انفاق فی سبیل الله با فراهم ساختن وسائل شادی و نشاط
در نهجالبلاغه نقل ميكند كه امیرالمومنین روزي به خانه يكي از دوستانش قدم نهاد. ديد خانه وسيعي دارد. به او فرمود: در اين دنيا چنين خانه وسيعي ميخواهي چه كني؟ آيا در روز قيامت بدين خانه محتاج تر نبودي؟
اول امام اين مطلب را گفت، بعد براي اينكه آن فرد اشتباه نكند، فرمود: اشتباه نكن! تو با داشتن همين خانه وسيع ميتواني در همين دنيا، آن را براي آخرت به كار بگيري. در آن از مهمانان پذيرايي كني، صله رحم كني، اين خانه را پايگاه اجتماعات براي تلاش در راه حق و عدالت قرار بدهي.
دوست امام ديد كه نه، مطلب آنطور كه او خيال ميكرد نیست. امام نميخواهد او را به زاهدمنشي و ترك دنيا تلقين بكند، بلكه ميخواهد بگويد يادت باشد كه خانه فقط براي كامروايي نيست، چيزهاي ديگر هم بايد باشد.
لذا آن شخص عرض كرد يا علي از تو خواهش ميكنم اين برادر من را نصيحت كن. امام فرمود: موضوع چيست؟ عرض كرد، برادرم لباسهاي پشمينه ميپوشد، خانه را رها كرده و رفته در يك گوشهاي، ميگويد من بايد عبادت كنم. نه به زنش ميرسد نه به فرزندش. امام گفت: به او بگو نزد من بيايد.
وقتي آن شخص نزد اما آمد، امام فرمود: تو چه خيال ميكني؟ چه گماني درباره خدا ميبري؟ آيا فكر ميكني كه خدا اين همه مواهب را در اين دنيا آفريده و حلال كرده ولي بعد از آفريدن و حلال كردن، دلش ميخواهد ما به آنها پشت پا بزنيم؟ اين كار معني دارد؟
آن مرد مسلمان واقعطلب عرض كرد: يا اميرالمومنين! اگر اينطور است پس شما چرا اين گونه زندگي ميكنيد؟ لباس شما از من خيلي خشنتر و سادهتر است، خوراكت از من خيلي سادهتر است، بياعتناييات به مواهب زندگي از من خيلي بيشتر است. مولا فرمود: مطلب بر تو اشتباه نشود. حساب من از حسابتو جداست. من زمامدار امت اسلام هستم.
«ان الله فرضعلي ائمه مسلمين، ان يعيشوا معيشه انباهم وكيلا يتبيغ بالفقير فقره»(۶). خدا بر زمامداران امت اسلام واجب كرده است كه زندگيشان همسطح بينواترين مسلمانان باشد، مبادا بينوايي، مسلماني را از راه به در كند. من بر حسب اين وظيفه بياعتنايي ميكنم، اما تو كه مقام زمامداري امت را نداري.اینجا می توان دریافت که حسابها در جهانبيني اسلام كاملا از هم جدا و مشخص است.
“مسلمانها بايد همواره براي زندگي بهتر، نه براي يك طبقه و يك قشر، بلكه براي عموم كوشش كنند. اين یک واقعيت است كه در جامعهاي كه تقسيم ثروت غير عادلانه است، در جامعهاي كه گروهي از مردم از همه چيز برخوردارند و اكثريتي از بخور و نميري هم برخوردار نيستند، تفريح سالم نيز مفهومي ندارد.
امروز ما در دنيايي زندگي ميكنيم كه هيچ انساني نميتواند به آساني تحمل كند كه تنهاست. احساس تنهايي مشكل است. اگر پسری حس كرد كه تنهاست، رفيق ندارد، خودبخود و به حكم طبيعت به دنبال رفيق و همبازي ميرود. اگر توانستیم براي او فردی متناسب با تعليم و تربيت اسلامي جور كنیم، با او دوست ميشود و الا ميرود سراغ يك دوست فاسد.
باید با تلاش و همت در این زمینه ها امکانات تفریح و نشاط را با سهلترينشرايط، در اختيار قشرهاي محروم جامعه قرار دهيم.
دوستان علاقهمند بدانند كه خرج كردن در اين راه، انفاق في سبيل الله و خرج كردن در راه خداست. ايجاد مدرسه، ايجاد وسيله سرگرمي، ايجاد باشگاه، ايجاد گردشگاه، تنظيم برنامههاي مسافرتي دسته جمعي و امثال اينها، به صورت كوشش مشترك يك قشر همسليقه و همفكر در راه تأمين آن قسمت از نيازمنديهاي زندگي كه يك فرد و دو فرد از عهده تأمين آن برنميآيند، از واجبات قشر ماست.
قرآن با صراحت ميگويد، مردم با ايمان، مردان و زنان با ايمان، پشت و پناه اجتماعي يكديگرند. «والمومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض»(۷).
بايد براي پسران و دختران برنامههايي تهيه كرد تا احساس نكنند به حكم ايمان و به حكم پايبندي به دين از مواهب زندگي کاملا محرومند. احساس اين محروميت خطري بزرگ براي ايده و هدفي است كه ما به آن احترام ميگذاريم.