• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

ماجرای کفش هایی که به پای آیت الله خوشوقت(ره) رفت!

07 اسفند 1391 توسط حاتم

حجت‌الاسلام‌ و المسلمین كاظم صدیقی، استاد اخلاق و امام جمعه‌ی موقت تهران درباره‌ی شخصیت مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عزیزالله خوشوقت گفت:

« …سابقه‌ی آشنایی رهبر انقلاب با حضرت آیت‌الله خوشوقت و علاقه‌ی رهبری به ایشان، به مدرسه‌ی حجتیه‌ی قم بازمی‌گردد. بعد از انقلاب هم مشورت‌هایی با ایشان داشتند.

 

تكریم عجیبی حضرت آقا از ایشان داشتند. یك بار یادم هست كه آیت‌الله خوشوقت برای حضور در یكی از مجالس، خدمت حضرت آقا رفته بودند و از در حیاط وارد شده بودند و كفش‌ها را هم همان‌جا گذاشته بودند. بعد از پایان مجلس، همه حركت كردند برای صرف شام.

 

حضرت آقا و آیت‌الله خوشوقت كنار یكدیگر بودند. حضرت آقا وقتی متوجه شدند كه كفش‌های ایشان در آن‌جا نیست، كفش‌های خودشان را برداشتند و مقابل پاهای آیت‌الله خوشوقت جفت كردند. آیت‌الله خوشوقت هرچه اصرار كردند، آقا قبول نكردند. آیت‌الله خوشوقت هم كفش‌های آقا را پوشیدند و بعد، اطرافیان برای حضرت آقا كفش آوردند. حضرت آقا علاقه‌ی فوق‌العاده‌ای به ایشان داشتند. فراتر از علاقه، بلكه اعتقاد بود…»

 نظر دهید »

همسفر آفتاب (ویژه وفات حضرت معصومه س)

03 اسفند 1391 توسط حاتم

:امروز روز وفات حضرت معصومه (س)است.نام شريف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترين لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شيعيان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مكرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نيز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از يك مادر هستند
ولادت آن حضرت در روز اول ذيقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدينه منوره واقع شده است. ديرى نپاييد كه در همان سنين كودكى مواجه با مصيبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربيت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.

در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهديد مأمون عباسى سفر تبعيد گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اين كه كسى از بستگان و اهل بيت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

يك سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق ديدار برادر و اداي رسالت زينبي و پيام ولايت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد.

اين جا بود كه آن حضرت نيز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زينب(س) پيام مظلوميت و غربت برادر گراميشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبيت (ع) را با حكومت حيله گر بنى عباس اظهار مى كرد. بدين جهت تا كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد عده اى از مخالفان اهلبيت كه از پشتيبانى مأموران حكومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتيجه تقريباً همه مردان كاروان به شهادت رسيدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نيز مسموم كردند.

به هر حال ، يا بر اثر اندوه و غم زياد از اين ماتم و يا بر اثر مسموميت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بيمار شدند و چون ديگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسيد: از اين شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه مى فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما است.

بزرگان شهر قم وقتى از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى كه «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى كشيد و عده فراوانى از مردم پياده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت در حركت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربيع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى كه امروز «ميدان مير» ناميده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار ميزبانى حضرت نصيب او شد.

آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در اين شهر زندگى كرد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستيه به نام «بيت النور» هم اكنون محل زيارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربيع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پيش از آن كه ديدگان مباركش به ديدار برادر روشن شود، در ديار غربت و با اندوه فراوان ديده از جهان فروبست و شيعيان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجليل فراوان پيكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بيرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشييع نمودند. همين كه قبر مهيا شد دراين كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند، كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پيدا شدند و به سرعت نزديك آمدند و پس از خواندن نماز يكى از آن دو وارد قبر شد و ديگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد.

آن دو نفر پس از پايان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگويند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.بنا به گفته بعضي از علما به نظر مى رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا كه معمولاً مراسم دفن بزرگان دين با حضور اوليا الهي انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سايبانى از بوريا بر فراز قبر شريفش قرار داد تا اين كه حضرت زينب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولين گنبد را بر فراز قبر شريف عمه بزرگوارش بنا كرد و بدين سان تربت پاك آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبيت (ع). و دارالشفاي دلسوختگان عاشق ولايت وامامت شد."آفتاب” سالروز وفات آن حضرت را به تمام عاشقان حضرتش تسلیت می گوید.

احادیثی پیرامون حضرت معصومه(س)
قال الصادق عليه السلام:
ان للّه حرماً و هو مكه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدينة ألا وان لاميرالمؤمنين عليه السلام حرماً و هو الكوفه الا و انَّ قم الكوفة الضغيرة ألا ان للجنة ثمانيه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فيها اموأة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى عليهاالسلام و تدخل بشفاعتها شيعتى الجنة با جمعهم

خداوند حرمى دارد كه مكه است پيامبر حرمى دارد و آن مدينه است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنيا مى رود كه اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شيعيان من وارد بهشت مى شوند.


عن سعد عن الرضا(ع) قال:
يا سعد من زارها فله الجنة
ثواب الأعمال و عيون اخبار الرضا(ع): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) فقال:
من زارها فله الجنة
امام رضا (ع) فرمود- كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زيارت كند پاداش او بهشت است .

كامل الزيارة:عن ابن الرضا عليهماالسلام قال:
من زار قبر عمتى بقم فله الجنة
امام جواد - كسى كه عمه ام را در قم زيارت كند پاداش او بهشت است .

امام صادق (ع):
من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة (بحار ج ٤٨ صفحه ٣٠٧)
امام صادق (ع) كسى كه آن حضرت را زيارت كند در حالى كه آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد بهشت پاداش اوست .

امام صادق (ع):
«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» (بحار ج ٦٠ صفحه ٢١٦ )
امام صادق (ع) - آگاه باشيد كه حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است

جايگاه حضرت معصومه(س)
لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود:آن حضرت در روايتى فرمود:
«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى.» (ناسخ التواريخ، ج ٣، ص ٦٨، به نقل از كريمه اهل بيت، ص ٣٢)

«هركس معصومه را در قم زيارت كند،مانند كسى است كه مرا زيارت كرده است.»
اين لقب، كه از سوى امام معصوم به اين بانوى بزرگوار داده شده، گوياى جايگاه والاى ايشان است.

امام رضا(ع) در روايتى ديگر مى فرمايد:
هركس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در رى يا خواهرم را در «قم» زيارت كند كه ثواب زيارت مرا در مى يابد. (زبدة التصانيف، ج ٦، ص ١٥٩، به نقل از كريمه اهل بيت، ص ٣ .)

به نقل از آٰفتاب

 نظر دهید »

خرید بی شمار با پول ناچیز

01 اسفند 1391 توسط حاتم

خرید بی شمار با پول ناچیز


در کتاب داستان‌های شگفت شهید دستغیب از قول علم الهدی ملایری نقل می‌کند که فرمود:

در اوقات اقامت در نجف اشرف برای تحصیل علوم دینیه چندی برای معیشت در مضیقه بودم تا آنکه روزی برای تدارک نان برای عیال هیچ چیز نداشتم. از خانه بیرون رفتم و با حالت حیرت وارد بازار شدم و چند مرتبه از اوّل بازار تا آخر بازار رفتم و آمدم و به کسی هم اظهار حال خود نمی‌کردم پس با خود گفتم در بازار این طور آمد و رفت کردن زشت است، لذا از بازار خارج شدم تا نزدیک خانه حاج سعید رسیدم، ناگاه مرحوم (حاج سید مرتضی کشمیری) اعلی اللّه مقامه را دیدم به من که رسید ابتدایی فرمود: ترا چه می‌شود؟جدّت امیر المؤ منین نان جو می‌خورد و گاهی دو روز هیچ نداشت.

پس مقداری از گرفتاری‌های آن حضرت را برای من فرمود و مرا تسلیت داد و امر به صبر کرد و فرمود: صبر کن البته فرج می‌شود و باید در نجف زحمت کشید و رنج برد.

پس از آن چند فلس (پول رایج آن زمان) در جیبم ریخت و فرمود: آن را شماره نکن و هر چه می‌خواهی خرج کن! ایشان رفتند و من آمدم بازار و از آن پول نان و خورش گرفته و به منزل بردم تا چند روز از آن پول نان و خورش می‌گرفتم.

دست در جیب کرده مقداری پول بیرون آورده و در جلوی بزاز ریختم و گفتم قیمت پارچه‌ها را بردار اگر زیاد آمد به من بده و اگر کسر آمد من به تو می‌دهم، بزّاز پول‌ها را شمرد بدون کم و زیاد مطابق آمد و بیش از یک سال حال من این بود

با خود گفتم حال که این پول تمام نمی‌شود و هر وقت دست به جیب می‌کنم پول موجود است خوب است بر عیال توسعه بدهم، پس در آن روز گوشت خریدم، عیالم گفت : معلوم می‌شود برایت فرج حاصل شده؟

گفتم : بلی. گفت : پس مقداری پارچه برای لباس ما تدارک کن پس به بازار رفتم و از بزّازی مقداری پارچه که خواسته بودند خریدم و دست در جیب کرده مقداری پول بیرون آورده و در جلوی بزاز ریختم و گفتم قیمت پارچه‌ها را بردار اگر زیاد آمد به من بده و اگر کسر آمد من به تو می‌دهم.

بزّاز پول‌ها را شمرد بدون کم و زیاد مطابق آمد و بیش از یک سال حال من این بود و از آن پول خرج می‌کردم و به کسی هم اطلاع ندادم تا آنکه روزی برای شستن، لباس خود را بیرون آوردم و از اینکه آن پول را از جیبم بیاورم غفلت کردم و از خانه بیرون رفتم. موقع شستن لباس یکی از فرزندانم دست در جیب کرده آن پول را بیرون آورده به مصرف مخارج همان روز رساندند و تمام شد.

به نقل از تبیان

 نظر دهید »

نسخه عرفانی برای چه هدفی؟

01 اسفند 1391 توسط حاتم

 

                                  نسخه عرفانی برای چه هدفی؟

                          

این روزها بازار نسخه نویسی و ذکرخواهی و چله نشینی، الحمدلله، پررونق است. بگذریم از اینکه هدف عده ای از این دستورالعملهای عرفانی، چیزی غیر از قرب خداست. آنچه در طریق سلوک، بسیار رهزن است، دلخوش داشتن به کشف و کراماتی است که توجه بدان ها، سالک را از قاف قله قرب دور می سازد.

در باب انجام دستورالعمل‌ها و گفتن ذکرها و چله نشینی، نیت فرد بسیار مهم است. اگر هدف از چله نشینی و انجام دادن توصیه‌ها این باشد که کرامتی حاصل شود و بتوان کار متفاوت و ویژه‌ای انجام داد و به هدفی غیر الهی رو آورد، این فکر و اقدام بسیار خطرناک است، زیرا به قول مرحوم حاج اسماعیل دولابی (رحمه‌الله) کشف و کراماتی که در مسیر رسیدن به حق روی می‌دهد، نقل و نبات راه هستند.

آیت الله انصاری همدانی (رحمه‌الله) در مورد مکاشفات به گونه‌ای برخورد می‌کردند که شاگردان ایشان حتی جرات بیان مکاشفه‌ای را که برای‌شان روی داده بود نداشتند، چرا که ایشان معتقد بودند گاه حتی مکاشفه‌ها غیررحمانی و شیطانی است.

در جلسه‌ای که محضر یکی از شاگردان مرحوم آیت الله انصاری (رحمه‌الله) بودیم، ایشان می‌فرمودند: «عده‌ای در پی آنند که چیزی بشوند؛ در حالی که باید در پی آن باشیم که چیزی نشویم؛ باید از همین هستی خود نیز چشم بپوشیم تا به خدا برسیم.»

نقل می‌کردند: وقتی که از آقای انصاری همدانی (رحمه‌الله) می‌پرسیدند: چرا هر کاری می‌کنیم به جایی نمی‌رسیم!؟ پاسخ می‌دادند: «معمول این است که به جایی نرسیم، اگر کسی به جایی برسد، خلاف قاعده و قانون است.»

عالم ربانی حاج آقا شوشتری ماجرایی را در این رابطه این چنین بیان می‌کردند: «زمانی فردی با من تماس گرفت و ذکر و توصیه‌ای خواست. من دستورالعمل اول را به او دادم، آن گاه گفت: اگر به این دستور عمل کنم، به چه مقامی می‌رسم، چه نتیجه‌ای می‌گیرم و چه اتفاقی به رایم می‌افتد؟ دانستم که او تنها در پی آن است که با انجام ذکر و دستورالعمل غرور و منیتش را تقویت کند و آن را نردبانی برای رسیدن به اهداف مادی‌اش قرار دهد؛ از این رو به او گفتم: عجله نکنید! ان شاءالله بعدها نتیجه را به شما خواهم گفت و ادامه اذکار را به او ندادم.»

همچنین یکی از اساتید معظم ماجرای دیگری را در این رابطه بیان می‌کردند و می‌فرمودند: «یکی از افراد اهل معنی، روایت مشهوری را از پیامبر اکرم(ص) که اگر چهل روز عمل خالص کنید، چشمه‌های حکمت از درونتان جاری می‌شود را خوانده بود و چهل روز به طور کامل به آن روایت عمل کرد، اما پس از چهل روز اتفاقی به رایش نیفتاد و آن گونه که فکر می‌کرد، به حکمتی دست نیافت. تعجب کرد، سند روایت را بررسی کرد و دید روایت، سند محکمی دارد؛ از این رو نزد بزرگی رفت و دلیل عدم دست‌یابی به معرفت مورد نظرش را جویا شد. به او پاسخ دادند: «شما چهل روز به آن دستورات عمل کردید، اما نه برای خدا بلکه برای رسیدن به حکمت. هدف شما پدید آمدن چشمه حکمت در قلبتان بود آن هم برای خودتان. نه برای تقویت خدابینی و خداپرستی در وجودتان. از آن جا که تنها نیت فرد مهم است و نیت شما نیز غیرالهی بود به نتیجه مورد نظرتان دست نیافتید.»

از این مطالب بر می‌آید که حتی در مراقبه‌ها و چله‌نشینی ها باید مراقب نیتمان باشیم؛ قصدمان را الهی کنیم و برای رسیدن به او از خود و هستی‌مان گذشته، در راهش فنا شویم.

آیت الله انصاری همدانی (رحمه‌الله) در مورد مکاشفات به گونه‌ای برخورد می‌کردند که شاگردان ایشان حتی جرات بیان مکاشفه‌ای را که برای‌شان روی داده بود نداشتند، چرا که ایشان معتقد بودند گاه حتی مکاشفه‌ها غیررحمانی و شیطانی است
توضیحی در باب کرامات و اقسام مکاشفه

منظور از «کرامت» این است که شخص از نظر روحی دارای قدرتی است که کارهای خارق‌العاده ای از او سر می‌زند و می‌تواند تصرفاتی در عالم وجود انجام دهد. برای مثال، طی‌الارض کند، یعنی مسافتی طولانی را در زمانی بسیار کوتاه بپیماید. مریضی را شفا دهد یا بدون اسباب ظاهری چیزی را از جایی به جایی منتقل کند، در صورتی که این کارها مستند به اذن الهی و نشانه ارتباط با خدا باشد «کرامت» نامیده می‌شود. مرتبه بالاتر این امر که توسط انبیاء و ائمه اطهار (ع) و

برای اثبات دعوی نبوت و امامت صورت می‌پذیرد «معجزه» نامیده می‌شود.

«ادراکات» دارای انواع مختلفی است، یک دسته از آن‌ها که مورد شناسایی قرار گرفته است در روان شناسی «تله‌پاتی» نامیده می‌شود. به عنوان مثال در تله‌پاتی این گونه است که فرد در این جا نشسته و به ذهنش می‌آید که فلان شخص در فلان جا فلان کار را انجام داده یا بیمار شده و یا از دنیا رفته است و بعد هم معلوم می‌شود که آن مسأله واقعیت داشته و واقعاً اتفاق افتاده است. مثال دیگر این است که فرض کنید: شخصی به ذهنش می‌آید که کسی در فلان شهر با او سخن می‌گوید و بعد هم معلوم می‌شود که اتفاقاً آن فرد در همان لحظه به او توجه داشته و می‌خواسته آن مطلب را به او بگوید ولی به علت فاصله و بعد مکانی نمی‌توانسته این کار را انجام دهد. در هر حال این یک نوع ارتباط روحی بین دو فرد است که از سنخ همان ادراکات خارق‌العاده است و روان شناسان آن را «تله‌پاتی» نامیده‌اند.

روشن است که حصول چنین ادراکاتی دلیل بر کمالات معنوی فرد و مقرب بودن او در پیشگاه خداوند نیست و نمی‌توان آن را شاهدی گرفت بر این که آن شخص از «اولیاء الله» و دارای مقام و منزلتی نزد خدای متعال است. این قبیل ادراکات حتی ممکن است برای کسی حاصل شود که هیچ اعتقادی به خدا ندارد، البته دانش بشر هنوز به چند و چون و اسرار این نوع ارتباط پی نبرده و ما نمی‌دانیم در اثر چه عامل و یا عواملی این پدیده اتفاق می‌افتد.

ارباب فن و بزرگان در نوشته‌ها و کتاب‌هایشان آورده‌اند که مکاشفات بر دو دسته هستند: «مکاشفات ربانی و رحمانی، و مکاشفات شیطانی» به عبارت دیگر؛ گاهی مشاهدات و ادراکاتی که در حال خلسه برای انسان پیش می‌آید از ناحیه خدای متعال و گاهی نیز از القائات شیطان است. در مکاشفه شیطانی نیز نظیر مکاشفه رحمانی، شخص واقعاً برای مثال صدایی را می‌شنود یا چیزی را می‌بیند که دیگران نمی‌بینند و نمی‌شنوند ولی القا کننده آن شیطان است.

گاهی مثلاً ندا و هاتفی غیبی خبری می‌دهد و بعد هم آن خبر واقعیت پیدا می‌کند و صدقش آشکار می‌شود ولی آن هاتف غیبی در واقع شیطان است و این مسأله در حقیقت مقدمه‌ای است برای فریفتن شخص و وارد کردن او در مسیری که مدنظر شیطان لعین است. شیطان دشمن قسم خورده آدمی است و می‌کوشد تا به هر طریق ممکن انسان را به گمراهی بکشاند و او را از رسیدن به نجات و سعادت محروم سازد، قرآن کریم در این خصوص از قول شیطان می‌فرماید:

قان فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین؛ شیطان گفت: پس به عزت تو سوگند که حتماً همگی انسان‌ها را گمراه خواهم کرد مگر آن بندگان خالص تو را. 1

 

پی‌نوشت‌ها:

1- سوره ص، آیه 83

منبع:

دلشدگان، شرح حال و کرامات اولیای الهی به نقل از تبیان


 

 

 نظر دهید »

خطری که همه ما را تهدید می کند / بالاترین لذت برای مومن چیست؟‬

01 اسفند 1391 توسط حاتم


‫خطری که همه ما را تهدید می کند

بالاترین لذت برای مومن چیست؟

‬

حضرت آیت‌الله جوادی آملی گفت: برخی تا مختصری در رفاه هستند، شاکر هستند، اما مختصری در سختی می‌روند، بدگو می‌شوند، گاه باد سرد و مسموم می‌آید شکوفه‌ها را از میان می‌برد، همین گروه وقتی ببیند این محصولشان زرد شد، فورا کفران می‌ورزند، مشکل اساسی آنان معرفت‌شناسی است.
‫‬
به گزارش جهان، حضرت آیت‌الله عبدالله جوادی آملی، پیش از ظهر امروز در مسجد اعظم به ادامه تفسیر سوره مبارکه روم پراخت و گفت: یکی از دلایلی که همه معاد را می‌فهمند این است که خداوند در بهار مردگان را زنده می‌کند، این مسأله یا بر اساس تحلیل عقلی،‌ یا تمثیل منطقی است یا مثال فهمیده می‌شود، اگر درخت در اثر تغذیه خاک‌های مرده را به حیات گیاهی زنده می‌کند و اگر حیوان در اثر تغذیه همین مواد مرده را به حیات حیوانی زنده می‌کند، انسان هم همین مواد مرده مانند نان و گوشت را تبدیل به انسان و حیات انسانی می‌کنند، البته خداوند در تمام این کارها فاعلیت، تدبیر و مدیریتش را بر عهده دارد، خدای سبحان زمین مرده را به وسیله باران زنده می‌کند، خداوند این زمین را با شمس نورانی می‌کند، «یا جابر العظم الکسیر» لقب خدا است، همان خدا است که بین دو استخوان شکسته را جوش می‌دهد، خدا می‌داند کدام قسمت بدن چه مقدار غذا می‌خواهد، از این نظر «اذا رأیتم الربیع فاکثروا ذکر النشور» از سنخ استدلال برهانی می‌شود، اگر کسی این قدرت را نداشت در حد تمثیل و مثال باقی می‌ماند.

امور ملکوتی نیاز به ابزار درک ملکوت دارد

وی با اشاره به آیه « وَإِن کَانُوا مِن قَبْلِ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْهِم مِّن قَبْلِهِ لَمُبْلِسِینَ» افزود: خدا فرمود بسیاری از افراد تحول‌پذیر و تغییرپذیر هستند، تنها در مسائل سیاسی و اجتماعی نیست، بلکه در مسائل اعتقادی نیز هست، یک عده تا مختصر وضعشان خوب شود، خوشحال و راضی می‌شوند، یک مقدار خدا آن‌ها را سختی دهد، ناامید می‌شوند، برخی تا مختصری در رفاه هستند، شاکر هستند، اما مختصری در سختی می‌روند، بدگو می‌شوند، گاه باد سرد و مسموم می‌آید شکوفه‌ها را از میان می‌برد، همین گروه وقتی ببیند این محصولشان زرد شد، فورا کفران می‌ورزند، مشکل اساسی آنان معرفت‌شناسی است، انسان اگر بخواهد عالم، پژوهش‌گر و محقق شود باید ابزار آن را پیدا کند، برخی تنها از ابزار حس و تجربه استفاده می‌کنند، اینان گرفتار معرفت‌شناسی منحصر به حس و تجربه هستند، امور تجریدی و ملکوتی، امور ماورای طبیعی و غیبی را درک نمی‌کنند، آن‌که این امور را درک می‌کند، چشم و گوش ملکوتی است.

مفسر برجسته قرآن کریم با اشاره به آیه «فَإِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ»بیان داشت: اینان دو مشکل دارند، یکی این‌که کور هستند و نور را نمی‌بینند، دیگر این‌که کر هستند، در صدا و سیما برای ناشنوایان برنامه دارند، اما اگر آن کر پشت کند به گزارشگر دیگر چیزی متوجه نمی‌شود، مهم‌ترین کار انبیا این است که چشم و گوش درون را باز کردند، گوش و چشم بعضی‌ها بسته است، وقتی گوش شنوا شد و چشم بینا شد، معارف شنیدنی و دیدنی را به آنان نشان می‌دهند، بسیاری از ملحدان و کمونیست‌ها کم‌ترین سطح معرفت‌شناسی را دارند، اگر معلوم محسوس بود راه شناخت آن حس و تجربه حسی است، اگر مجرد بود، راه شناخت آن تجرید است، اگر فوق آنان بود دیگر مفهوم به آن دسترسی ندارد، حصر موجود در طبیعت به ماده مستلزم حصر معرفت‌شناسی در حس و تجربه است، قرآن کریم علم را درجه‌بندی کرده و هم حس و تجربه را امضا و اعلام کرده است، اگر کسی در همین حد زندگی کند زمینی است، اما اگر از این حد بالا بیاید معلوم می‌شود که درصدد تحول است، فرمود آن‌که می‌فهمد غیبی است حرف تو را گوش می‌دهد، اما آنان‌که چشم و گوششان بسته است چگونه می‌توانند گوش دهند، دل چشم دارد، دل گوش دارد، اما اینان «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ».

دانستنی که عمل در آن نباشد از یاد انسان می‌رود

وی با قرائت آیه «اللَّـهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ» بیان داشت: انسان ابتدا در ضعف قرار دارد، وقتی به جوانی رسید قوی می‌شود، بعد از این‌ قوت ضعیف می‌شود، «وَمَن نُّعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ»، خود انسان نیز از صدر تا ساقه و از ساقه تا صدر موجود ضعیفی است: « یُرِیدُ اللَّـهُ أَن یُخَفِّفَ عَنکُمْ وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفًا»، انسان با اندک آسیبی از پا درمی‌آید، با اندک میکروب ناشناخته از پا در می‌آید، انسانی که وضعش این است با چه می‌تواند مغرور شود، انسان از خودش هیچی ندارد، هر چه او بخواهد انجام می‌دهد، تدبیر و ربوبیت او به قسمی از اقسام خالقیت بازمی‌گردد، او علیم و مطلق است و می‌داند چه کند، اما برخی از انسان‌ها همچنان در حیطه معرفت حسی و تجربی هستند، آنان حتی مرگ خود را نمی‌فهمند، آنان حشر خود را در قیامت نمی‌فهمند، اگر از آنان بپرسی که چقدر گذشت برزخ می‌گویند نیم ساعت یا یک ساعت خواب بودیم، اما به تدریج می‌فهمند و می‌گویند «رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ»، اینان در دنیا گونه‌ای بودند که کسی از خدا آنان را باز می‌داشت، تا کم کم عادات سوء دنیایی از آنان رخت برمی‌بنددد و جهنم را می‌بینند،«إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّکَانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَیُّظًا وَ زَفِیرًا» البته بهشت را نمی‌بینند، بهشتیان نیز کمترین صدای جهنم را نمی‌شنوند، جهنم آخرت اهل درک است، همین که کافر را از دور می‌بیند به او حمله می‌کند.

حضرت آیت‌الله جوادی آملی اظهار داشت: نار آخرت نار با ادراکی است، همین زفیر و شهیق جهنم اصلا به گوش بهشتیان نمی‌رسد، همان گونه که در دنیا این مناظر باطل و صداهای حرام را نشنیدند، در آخرت نیز آن را نمی‌بینند، «لَا یَسْمَعُونَ حَسِیسَهَا وَهُمْ فِی مَا اشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ»، وقتی قیامت شد آنان می‌گویند «مَا لَبِثُوا غَیْرَ سَاعَةٍ کَذَٰلِکَ کَانُوا یُؤْفَکُونَ» اما آنان که علم و ایمان داده شدند می‌گویند بر طبق قضا و قدر ثبت شده در کتاب خدا تا روز قیامت درنگ کرده‌اید، و این روز قیامت درنگ کرده‌اید و این روز قیامت است، دانستنی که عمل در آن نباشد از یاد انسان می‌رود، از انسان سؤال می‌کنند پیامبرت کیست او نمی‌داند، اما در روایات است که بعد از اعقابی از عذاب انسان یادش نمی‌آید، اگر وضع آخرت مثل دنیا بود انسان می‌توانست دروغ بگوید، اما انسان در آن‌جا برابر عقیده‌ حقیقی‌اش عمل می‌شود، مرگ مانند سرطان نیست که انسان در برابر آن مقاومت کند، تمام اعضای بدن را بی‌روح می‌کند، دندان و گوشت کسی چون زنده است اگر بخواهند بکنند، درد می‌آید، آن زمان مرگ چیز عادی نیست، اما مرگ برای برخی سخت است، یک کسی از ناخن تا موی سر او را می‌میرانند و سختی می‌کشد، این خطر برای همه ما هست، این خطر برای مؤمن روح و ریحان است، مرحوم کافی این روایت را نقل می‌کند که هیچ لذتی برای مؤمن در تمام عمر به اندازه لذت مرگ نیست.

به نقل از جهان نیوز

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 101
  • 102
  • 103
  • ...
  • 104
  • ...
  • 105
  • 106
  • 107
  • ...
  • 108
  • ...
  • 109
  • 110
  • 111
  • ...
  • 141

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس