• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

نسخه حاج آقا مجتبی(ره) برای دائمی بودن یاد خدا

21 فروردین 1392 توسط حاتم

در کتاب “حاج آقا مجتبی” به نقل از یکی از افراد حاضر در جلسات اخلاق ایشان آمده است:

« روزی در مسجد جامع خدمت حاج آقا رسیدم و عرض کردم: من وقتی به دانشگاه می روم و درس می خوانم و یا در بین مردم می روم از یاد خدا غافل می شوم، لطف بفرمایید توصیه ای بفرمایید.

حاج آقا با مهربانی فرمودند:

صبح که می خواهی بروی دانشگاه، صد مرتبه بگو لا حول و لا قوه الا باالله و صد مرتبه صلوات بفرست.
شب هم صد مرتبه بگو لااله الاالله و صد مرتبه صلوات بفرست و در هر روز مقد باش که چهار صد مرتبه استغفار کنی.»

 نظر دهید »

متنی که باید همیشه در جیب داشته باشیم

21 فروردین 1392 توسط حاتم

آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب روح مجرد می فرمایند: « آقای قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیاده روی در تلذذات بر می خیزد، روایت عنوان بصری را دستور می دادند به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلی الله، تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم عمل طبق مضمون این روایت بود. و علاوه بر این می فرموده اند:باید آن را در جیب خود داشته باشید و هفته ای یکی دو بار آن را مطالعه نمایید. »

 نظر دهید »

از زبان مادر شهید صیاد بشنوید

21 فروردین 1392 توسط حاتم

وقتي به خانه اش مي رفتم، موقع برگشت مرا تا پله هاي هواپيما همراهي مي کرد و سپس به محل کارش که در ميدان توپخانه بود، مي رفت.

وقت اذان، سجاده را پهن مي کرد، کفش هايم را جفت مي کرد، رختخوابم را پهن و جمع مي کرد. يک وقتي در ماه مبارک رمضان زنگ زد که: “مادر! خانم من تنهاست و من براي مأموريت بايد به جبهه بروم. “گفتم: “روزه ام را چه کنم؟ ” گفت: “کاري مي کنم جوري راه بيفتيد که باطل نشود. ”

يا يک موقعي خسته بود و لباس هايش مانده بود و من شستم. وقتي متوجه شد، گفت که ديگر اجازه ندهند من دست به سياه و سفيد بزنم و گرنه ناراحت مي شود.

خاطراتي از شهيد علي صياد شيرازي برگرفته از کتاب صياد به روايت مادرش

 نظر دهید »

شما اسیر شدی، مهمان ما هستی! خاطره ای از شهید صیاد شیرازی

21 فروردین 1392 توسط حاتم

امیر سرتیپ دوم خلبان محمد طاعتی در عملیات الی بیت‌المقدس افسر عملیات هوانیروز بود که بعد از جنگ، مسئولیت معاونت اطلاعات عملیات هوانیروز را بر عهده گرفت. وی با ذکر خاطره‌ای، ماجرای به اسارت گرفتن یک خلبان عراقی و رفتار کریمانه شهید علی صیاد شیرازی با این اسیر را اینگونه روایت کرد:

وقتی شهید صیاد شیرازی فرماندهی نیروی زمینی را بر عهده گرفت، من در غرب کشور بودم؛ وی با من تماس گرفت و از من خواست تا به جنوب بروم. بنده نیز برای مدتی به پایگاه قلعه‌مرغی تهران آمدم و فرمانده یگان شدم.

در همین ایام بود که از سوی فرماندهی هوانیروز به ما امر شد که به قرارگاه کربلا در نزدیکی دارخوین برویم. در این قرارگاه نحوه اجرای عملیات «الی بیت‌ المقدس»، شناسایی منطقه و موقعیت دشمن بررسی شد و هوانیروز در این عملیات بیشترین نیروها با حجم فوق‌‌العاده زیاد را به کار برد. این عملیات مرحله به مرحله به اجرا در آمد؛ بین مرحله اول و دوم بررسی و بازبینی مجدد عملیات، یک میگ ۲۳ عراقی در خاک ما سقوط کرد.شهید صیاد شیرازی با شنیدن این خبر مرا به محل وقوع حادثه فرستاد تا خلبان را به قرارگاه بیاورم.

بنده با یک هلیکوپتر ۲۰۶ به منطقه رفتم؛ خلبان هواپیما با چتر پایین آمده بود و رزمندگان بسیجی از یکی دو کیلومتری دور خلبان را گرفته بودند و خلبان عراقی هم وحشت کرده بود. خودم را به نزدیکی خلبان عراقی رساندم؛ به او گفتم «مسلحی؟» گفت «نه» و با بردن نام امام خمینی و امام رضا تسلیم بودن خود را ابراز می‌کرد.

خلبان عراقی را با هلیکوپتر به قرارگاه کربلا منتقل کردیم؛ آقای صیاد با او صحبت کرد و به خلبان عراقی گفت «نترس، شما اسیر شدی، دیگه دشمن ما نیستی، شما مهمان ما هستی».

وقت اقامه نماز ظهر بود؛ آن اسیر عراقی نمی‌دانست چگونه باید نماز بخواند که همان جا به او وضو گرفتن و نماز خواندن را یاد دادیم؛ آن خلبان را به کمپ اسرا بردند و افسران اطلاعات از آنها بازجویی ‌کردند؛ او هم هر چه درباره گذراندن دوره‌های آموزشی و فعالیت‌های فعلی و آینده صدام می‌دانست، گفت. این کار توسط آقای افشار، از شیعیان عراق که از بصره به ایران آمده بود، صورت گرفت.

حرف‌های این خلبان عراقی در طرح‌ریزی مرحله بعدی عملیات مؤثر بود. افسران بعثی عراق، بیشتر دوره‌ها را با کمونیست‌ها گذرانده بودند و از مسائلی آگاه بودند که فراتر از مسائلی بود که ما در قرارگاه‌های خودمان از آن خبر داشتیم. آشنایی این اسیر عراقی با ایرانی‌ها همچون باز کردن پنجره‌ای به سوی نور بود که قبلا از آن محروم بود.

شادی روح همه شهدا صلوات

 نظر دهید »

دو قرص نان و يك شهر

21 فروردین 1392 توسط حاتم

مفسران اهل سنت مانند”زمخشرى” در”کشاف” و”سیوطى” در”درالمنثور” در ذیل آیه شریفه: «کلما دخل علیها زکریا المحراب و جدعندها رزقا قالت أنّى‌ لک هذا قالت هو من عنداللّه یرزق من یشأ بغیر حساب.” “هر زمان زکریا وارد محراب مریم مى‌شد غذاى مخصوصى در آنجا مى‌دید، از او مى‌پرسید این را از کجا آورده‌ای!؟ و او مى‌گفت: این از ناحیه خدا است، خداوند هر کس را بخواهد بى حساب روزى مى‌دهد”. (آل عمران/۳۷)

از ”جابر بن عبداللّه” نقل کرده‌اند که رسول خدا (ص) چند روز بود غذایي نخورده بود، و کار بر او مشکل شد، و به منزل همسرانش سر زد هیچ‌کدام غذایی نداشتند، سرانجام به سراغ دخترش فاطمه (سلام اللّه علیها) آمد و فرمود: دخترم غذایى دارى من تناول کنم زیرا گرسنه‌ام؟ عرض کرد: نه به خدا سوگند، هنگامى که رسول خدا (ص) از نزد او خارج شد، زنى از همسایگان دو قرص نان و مقدارى گوشت براى فاطمه (س)‌ هدیه آورد، و او آن را گرفت و در ظرفى گذاشت و روى آن را پوشید و گفت: به خدا سوگند رسول اللّه (ص)‌ را بر خودم و فرزندانم مقدم مى‌دارم! و این در حالى بود که همه گرسنه بودند.

حسن و حسین را به سراغ پیامبر (ص) فرستاد و از او دعوت کرد به خانه بیاید، عرض کرد فدایت شوم چیزى خداوند براى ما فرستاده است و من آن را براى شما ذخیره کرده‌ام. پیامبر (ص)فرمود: بیاور، و او ظرف غذا را نزد حضرت آورد، هنگامى که پیغمبر سر ظرف را برداشت مملو از نان و گوشت بود، هنگامى که فاطمه آن را دید در تعجب فرو رفت، و فهمید این نعمت و برکتى است از سوى خدا، شکر او را بجا آورد و بر پیامبر (ص) درود فرستاد. پیغمبر (ص) فرمود: دخترم! این را از کجا آورده‌اى!؟ عرض کرد: “هو من عنداللّه ان اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب” “این از سوى خدا است، خداوند هر کس را بخواهد بى حساب روزى مى‌دهد”!

پیامبر (ص) شکر خدا را بجا آورد و این جمله را فرمود: “الحمد اللّه الذى جعلک شبیهه بسیده نساء بنى اسرائیل” شکر مى‌کنم خدایي را که تو را شبیه مریم بانوى زنان بنى اسرائیل قرار داد هنگامى که روزى خوبى نصیب او مى‌شد از او سؤال مى‌کردند این از کجاست؟ مى‌گفت: از نزد خدا است. “ان اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب” سپس پیغمبر (ص) به سراغ علي عليه‌السلام فرستاد، او آمد، و همگى از آن غذا خوردند، و بقیه همسران پیامبر نیز خوردند و همه سیر شدند، و هنوز ظرف غذا پر بود! فاطمه (علیهاالسلام) مى‌گوید: من از آن براى تمام همسایگان فرستادم و خدا در آن برکت و خیر زیادى قرار داد. و این نمونه‌اى از کرامات آن بانوى بزرگوار بود.

پی نوشت : برترین بانوی جهان فاطمه زهرا (س)، آیت الله مکارم شیرازی زمخشرى در کشاف ذیل آیه ۳۷ آل عمران و همچنین سیوطى در در المنثور و ثعلبى در قصص الانبیاء ص ۵۱۳ آن را نقل کرده‌اند.

هدیه به بی بی مظلوم

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 215
  • 216
  • 217
  • ...
  • 218
  • ...
  • 219
  • 220
  • 221
  • ...
  • 222
  • ...
  • 223
  • 224
  • 225
  • ...
  • 330

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس