قضاوت نکن
هر پرهـیــــــزکار گذشـتـــــــــه ای دارد
و هر گــــــناهکار آینــــــــده ای
پس ، قضــــــاوت نکن . . .
هر پرهـیــــــزکار گذشـتـــــــــه ای دارد
و هر گــــــناهکار آینــــــــده ای
پس ، قضــــــاوت نکن . . .
آیت الله قرهی در این رابطه می فرمایند :مختار با این که دل اهلبیت و آلالله را شاد کرد امّا موقعی که باید به کمک امام مجتبی(ع) میرفت، گفت: من میدانم این کوفیها بیوفا هستند و اصلاً این جنگ درست نیست.
اگر به صورت ظاهر هم نگاه کنیم و همه مطالب را روی ورقه بیاوریم، میبینیم محاسبات مختار درست از کار درآمده و درست گفته است، چون امام آخر مجبور شدند صلح کنند؛ امّا آقاجان تو بهتر میفهمی یا امام؟! یعنی واقعاً امام نمیدانست این کوفیها چه کسانی هستند؟! تو باید بگویی: من مطیعم، هرچه شما فرمودید؛ شکست خوردیم، اشکال ندارد؛ پیروز هم شدیم، اشکال ندارد.امام خمینی(ره) همیشه یک جملهای داشتند که میفرمودند: ما موظّف به تکلیف هستیم، نتیجه مهم نیست. نتیجه هر چه شد، شد. تکلیفم این است که انجام بدهم، حالا میخواهم پیروز بشوم، میخواهم نشوم!
امّا مختار با اینکه دل اهل بیت را هم شاد کرد، ولی خودش برای خودش اظهار فضل کرد. لذا شهدای کربلا کجا و مختار هم که شهید شد کجا؟! اصلاً نمیشود درجاتشان را قیاس کنیم، زمین تا آسمان تفاوت دارند!دقّت کنید؛ شاید این را نشنیده باشید. میدانید دلیل اینکه امام زینالعابدین(ع) به محمّد حنفیه گفت: امور را راجع به قضیه قیام مختار به تو میسپارم، چیست؟ یک دلیل این است که امام نخواستند وارد شوند که یک مقدار قوّت بگیرند و دین حفظ شود.
امّا یک دلیل دیگر این است که امام میگویند: من دیگر نمیخواهم مستقیم به مختار، مطلبی را بگویم. مختار دیگر در اندازهای نیست که من مستقیم به او دستور بدهم. لذا با این که امام ضمنی به مختار اجازه قیام دادند امّا دیگر مستقیم به او نمیفرمایند. بلکه میفرمایند: محمّد حنفیه! تو در این امور از طرف ما تام الاختیاری. - این را به خاطر بسپارید و بر روی آن تأمّل و تفکّر کنید تا ببینید چیست .یعنی حضرت به مختار میفرمایند: تو دیگر قابلیّت آن را نداری که من مستقیم به تو مطلبی را بگوبم، چون آنجایی که باید ورود پیدا میکردی، نکردی و بالعکس اظهار فضل، اظهار وجود و اظهار منیّت کردی. همین است! اظهار منیّت انسان را بیچاره میکند. مختار اظهار منیّت و اظهار فضل کرد، اینطور شد.
پرسش: دخترانی که وقت ازدواج آنان فرا رسیده و همسر دلخواه شان پیدا نشده، آیا دعائی برای برآورده شدن حاجاتشان وجود دارد؟
پاسخ: در این مورد جوابی از آیت الله بهجت نقل گردیده[1] که به شرح زیر می باشد:
ازدواج دختری میسر نمی گردد و به اصطلاح بختش باز نمی شود و از شما راهنمایی می خواهد.
پاسخ: نماز جعفر طیار بخواند و پس از آن، دعایی که در کتاب «زاد المعاد» مرحوم مجلسی آمده که در این هنگام خوانده شود، بخواند و در پی آن، به سجده رود و تلاش کند که حتما گریه کند. گر چه به مقدار کم و همین که چشمش را اشک گرفت حاجتش را از خدا بخواهد. و این عمل را تا زمانی که حاجتش روا شود با اعتقاد کامل، انجام دهد.
همچنین ایشان بار دیگر در پاسخ به چنین پرسشی فرمودند: آیه«رَبَّنَا هَب لَنَا مِنْ أَزْوَجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً» را (فراوان) بخوانید.[2]
نماز جعفر طیار فقط برای ازدواج نمی باشد بلکه برای طلب کردن حاجات مهم می باشد یعنی در صورتی که حاجت های مهمی دارید می توانید این نماز را بخوانید و بعد از آن حاجات خود را بطلبید، ازدواج هم چون یک امر مهم است و شما می خواهید یک عمر زندگی خوب و دلخواه خود را داشته باشید از این امورات مستثنی نمی باشد و برای برآورده شدن حاجاتتان می توانید این نماز را بخوانید، اما دعایی که در زاد المعاد گفته شده، بعد از نماز جعفر طیار خوانده می شود. این دعا از زبان مبارک امام جعفر صادق علیه السلام صادر شده که فرمودند: «ای مفضل هر گاه تو را حاجتی ضروری بوده باشد نماز جعفر را بجای آور، بعد این دعا را بخوان و حوائج خود را از خدا طلب کن که براورده می شود انشاء الله تعالی و آن دعا این است:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِکَ وَ أَنْطِقُ بِالثَّنَاءِ عَلَیْکَ وَ أُمَجِّدُکَ وَ لَا غَایَةَ لِمَدْحِکَ وَ أُثْنِی عَلَیْکَ وَ مَنْ یَبْلُغُ غَایَةَ ثَنَائِکَ وَ أَمَدَ مَجْدِکَ وَ أَنَّی لِخَلِیقَتِکَ کُنْهُ مَعْرِفَةِ مَجْدِکَ وَ أَیُّ زَمَنٍ لَمْ تَکُنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِکَ مَوْصُوفاً بِمَجْدِکَ عَوَّاداً عَلَی الْمُؤْمِنِینَ بِحِلْمِکَ تَخَلَّفَ سُکَّانُ أَرْضِکَ عَنْ طَاعَتِکَ فَکُنْتَ عَلَیْهِمْ عَطُوفاً بِجُودِکَ جَوَاداً بِفَضْلِکَ عَوَّاداً بِکَرَمِکَ یَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَام»[3]
ترجمه: خدایا من به حسن ستایش تو افتتاح سخن می کنم و زبان به ثنای تو می گشایم و مجد و بزرگواری تو را مدح می گویم در صورتی که مدح و ثنای تو را حد و نهایت نیست و کیست که به منتهای مجد و ثنای تو برسد و مخلوق تو را کجا یارای آنکه به کنه معرفت و مجد و بزرگی تو رسد. چه زمانی هست که تو ممدوح به فضل و احسان، موصوف به مجد و کرامت نبوده باشی؟ تو بر گنهکاران به حلم و بردباری بسیار احسان کنی و هر چه ساکنان زمین از اطاعتت سرپیچی کنند باز تو بر آنها مهربان خواهید بود و به فضل و احسان بخشش خواهید کرد و به کرم عطا خواهید فرمود ای که به جز تو خدایی نیست که نعمت دهنده و صاحب جلال و کرامتی.
پی نوشتها؛
[1] کتاب گوهرهای حکیمانه.
[2] سوره فرقان، آیه 74.
[3] زاد المعاد علامه مجلسی(ره)، ص 523.
پایگاه حوزه
خواهش مى کنم عزيزان من، به خصوص جوانان، با صحيفه سجاديه انس بگيرند؛ زيرا همه چيز در اين کتابِ ظاهراً دعا و باطناً همه چيز، وجود دارد… اغلب دعاهاى صحيفه سجاديه- تا آن جا که بنده سير کرده ام- همين حالت را دارد. همه چيز مرتب و چيده شده است. مثل اين است که يک نفر، در مقابل مستمعى نشسته و با او به صورت استدلالى و منطقى حرف مى زند. همان ناله هاى عاشقانه هم که در صحيفه سجاديه آمده است، همين حالت را دارد.
خطبه هاى نماز جمعه - 14/11/1373
از حضرت زین العابدین علیه السلام روایت شده است که فرمودند: پدرم در روزی که کشته شد، در حالی که خونها { از بدنش } می جوشید من را به سینه چسبانید و فرمودند: «ای پسرم، از من حفظ کن دعایی را که فاطمه صلوات الله علیها من را تعلیم نمود و رسول الله صلی الله علیه و آله او را تعلیم کرده بود و جبرئیل به پیامبر در حاجتها و امور مهم و غم و غصه ها تعلیم داده بود و همچنین در امور مهمی که از آسمان نازل می شود و کارهای بزرگ و سهمگین؛ فرمود بخوان: بحق یس والقرآن الحکیم، و بحق طه و القرآن العظیم، یا من یقدر علی حوائج السائلین، یا من یعلم ما فی الضمیر، یا منفّس ان المکروبین، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا من لا یحتاج الی التفسیر، صلی علی محمد و آل محمد و افعل بی کذا و کذا » و بالاخره آخرین مطلبی که از حضرت زین العابدین علیه السلام در روز عاشورا تا قبل از شهادت حضرت امام حسین علیه السلام نقل شده است مربوط به آخرین وداع ایشان با پدرشان می باشد.