم

آيت الله خوشوقت قبل از سفر از بازنگشتن خبر داده بود

مهر- اينجا مسجد حضرت امام حسن مجتبي (ع) واقع در خيابان شريعتي تهران است. ساعت 10 صبح و چند دقيقه اي است خبر ارتحال آيت الله خوشوقت از طريق رسانه ها منتشر شده است. به گفته اهالي محل و نمازگزاران آيت الله خوشوقت بيش از 50 سال امام جماعت اين مسجد بوده است و حالا با فوت ايشان يكي يكي نمازگزاران خود را به مسجد مي رسانند.

بچه هاي بسيج و طلبه هاي حاج آقا خوشوقت از داخل انبار مسجد پارچه سياهي در مي آورند و بر درو ديوار مسجد نصب مي كنند. يكي مامور چاپ عكس رنگي شده و ديگري رفته است خرما تهيه كند. دو ساعت به نماز ظهر مانده ولي جلوي درب مسجد شلوغ است و هر آن كس كه آيت الله خوشوقت را مي شناسد خود را به مسجد امام حسن(ع) مي رساند.

اينجا نمي توان با كسي مصاحبه يا گفتگو كرد. همه چشمها از اشكهاي ريخته شده قرمز و لباسها مشكي شده است. داخل مسجد سكوت برقرار است انگار كسي داخل مسجد نيست ولي بيش از 150 نفر در مسجد حضور دارند. يكي به ديوار خيره شده، يكي به عكس آيت الله و ديگري سر بر زانو گذاشته و گريه مي كند. همه به نوعي شوكه شده اند. برخي از اهالي محل وقتي از جلوي درب مسجد مي گذرند و تصوير و اعلاميه را مي بينند ميخكوب مي شوند. حتي خودروهايي كه از خيابان شريعتي عبور مي كنند لحظاتي به جمعيت توجه كرده و حتي از خودرو پياده می شوند تا حقيقت واقعه را پرس و جو كنند.

شاگردان آيت الله يكي يكي از راههاي دور و نزديك خود را به مسجد مي رسانند. بنرهاي بزرگ براري نصب آماده شده و صداي اذان بلند مي شود. ديگر در مسجد جاي سوزن انداختن نيست. دو نفر از مريدان آيت الله كه حدود 30 سال سن داشتند خارج از مسجد بر خودرويي كنار خيابان شريعتي روي زمين نشسته و اشك ميزيزند. اين صحنه موجب شد تا تمامي خودروها به سمت مسجد معطوف شوند.

در اين ميان آقاي روحاني راننده آيت الله خوشوقت در گفتگو با مهر از برخي خصوصيات استاد اخلاق سخن گفت و افزود: ايشان به اخلاص شهره بودند. من با حضرت آيت الله سه بار مكه رفتم و چند سالي است راننده ايشان بودم. نمي توانم در مورد ايشان صحبت كنم ولي آنقدر مي توانم بگويم كه ايشان شخصي بودند كه كاملا هم خود پرهيز از گناه داشتند و هم به ديگران توصيه مي كردند تقوا پيشه كنيد و از گناه دوري كنيد. هميشه از معصومين نقل قول مي كردند و محال بود هيچ وقت توصيه به تقوا را فراموش كنند.

جواني به نام حسيني كه چند سالي بود وظيفه خدمت و خادمي در مسجد را برعهده داشت هم به خبرنگار مهر گفت: آيت الله خوشوقت از شاگران خاص و ويژه علامه طباطبايي (ره) بودند. ايشان به تمام معنا مفسر قرآن و عالم رباني شايسته مقام و شخصيت ايشان بود. برخي مي گويند فلاني چشم برزخي دارد ولي مقام آيت الله بالاتر از اين حرفها بود. آنقدر با جوانها هم سفره و هم نفس بود كه بسياري از همين جوانهاي مسجد كه اينگونه به سرو صورت مويه مي كنند از همان كودكي شيفته منش و مرام اين مردخدايي شدند.

ايشان در جذب جوانها بر پاي منبر استاد بود. با اينكه مرض قند داشتند ولي ساعتها مي نشستند و به سوالات هر چند سوالات پيش پا افتاده ولي همه را به مردم پاسخ مي دادند. اين خادم مسجد كه در ميان صحبتنهايش مي گريست گفت: آقا قبل از رفتن به مكه موقع خداحافظی گفتند كه ديگر اين سفر بازگشتي ندارد.

به نقل از رجانیوز

 نظر دهید »

همسفر آفتاب (ویژه وفات حضرت معصومه س)

03 اسفند 1391 توسط حاتم

:امروز روز وفات حضرت معصومه (س)است.نام شريف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترين لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شيعيان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مكرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نيز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از يك مادر هستند
ولادت آن حضرت در روز اول ذيقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدينه منوره واقع شده است. ديرى نپاييد كه در همان سنين كودكى مواجه با مصيبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربيت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.

در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهديد مأمون عباسى سفر تبعيد گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اين كه كسى از بستگان و اهل بيت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

يك سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق ديدار برادر و اداي رسالت زينبي و پيام ولايت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد.

اين جا بود كه آن حضرت نيز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زينب(س) پيام مظلوميت و غربت برادر گراميشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبيت (ع) را با حكومت حيله گر بنى عباس اظهار مى كرد. بدين جهت تا كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد عده اى از مخالفان اهلبيت كه از پشتيبانى مأموران حكومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتيجه تقريباً همه مردان كاروان به شهادت رسيدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نيز مسموم كردند.

به هر حال ، يا بر اثر اندوه و غم زياد از اين ماتم و يا بر اثر مسموميت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بيمار شدند و چون ديگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسيد: از اين شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه مى فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما است.

بزرگان شهر قم وقتى از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى كه «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى كشيد و عده فراوانى از مردم پياده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت در حركت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربيع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى كه امروز «ميدان مير» ناميده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار ميزبانى حضرت نصيب او شد.

آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در اين شهر زندگى كرد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستيه به نام «بيت النور» هم اكنون محل زيارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربيع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پيش از آن كه ديدگان مباركش به ديدار برادر روشن شود، در ديار غربت و با اندوه فراوان ديده از جهان فروبست و شيعيان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجليل فراوان پيكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بيرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشييع نمودند. همين كه قبر مهيا شد دراين كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند، كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پيدا شدند و به سرعت نزديك آمدند و پس از خواندن نماز يكى از آن دو وارد قبر شد و ديگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد.

آن دو نفر پس از پايان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگويند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.بنا به گفته بعضي از علما به نظر مى رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا كه معمولاً مراسم دفن بزرگان دين با حضور اوليا الهي انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سايبانى از بوريا بر فراز قبر شريفش قرار داد تا اين كه حضرت زينب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولين گنبد را بر فراز قبر شريف عمه بزرگوارش بنا كرد و بدين سان تربت پاك آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبيت (ع). و دارالشفاي دلسوختگان عاشق ولايت وامامت شد."آفتاب” سالروز وفات آن حضرت را به تمام عاشقان حضرتش تسلیت می گوید.

احادیثی پیرامون حضرت معصومه(س)
قال الصادق عليه السلام:
ان للّه حرماً و هو مكه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدينة ألا وان لاميرالمؤمنين عليه السلام حرماً و هو الكوفه الا و انَّ قم الكوفة الضغيرة ألا ان للجنة ثمانيه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فيها اموأة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى عليهاالسلام و تدخل بشفاعتها شيعتى الجنة با جمعهم

خداوند حرمى دارد كه مكه است پيامبر حرمى دارد و آن مدينه است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنيا مى رود كه اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شيعيان من وارد بهشت مى شوند.


عن سعد عن الرضا(ع) قال:
يا سعد من زارها فله الجنة
ثواب الأعمال و عيون اخبار الرضا(ع): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) فقال:
من زارها فله الجنة
امام رضا (ع) فرمود- كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زيارت كند پاداش او بهشت است .

كامل الزيارة:عن ابن الرضا عليهماالسلام قال:
من زار قبر عمتى بقم فله الجنة
امام جواد - كسى كه عمه ام را در قم زيارت كند پاداش او بهشت است .

امام صادق (ع):
من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة (بحار ج ٤٨ صفحه ٣٠٧)
امام صادق (ع) كسى كه آن حضرت را زيارت كند در حالى كه آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد بهشت پاداش اوست .

امام صادق (ع):
«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» (بحار ج ٦٠ صفحه ٢١٦ )
امام صادق (ع) - آگاه باشيد كه حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است

جايگاه حضرت معصومه(س)
لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود:آن حضرت در روايتى فرمود:
«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى.» (ناسخ التواريخ، ج ٣، ص ٦٨، به نقل از كريمه اهل بيت، ص ٣٢)

«هركس معصومه را در قم زيارت كند،مانند كسى است كه مرا زيارت كرده است.»
اين لقب، كه از سوى امام معصوم به اين بانوى بزرگوار داده شده، گوياى جايگاه والاى ايشان است.

امام رضا(ع) در روايتى ديگر مى فرمايد:
هركس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در رى يا خواهرم را در «قم» زيارت كند كه ثواب زيارت مرا در مى يابد. (زبدة التصانيف، ج ٦، ص ١٥٩، به نقل از كريمه اهل بيت، ص ٣ .)

به نقل از آٰفتاب

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 237
  • 238
  • 239
  • ...
  • 240
  • ...
  • 241
  • 242
  • 243
  • ...
  • 244
  • ...
  • 245
  • 246
  • 247
  • ...
  • 330

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس