• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

كسب آرامش به‌شیوۀ زیارت یك «امام»!

21 اردیبهشت 1393 توسط حاتم


یكی از امتیازات شیعه به مذاهب دیگر، توسل به ائمۀ معصومین(ع) است. شیعیان می‌توانند با چهارده چراغ درخشان خود، درد‌و‌دل کنند و با آن‌ها خلوت كنند‌ و نیاز‌هایشان را از آن‌ها بطلبند تا در پیشگاه خدا برای آن‌ها وساطت كنند؛ در‌همین‌راستا، زیارت مزار نبی اسلام و امامان در فضایی كاملاً روحانی و معنوی دردهای تن و روان را التیام می‌بخشد‌.


یكی از امتیازات شیعه به مذاهب دیگر، توسل به ائمۀ معصومین(ع) است. شیعیان می‌توانند با چهارده چراغ درخشان خود، درد‌و‌دل کنند و با آن‌ها خلوت كنند‌ و نیاز‌هایشان را از آن‌ها بطلبند تا در پیشگاه خدا برای آن‌ها وساطت كنند؛ در‌همین‌راستا، زیارت مزار نبی اسلام و امامان در فضایی كاملاً روحانی و معنوی دردهای تن و روان را التیام می‌بخشد‌.

بخش وسیعی از بی‌قراری‌های بشر آشفتۀ امروز، ناشی از بی‌هدفی و بی‌راهنمایی است‌. معصومین‌(ع) چراغ هدایت بشر و رهانندۀ او از سرگشتگی‌ها‌، ‌ضلالت‌ها، گمشدگی‌ها، تحیر‌ها و… در همۀ دوران‌ها هستند. پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) و خاندان امامت‌، پاك‌ترین[1] و بهترین انسان‌هایی هستند كه تاكنون روی كرۀ زمین زندگی كرده‌اند‌. چنین انسان‌هایی همیشه و در‌طول تاریخ در بین مسلمانان‌، محبوب‌ترین افراد بوده و عشق و ارادت به آن‌ها تمامی نداشته است. پیامبر اكرم(ص) می‌فرمود: «من دو چـیز گرانبها در میان شما به یادگار مى‌گذارم. مادامى‌که به آن دو متمسک باشید، هرگز گمراه نخواهید بود (آن دو عبارتند از): کتاب خدا که دستاویز محکمى است که از آسمان به‌سوى زمین امتداد پیدا کرده است و عترت من که اهل بیت من هستند.» اگر كسی چراغی فروزان در دست داشته باشد، در تاریك‌ترین مسیر‌ها راه را گم نخواهد كرد و هیچ نگرانی به‌سراغ او نمی‌آید‌. زمانی انسان به آرامش حقیقی دست می‌یازد كه به سعادت رسد. معصوم‌(ع) در رسیدن به این مقصد یاری‌گر ماست‌. به‌عنوان نمونه، دربارۀ امام سوم شیعیان گفته می‌شود: «انٌ الحسین مصباح الهدی و السٌفینة النَجاة: همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.»[2]

انسان به‌طور فطری، نیاز به داشتن الگو دارد؛ عده‌ای قهرمانان ورزشی را به‌عنوان الگو قرار می‌دهند، برخی به‌سراغ ستاره‌های سینما می‌روند، بعضی خوانندگان را الگوی خود درنظر می‌گیرند و… . ویژگی مشترك همۀ این الگوها عدم ثبات در شخصیت است. هرروز حرف تازه‌ای می‌زنند و چهره‌ای تازه دارند و از این جهت، مقلدان خود را مشوش می‌كنند‌؛ اما الگو‌های دینی به‌دلیل اینكه انسان‌های معصوم و كاملی هستند، راه خطایی نمی‌روند و همۀ رفتارها و گفتارشان قابل اعتماد بوده و مقلدانشان را پریشان و همسفر تطور شخصیتی الگوهای عادی نمی‌كنند‌.

مؤمنان در ایام حیات معصومین، از محضر آنان بهره می‌بردند و پس از رحلت یا شهادت آن‌ها در كنار بارگاه ملكوتی آنان حاضر شده، عرض ادبی نموده، به او سلام می‌دهند و برای رفع نیاز‌ها و حاجات جسمی و روحی خود به آن‌ها متوسل می‌شوند. زیارت مرقد منور پیامبر اکرم‌(ص) و امامان، از‌جمله شعائر شیعی است که سفارشات فراوانی مبنی‌بر انجام آن شده است‌. 3 ركن اصلی زیارت عبارت‌است از:

ملاقات؛

نیایش؛

و آرامش‌.

یك زائر با یک سیر معنوی‌[3] برخاسته از زیارت‌، پیوندی قلبی و عاطفی با معصومی برقرار می‌كند كه زیارتش کرده و با او گفت‌وگو می‌كند، سبك می‌شود و با شفیع قرار دادن صاحب ضریح بین خود و خدا به رفع مشكلاتش دل می‌بندد.

وقتی به زیارت می‌رویم، به‌دلیل مظلومیت و غربت كسی‌كه به زیارتش آمده‌ایم، بغض‌مان می‌گیرد و بی‌اختیار اشك‌مان جاری می‌شود. بعد از باران، آسمان دل‌مان صاف می‌شود؛ گریه می‌كنیم و آرام می‌شویم. پس از اینكه از زیارت معصوم فارغ شدیم، به‌دلیل همنشینی با او ناخودآگاه رفتارمان به مرام آن معصوم می‌گراید، سعی می‌كنیم بیشتر شبیه او زندگی كنیم؛ چراكه به او اقتدا كرده‌ایم. این اتفاق سبب می‌شود كه دین‌داری‌مان تثبیت شود و از جهاتی تقویت گردد. ایمان‌مان كه قوی شد، روح و روان‌مان نیز محكم می‌شود و دیگر در برابر بادها و تندبادها سر خم نمی‌كنیم.

هنگامی‌كه به ملاقات فردی مانند یك دوست می‌رویم، بیش از اینكه با او ارتباط روحانی داشته باشیم، ارتباط جسمانی داریم. ‌او را می‌بینیم، ‌با او دست می‌دهیم، لمسش می‌كنیم و…؛ اما در زیارت یك معصوم، ما با اتصال دو روح مواجهیم. ‌روح كوچك گناه‌كار حاجتمندی كه به یك روح بزرگ طاهر بخشنده وصل می‌شود و مسلماً از روح دوم بهره‌ها می‌برد و پاك و خالص می‌شود و آلودگی‌ها و پریشانی‌هایش زایل می‌شود. ما در ادعیۀ وارده می‌خوانیم‌: «صلی الله علی روحک و بدنک طهر طاهر مطهر من طهرٍ طاهرٍ و مطهرٍ»[4] امام طهر و طاهر و مطهر است؛ یعنی علاوه‌بر اینكه خود پاك است، پاك‌كنندۀ دیگری هم هست‌؛ به‌عنوان مثال، در حدیث آمده است كه‌: «‌کسی‌که امام حسین(ع) را تنها برای رضا و خوشنودی پروردگار و نه برای کسب شهرت زیارت کند، خداوند تمامی گناهان او را پاک می‌کند.» [5]

مطابق با نگاه اسلامی، زیارت معصومین نه‌تنها موجب تلف‌كردن وقت انسان نمی‌شود، بلكه باعث افزایش رزق و روزی و بركت عمر انسان می‌شود.[6] در حدیث دیگری از پیام‌آور نور و مهربانی، پیامبر‌(ص) برای زیارت معصومین‌، اجر و پاداشی مانند هم‌نشینی با پیامبر در بهشت‌، آمرزش گناهان‌، برخورداری از انواع نعمت‌ها و رسیدن به آسایش برشمرده شده است‌. ایشان می‌فرمایند که: «‌اى ابا‌الحسن، خداوند قبر تو و قبور فرزندان تو را قطعه‌ای از قطعه‌‌هاى بهشت مى‌‌گرداند و قلوب بندگان را به شما متمایل مى‌‌سازد و در راه زیارت شما و آبادى قبرتان، سختى‌ها مى‌‌بینند و مى‌‌خواهند با این كار به خدا نزدیك شوند. اى على، آنان مورد شفاعت من قرار مى‌‌گیرند و در كنار حوض بر من وارد مى‌‌شوند و در بهشت زائران من خواهند بود. اى على، هر‌كس شما را زیارت كند، ثواب هفتاد حج مى‌‌برد و هنگام بازگشت، چون كودكى كه از مادر متولد مى‌‌شود، از گناهان پاك مى‌‌گردد، پس مژده باد تو و دوستان تو به نعمت‌ها و روشنایى چشمى كه كسى آن را ندیده و گوشى نشنیده و به دل كسى خطور نكرده است.»[7]

پی‌نوشت‌ها


[1] . ر.ك آیه تطهیر: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا: خدا می‌خواهد پلیدی را از شما دورکند و شما را چنان‌که باید پاک دارد.» احزاب، 33.

[2] . سفینة‌البحار، ج‌1: 257.

[3] . اشاره به حدیث «من اراد اللَّه بدء بكم و من وحده قبل عنكم و من قصده توجه بكم»، عیون أخبارالرضا(ع)، ج2: 528.

[4] . ر.ك: مفاتیح‌الجنان، زیارت مخصوص امیرالمؤمنین(ع).

[5] . بحارالانوار، ج10: 4.

[6] . ر.ك: فلسفه زیارت و آیین آن: 153.

[7] . ارشادالقلوب، ج2: 441.


نویسنده : حجت‌الاسلام مهدی ذاكری

 


 نظر دهید »

پاسخ مبسوط امام جواد(ع) به یک سؤال فقهیِ حجّ

20 اردیبهشت 1393 توسط حاتم
پاسخ مبسوط امام جواد(ع) به یک سؤال فقهیِ حجّ

مامون به یحیى بن اکثم گفت: از ابو جعفر(امام محمد تقى علیه‌السلام) مساله اى فقهى بپرس تا بنگرى در فقه چگونه است.

یحیى گفت: اى اباجعفر! خدا کارت را رو به راه کند چه مى گویى درباره محرمى که شکارى را کشته است؟
امام جـواد علیه‌السلام گفت: آن صید را در حل کشته یا در حرم؟ عالـم بـوده یا جاهل؟ به عمد بوده یا به خطا؟ آن محرم بنده بوده یا آزاد؟ صغیر بـوده یا کبیر؟ نخستیـن صید او بوده یا صید دوباره او؟ آن صیـد پرنده بـوده یا غیر آن؟ پـرنـده کـوچک بوده یا بزرگ؟ محرم با قصد صید پرنده دارد و مصر است یا تائب؟ ایـن صید در شب بـوده و از آشیانه بـوده یادر روز و آشکـارا؟ محـرم بـراى حج بـوده یا عمـره؟


رواى گـوید: یحیى بـن اکثم طورى واماند که واماندگى اش بر احدى از اهل مجلس پـوشیـده نمـانـدو همه مـردم از جـواب امـام جـواد(ع) در شگفت مـانـدند.
بعداز آن که مردم پراکنده شـدنـد مامـون گفت: اى ابا جعفر! اگر صلاح بدانى آنچه را که بر هر صنف از ایـن اصناف در قتل صید واجب است به ما بشناسان!


امام جواد(ع) در پاسخ فرمود: چـون محرم صیدى از پرنده هاى بزرگ را در حل بکشد یک گوسفند کفاره بر او باشد. و اگر در حرم باشد کفاره دو چندان است. و اگر جـوجه اى را در حل بکشـد بره از شیر گرفته اى بر اوست و بها بـر او نیست چـون در حرم نبـوده است. و اگر در حرم باشد بره و بهاى جـوجه هر دو به عهده اوست. و اگر آن صید حیـوان وحشـى باشد در گورخر وحشى گاوى باید. و اگر شتر مرغ است یک شتر باید. و اگر نتوانــد شصت مسکیـن را اطعام کند.
و اگر آن راهـم نتـواند هجـده روز روزه بـدارد. و اگــر شکار گاو باشد بر او گاوى است. و اگرنتواند سى مسکـیـن را اطعـام بدهد و اگر آن را هـم نتـواند نه روز روزه بگیرد.


و اگـر آهـو باشد یـک گـوسفند بر اوست و اگر نتواند ده مسکیـن را طعام دهد. و اگر نتـواند ســه روز را روزه بـدارد.
و اگر در حرم شکـارش کـرده کفـاره دو چندان است و باید آن را به کعبه رساند و قربانـى کنـد و حق واجب است کـه اگر در احـرام حـج باشد کفاره رادر منـى بکشد آنجا که قربانگاه مردم است. و اگر در عمره باشد درمکه و در پناه کعبه بکشد. و به اندازه بهایـش هـم صدقه بدهد تا دو چـندان باشـد. و همچنیـن اگر خرگوشى یا روباهى صید کند یک گوسفند بر اوست و به اندازه بـهایش هم بـاید صدقه بـدهد. و اگر یکـى از کبـوتران حرم را بکشد یک درهـم صدقه دهد و درهم دیگـرى هـم دانـه بخرد بـراى کبـوتـران حرم. و اگر جـوجه باشـد نیـم درهـم.و اگر تخم بـاشد یک چهارم درهم.
و هر خلافـى که محرم از راه نادانـى و یا خطا مرتکب شـود کفاره ندارد, جز همان صیـد که کفـاره دارد جـاهل بـاشـد یـاعالـم خطـابـاشـد یـا عمــد.


و هر خلافى بنده کند تمام کفاره اش بر مـولاى اوست. و هر خلافـى کـودک نابالغ کند چیزى بر او نیست. و اگر بار دوم صید او باشد خـدا از او انتقام کشد ( و کفاره ندارد) اگر محرم شکار را به دیگرى نشان بـدهد واو آن را بکشـد کفاره بر اوست, و آن که اصـرار دارد و تـوبه نکـرده پـس از کفـاره, عذاب آخـرت هـم دارد. و اگر پشیمان است پـس از کفاره عذاب آخرت ندارد. اگر شبانه از آشیانه به خطا شکار کرده چیزى بر او نیست مگر قصد شکار داشته باشـد. و اگر عمـدا شکار کند در شب باشـد و یا روز کفاره بـر اوست. و آن محرم به حج است بایـد کفاره را در مکه قربانى کند.

 نظر دهید »

داستان برخورد مامون با امام جواد(ع) در دوران کودکی

20 اردیبهشت 1393 توسط حاتم

داستان برخورد مامون با امام جواد(ع) در دوران کودکی

روایت شده که فردی به نام “ابن قیاما” نامه ای کنایه آمیز به امام رضا(ع) نوشته و گفته بود: تو چه امامی هستی که فرزند نداری؟! حضرت با ناراحتی جواب داده بود: «تو از کجا می دانی که من فرزندی نخواهم داشت. به خدا شب و روز نمی گذرد جز اینکه خداوند به من پسری عنایت خواهد کرد که به سبب او میان حق و باطل را جدایی می دهد». وقتی امام جواد(ع) به دنیا آمد، امام رضا(ع) فرمود: «حق تعالی فرزندی به من عطا کرد که همچون موسی بن عمران دریاها را می شکافد و مثل عیسی بن مریم خداوند مادرش را مقدس گردانیده و او طاهر و مطهر آفریده شده» آن وقت مرثیه فرزندش را خواند و گفت: «این کودک به جور و ستم کشته خواهد شد و اهل آسمانها برایش گریه خواهند کرد، خدای متعال بر دشمن و قاتل او غضب خواهد کرد آنها بعد از قتل او بهره ای از زندگی نخواهند برد و به زودی به عذاب الهی واصل خواهند شد.»

آن شب که امام جواد(ع) به دنیا آمد، امام رضا(ع) تا صبح در گهواره با او سخن می گفت. مشهور است که رنگ صورت آن حضرت گندم گون بود. قد بلندی داشت و نقش روی انگشترش «نعم القادرالله» بود. ابویحیی صنعانی می گوید: در مکه به محضر امام رضا(ع) شرفیاب شدم. دیدم حضرت موز پوست می کنند و در دهان فرزندشان ابوجعفر (امام جواد(ع)) می گذارند. عرض کردم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ فرمود: آری. این مولودی است که در اسلام، مانند او و برای شیعیان ما، بابرکت تر از او زاده نشده است. مردی پیش امام رضا(ع) آمد و گفت: زبان پسرم سنگینی دارد. فردا او را پیش شما می فرستم تا دستی بکشید و برایش دعا کنید. هرچه باشد او غلام شماست. امام(ع) فرمود: او غلام ابی جعفر (امام جواد) است. فردا او را پیش ابی جعفر بفرست.

محمدبن حسن بن عمار می گوید: یک روز در مدینه خدمت علی بن جعفر عموی گرامی امام رضا(ع) نشسته بودم. در همین هنگام امام جواد(ع) هم وارد شد. دیدم که علی بن جعفر با سرعت از جا بلند شد و بدون کفش و عبا به استقبال امام جواد(ع) رفت و دستش را بوسید و به او احترام زیادی گذاشت. امام جواد(ع) به او فرمود: «ای عمو! خدا رحمتت کند؛ بنشین» علی بن جعفر گفت: آقای من! چطور بنشینم و شما ایستاده باشی؟ وقتی علی بن جعفر به جای خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کردند و گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این طور رفتار می کنید؟ علی بن جعفر دست به محاسن سفیدش گرفت و گفت: ساکت باشید؛ اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست اما این کودک را سزاوار دانست و چنین مقامی به او عطا کرد، چرا من فضیلت او را انکار کنم؟پناه بر خدا از سخن شما. من بنده او هستم…
امام رضا(ع) که به شهادت رسید، امام جواد(ع) بر منبر رسول الله(ص) رفت و فرمود: «من محمدبن علی الجواد هستم. من نسبهای همه مردم را می دانم، چه مردمی که به دنیا آمده اند و چه مردمی که به دنیا نیامده اند. ما این علم را قبل از اینکه عالم هستی خلق شود، داشته ایم و بعد از فنای عالم هستی نیز این علم را داریم. اگر نبود تظاهر اهل باطل، حکومت اهل گمراهی و شک مردم عوام؛ چیزهایی می گفتم که همه از اولین و آخرین را به تعجب وامی داشت.» آن وقت دست شریفشان را بر دهان مبارکشان گذاشتند و خطاب به خودشان فرمودند: «ساکت باش محمد! همان طور که پدران تو پیش از تو سکوت کردند…»

چون امام جواد(ع) به بغداد تشریف آوردند، قبل از اینکه مأمون را ملاقات کنند، روزی آن ملعون به قصد شکار از کاخ خود خارج شد؛ در اثنای راه، به جمعی از کودکان رسید که مشغول بازی بودند. امام جواد(ع) نیز همراه آنها مشغول بازی بود. وقتی بچه ها کوکبه مأمون را دیدند، پا به فرار گذاشتند. امام جواد(ع) از جای خود حرکت نفرمود و بی آنکه وقار و آرامشش را از دست بدهد، در جای خود ایستاده بود تا اینکه مأمون نزدیک ایشان رسید. از جلالت و متانت آن حضرت تعجب کرد. مرکب را نگه داشت و گفت: تو چرا مثل بچه های دیگر از سر راه من کنار نرفتی؟ حضرت فرمود: ای خلیفه! راه تنگ نبود که لازم باشد آنرا برای تو باز کنم. خلافی هم مرتکب نشده بودم که بخواهم از تو فرار کنم و فکر نمی کنم تو کسی را بدون جرم، عقوبت کنی!

تعجب مأمون بیشتر شد. گفت: اسم تو چیست؟ حضرت فرمود: محمد. گفت: پدرت کیست؟ فرمود: علی بن موسی. مأمون تعجبش برطرف شد و یاد به قتل رساندن امام رضا(ع) افتاد و از آنجا دور شد. وقتی به صحرا رسید، پرنده ای در آسمان نظرش را جلب کرد، بازی را به هوا فرستاد تا او را شکار کند. بعد از مدتی که باز برگشت، در منقارش یک ماهی ریز بود که هنوز جان در بدن داشت! مأمون متعجب شد که چگونه می شود از آسمان ماهی زنده آورد؛ آن ماهی را در دست گرفت و برگشت. رسید به همان جا که بچه ها بازی می کردند، بچه ها دوباره گریختند و امام جواد(ع) دوباره در جای خود ایستاد. مأمون گفت: ای محمد! اگر گفتی در دست من چیست؟ حضرت فرمود: حق تعالی چندین دریا خلق کرده که ابرها از آنها به هوا بلند می شوند و ماهیهای خیلی ریز همراه ابرها به بالا می روند و بازهای شکاری پادشاهان، آنها را شکار می کنند و پادشاهان آنها را در دست خود پنهان می کنند تا به وسیله آن برگزیدگان از سلاله نبوت را امتحان کنند…

حسین مکاری می گوید: وارد بغداد شدم و دیدم امام جواد(ع) در نهایت عزت زندگی می کند. با خود گفتم: با این زندگی خوب و غذاهای لذیذ، دیگر امام جواد(ع) به مدینه برنخواهد گشت. تا این خیال از ذهنم گذشت، حضرت سرش را بلند کرد، دیدم که رنگ صورتش زرد شد. فرمود: «ای حسین! نان با نمک نیم کوب در حرم رسول خدا(ص) برای من بهتر از این وضعی است که مشاهده می کنی. ابوهاشم جعفری می گوید: در مسجد مسیب به امامت امام جواد(ع) نماز خواندیم. در آن مسجد درخت سدری بود که خشک و بی برگ بود. حضرت آب طلبید و زیر درخت وضو گرفت. آن درخت در همان سال زنده شد و برگ و میوه داد. عبدالله ابن زرین می گوید: من در شهر مدینه زندگی می کردم. امام جواد(ع) هر روز کارشان بود که هنگام ظهر به مسجد می آمد؛ به سمت قبر رسول خدا(ص) می رفت. به آن حضرت سلام می داد. آن وقت به سمت خانه فاطمه(س) می رفت. نعلینش را در می آورد و به نماز می ایستاد…

علی بن خالد می گوید: من در سامرا بودم. باخبر شدم مردی را زندانی کرده اند که ادعای نبوت داشته. پشت در زندان رفتم. با مأمورین طرح دوستی ریختم تا بالاخره توانستم پیش آن مرد بروم. دیدم که مرد فهمیده ای است. از او پرسیدم داستان تو چیست؟ گفت: من اهل شام هستم. یک روز در موضع رأس الحسین(ع) عبادت می کردم که شخصی پیش من آمد و گفت: با من بیا. با او همراه شدم که ناگهان خود را در مسجد کوفه دیدم. به من گفت: این مسجد را می شناسی؟ گفتم: مسجد کوفه است. با هم نماز خواندیم. همراه او بودم که خود را در مسجدالنبی(ص) دیدم. او به پیامبر(ص) سلام داد. من هم سلام دادم. با هم نماز خواندیم. همراه او شدم و دیدم که در مکه هستم. همراه او مناسک حج را انجام می دادم که ناگهان خود را در همان جای اول خود در شام دیدم. این حادثه در سال بعد هم برای من اتفاق افتاد. اما این بار وقتی از مناسک حج فارغ شدیم و مرا به شام برگرداند و خواست جدا شود او را قسم دادم و گفتم به حق آن کسی که تو را بر این کارها توانا کرده، بگو که هستی؟ فرمود: من محمد بن علی بن موسی هستم. این خبر همه جا پیچید تا به گوش وزیر معتصم رسید. او مرا دستگیر کرده و با زنجیر به بغداد فرستاد. نامه ای برای وزیر نوشتم و گزارش کار خود را برایش شرح دادم. اما او جواب داد به همان کسی که تو را یک شبه از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و از مکه به شام برگرداند، بگو که تو را از زندان نجات دهد. علی بن خالد می گوید: داستان او مرا اندوهگین کرد. دلم به حالش سوخت، دلداری اش دادم و رفتم. صبح زود دوباره به سمت زندان آمدم. دیدم سرپاسبان و زندانبان و عده ای از مردم جمع شده اند. پرسیدم چه خبر است؟ گفتند: مردی که ادعای نبوت کرده بود دیشب در زندان گم شده. معلوم نیست به زمین فرو رفته یا پرنده ای او را با خود برده است.

محمدبن سنان می گوید: خدمت امام هادی(ع) رسیدم. به من فرمود: «محمد! برای آل فرج، اتفاقی افتاده؟» گفتم: آری عمر بن فرج (والی مدینه) وفات کرد. حضرت فرمود: «الحمدلله». شمردم تا بیست و چهار بار حضرت خدا را شکر کرد. عرض کردم: مولای من! اگر می دانستم این قدر خوشحال می شوید پابرهنه و دوان دوان خدمتتان می رسیدم. حضرت فرمود: «ای محمد! مگر نمی دانی او که خدایش لعنت کند، به پدرم چه گفته؟» عرض کردم: نه. فرمود: «پدرم درباره موضوعی با او سخن گفت. او در جواب گفت: فکر کنم تو مست باشی. پدرم فرمود خدایا! اگر تو می دانی که من امروز را به خاطر رضای تو روزه بوده ام، مزه غارت شدن و خواری و اسارت را به او بچشان. به خدا سوگند پس از چند روز، پولها و دارایی هایش غارت شد. سپس او را به اسیری گرفتند و اکنون هم که مرده است، خدا رحمتش نکند. خدا از او انتقام گرفت و همیشه انتقام دوستانش را از دشمنایش می گیرد.
 نظر دهید »

پرمخاطب‌ترین برنامه‌ی دینی تلویزیون تعطیل می شود؟

20 اردیبهشت 1393 توسط حاتم
پرمخاطب‌ترین برنامه‌ی دینی تلویزیون تعطیل می شود؟

به گزارش فرهنگ نیوز ، در روزهای گذشته اخباری مبنی بر برکناری تهیه‌کننده‌ی برنامه‌ی «سمت خدا» - پرطرفدارترین برنامه‌ی مذهبی تلویزیون- در رسانه‌ها منتشر شد. در حالی که «سمت خدا» یکی از معدود برنامه‌های دینی و مذهبی تاریخ تلویزیون است که در جذب مخاطب نیز بسیار موفق عمل کرده و محبوبیت بسیاری در بین مردم دارد و در تازه‌ترین نظرسنجی شبکه‌ی سه هم که قبل از نوروز سال 93 انجام گرفت، «نجم‌الدین شریعتی» -مجری برنامه‌ی «سمت خدا»- به عنوان یکی از سه مجری محبوب تاریخ شبکه‌ی سه، انتخاب شد.

برای جویا شدن از صحت و سقم این خبر، گفتگویی را با آقای «سید عبدالمجید رکنی»، تهیه‌کننده‌ی موفق برنامه‌ی «سمت خدا» انجام دادیم.

«سید عبدالمجید رکنی» در گفتگو با خبرنگار فرهنگی رجانیوز پیرامون انتشار خبر برکناری‌اش اظهار داشت: تقریبا این برکناری قطعی است و تمام مراحل اداری آن توسط مدیران شبکه و سازمان انجام شده است. متاسفانه برای مدیران، تصمیمات و اقتضائات مدیریتی بر مصالح دینی ارجحیت دارد.

رکنی پیرامون دلایل برکناری‌اش از سمت تهیه‌کنندگی برنامه‌ی «سمت خدا» عنوان کرد: دلیل اصلی تمرد از رویه‌ی سازمانی و انتقاد حاج آقای ماندگاری از صداوسیما بیان شده است. ظاهرا انتقاد آقای ماندگاری از صداوسیما، طی نامه‌ای که ایشان به آقای ضرغامی زدند، برای برنامه‌ی «سمت خدا» بسیار گران تمام شد. متاسفانه صدا وسیما در دو موضوع بر خلاف قانون و نظر رهبری عمل می‌کرد و «آقای ماندگاری» طی نامه‌ای این دو موضوع را به «آقای ضرغامی» تذکر دادند.

وی پیرامون دو موضوعی که صداوسیما بر خلاف قانون و نظر رهبری عمل می‌کرد، افزود: اولین موضوع تبلیغ اجناس مختلف در حین برنامه‌های کودک است که این مورد بر خلاف نص صریح قانون صداوسیماست. آیین نامه‌ی سیاست‌ها تامین،تولید و پخش صداوسیما در شماره‌ی 2570 خود به این موضوع اشاره می‌کند و تبلیغ در حین برنامه‌های کودک را غیرقانونی می‌داند. اما متاسفانه بیش از یک سال است که برنامه‌های کودک تلویزیون به بهانه‌ی نداشتن بودجه، اقدام به تبلیغ محصولات مختلف می‌کنند.

وی پیرامون بهانه‌های صداوسیما مبنی بر نداشتن بودجه و اجبار برای پخش آگهی در حین برنامه گفت: این حرف درست نیست. اگر مسئول سازمان محیط زیست برای تامین بودجه‌ی کارمندانش به مشکل بخورد، حاضر است یوزپلنگ شکار کند و از درآمد حاصل از آن حقوق کارمندانش را بدهد؟ بدیهی است که این کار غیر منطقی است؛ چرا که وظیفه‌ی محیط زیست حفاظت از همان یوزپلنگ است. حال مگر وظیفه‌ی صدا و سیما حفاظت و صیانت از فرهنگ کودکان نیست؟ پس چه طور حاضر می‌شود برای تامین بودجه این فرهنگ را تخریب کند؟ این دلیل قابل قبول نیست.
رکنی در مورد نکته‌ی دومی که در نامه‌ی «حاج آقای ماندگاری» خطاب به رئیس صداوسیما وجود داشت، گفت: رهبری پیرامون برخی از مسابقات تلویزیون دستور صریح دارند. گاهی ایشان پیرامون موضوعی مثل بها دادن به جایگاه زن، به طور کلی صحبت می‌کنند و گاهی هم ایشان مستقیما به مصداق‌ها اشاره می‌کنند. رهبری در سال 83 در دیدار با مدیران سازمان صدا و سیما مخالفتشان را با برگزاری مسابقاتی که در آن‌ها جوایز غیر متعارف به شرکت‌کنندگان اهداء می‌شود، اعلام کردند و فرمودند که این مسابقات ترویج بی‌نطقی است. اما متاسفانه برخی مدیران و برنامه‌سازان در صداوسیما، انرژی می‌گذارند و بودجه خرج می‌کنند تا خلاف نظر رهبری عمل کنند.

تهیه‌کننده‌ی برنامه‌ی «سمت خدا» پیرامون تبعات این نامه ادامه داد: «حجت الاسلام ماندگاری» در نامه‌ی خود به این دو مورد اشاره کردند و فکر نمی‌کنم هیچ آدم منصف و با وجدانی باشد که این دو مورد را قبول نکند. دوستان بعد از این نامه تبلیغ کردن محصولات در حین برنامه‌ی کودک را متوقف کردند، اما مسابقاتی که جوایز غیر متعارف داشت هنوز از تلویزیون پخش می‌شود. در ذهن مدیران سازمان این بود که شما یکی از برنامه‌های ما را تعطیل کردید، ما هم باید برنامه‌ی شما را تعطیل کنیم تا مساوی شویم!

رکنی درباره‌‌ی احتمال تعطیلی برنامه‌ی پر مخاطب «سمت خدا» گفت: ما فعلا با قدرت به کارمان ادامه می‌دهیم. باید جبهه‌ی دین‌داران در این موضوع خودش را بسنجد. ما ادعا داریم که رسانه باید به دست افراد انقلابی سپرده شود. حالا باید ببینیم می‌توانیم 50 دقیقه برنامه را در تلویزیون حفظ کنیم؟ اگر توانستیم، آن زمان می‌شود به پله‌های بالاتر هم فکر کرد. اما اگر به هر دلیل، مثلا محافظه‌کاری یا ترس از موقعیت نسبت به این اقدام صدا و سیما ساکت بمانیم، نباید انتظار داشته باشیم که در آینده رسانه به دست افراد متعهد و انقلابی بیفتد.

وی در مورد طرفداری مردم از این برنامه و واکنش آن‌‌ها در صورت تعطیلی «سمت خدا» عنوان کرد: حضرت آقا در سال 73 فرمودند که از درد فرهنگ با مردم سخن نمی‌گویم بلکه خطابم مسئولان هستند. اما امسال مسئولان فرهنگی کار را به جایی رساندند که حضرت آقا از مردم خواستند که فرهنگ کشور را احیا کنند.

الآن هم مردم باید به این قضیه ورود کنند و اعتراضشان را اعلام کنند بنده و حاج آقای ماندگاری هم به عنوان یکی از مردم دعوت حضرت آقا را لبیک گفتیم.

 نظر دهید »

لباسی به اندازه او

20 اردیبهشت 1393 توسط حاتم
در تمام سال های دفاع مقدس، اعزام داوطلبان بسیجی به جبهه های جنگ، شامل محدودیت های سنی بود و در اواخر جنگ، به دلیل بهره برداری های تبلیغاتی رژیم صدام، این محدودیت ها با شدت بیشتری اعمال می شد. با این حال همیشه بودند داوطلبان کم سن و سالی که با ترفندهای مختلف از مراحل ثبت نام و گزینش عبور می کردند و خود را به خطوط مقدم نبرد می رساندند.

عکسی که می بینید، یکی از همان بسیجی های کوچکسال را نشان می دهد. به لباسی که بر تن کرده دقت کنید. بسیار بزرگ تر از قواره بدنش می باشد. تدارکات یگان، لباسی کوچکتر از این نداشته تا به او بدهد. حقیقتا تصویر زیبایی است و تابلویی است از غیرت و شرف مردان این سرزمین

عکس / لباسی به اندازه او
 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 109
  • 110
  • 111
  • ...
  • 112
  • ...
  • 113
  • 114
  • 115
  • ...
  • 116
  • ...
  • 117
  • 118
  • 119
  • ...
  • 330

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس