• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری

18 بهمن 1391 توسط حاتم

دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبري
دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي،‌ در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس مي‌كردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما،‌ احساسات،‌ گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.

 نظر دهید »

خاطره رهبر انقلاب از روز بازگشت امام خمینی(ره) به ایران

13 بهمن 1391 توسط حاتم

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، یکى از خاطرات خیلى جالب رهبری، آن شب اوّلى بود که امام وارد تهران شدند؛ یعنى روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتى آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى کردند، بعد با هلى‌کوپتر بلند شدند و رفتند.

تاچند ساعت کسى خبر نداشت که امام کجا هستند! چون می خواستند امام در جای که خلوت باشد پیاده شوند تا کمی استراحت کنند.به همین خاطر هلى‌کوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلى امام را سوار کرد.

 

همین آقاى «ناطق نورى» اتومبیلى داشتند، امام را سوار مى‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام مى‌گویند: مرا به خیابان ولى‌عصر ببرید؛ آن‌جا منزل یکى از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گیرند، بالاخره پیدا مى‌کنند - منزل یکى از خویشاوندان امام - بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!

امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌اى - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکى استراحت کرده بودند! آن‌جا مى‌روند که نمازى بخوانند و استراحتى بکنند.

دیگر تماس با کسى نمى‌گیرند؛ یعنى آن‌جا که مى‌روند، با کسى تماس نمى‌گیرند. حالا کسانى که در این ستادهاى عملیاتى نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران مى‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آیند، کسى دنبالشان نرود!

من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود  آن‌جا در یک قسمت، کارهایى را که من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر مى‌کردیم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌اى آن‌جا بودیم که کارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌دادیم.

آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى که کار مى‌کردم، نشسته بودم و مشغول کارى بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایى از داخل حیاط مى‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صداى گفتگویى مى‌آید؛ مثل این‌که کسى آمد، کسى رفت.

پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان مى‌آیند! براى من خیلى جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را مى‌بینم - پانزده سال بود، از وقتى که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد - شاید حدود بیست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.

براى ایشان در طبقه بالا اتاقى معیّن شده بود  به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پاى پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه مى‌کردیم.

روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمى‌آید که این بیست، سى نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روى پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.

 نظر دهید »

معجزه ذبح اسلامي

13 بهمن 1391 توسط حاتم


يكي از معجزات اسلام ، ذبح حيوانات است كه هم جهت حلال شدن و هم جهت سلامت دام و هرچه بهداشتي تر شدن آن است.

شايد سوال كنيد كه جه معجزه اي در اين وجود دارد !؟

وقتي در ذبح اسلامي رگ روي به گلو بريده شود ، مغز در آستانه اغماء ميرود و ديگر احساس درد از حيوان از بين ميرود !

شايد سوال كنيد كه چطور حيوان در حين ذبح شدن دست و با ميزند ؟ آيا اين نشانه درد نيست؟!

جواب : دست و پا زدن حيوان در حين بريده شدن رگ گلو نشانه درد نيست ، بلكه اين رگ ارتباط غدايي بين مغز وخون است و با قطع شدن اين ارتباط و كاهش غذا ، مغز به قلب دستور ميدهد كه هرچه سريعتر از تمام اعضاء براي او خون بفرستد ، قلب نيز با پمپ كردن خون از تمام اعضا ، آن عضو به دليل اهميت خون رساني به مغز ، در اصل خود را فداي حيات مغز ميكند و شروع به تشنج ميكند و جالب اينجاست كه خون از طريق همان رگ بريده شده از بدن خارج ميشود و اين باعث خروج مواد خوني و عدم لخته شدن خون در بافت ها ميشود !


اما در كشور هاي غير اسلامي ، او با ضربه اي حيوان را به حالت اغما ميبرند كه اين باعث نيمه فعال ماندن گلبول هاي سفيد و در نتيجه فعاليت ميكروب ها و فاسد شدن بافت ها و به دليل دير خارج شدن خون لخته شده و خارج نمیشود که این میتواند منبع بزرگی برای رشد باکتری ها باشد.

 نظر دهید »

وجد عرشیان در شب میلاد حضرت ختمی مرتبت

09 بهمن 1391 توسط حاتم

چرا باید در 17 ربیع‌الاول جشن بگیریم؟


صدای قدم مبارک مولودی می‌آید که بهانه خلقت است؛ هم او که جهانی را دگرگون می‌کند؛ کسی که اهل آسمان او را به «احمد» و زمینیان به «محمد» می‌شناسندش؛ عرشیان از آمدنش به وجد آمده‌اند و زمینیان رقص‌کنان ورودش را نظاره می‌کنند.
به گزارش جهان نیوز  به نقل از ایسنا، امشب شب ولادت با سعادت حضرت خاتم‌الانبیا، رسول معظّم اسلام(ص) است و شب بسیار مبارکی است. و هم‌چنین روایت شده است که یکسال قبل از هجرت رسول خدا(ص)، در چنین شبی معراج آن حضرت صورت گرفت.

روایت شده است که رسول خدا حضرت محمّد بن عبداللّه(ص) در مکّه معظّمه هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سنه عام الفیل متولد شدند.

عام‌الفیل سالی است که ابرهه با لشکرش که بر فیل سوار بودند به قصد تخریب کعبه آمد، ولی همگی نابود شدند.

چه روز مبارکی است که امام صادق(ع)در موردش فرمود: در این روز ابلیس از ورود به آسمان‌های هفتگانه محروم شد، شیاطین دور شدند، تمامی بت‌ها در بتکده به صورت بر زمین افتادند، ایوان کسری شکست و 14 کنگره‌ آن سقوط کرد، آب دریاچه ساوه خشک شد، سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد، آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد، نوری از سرزمین حجاز بر آمد تا به مشرق رسید، کاهنان عرب علوم خود را فراموش کردند و سحر ساحران باطل شد.

همچنین در چنین روزی در سال 83 هجری قمری، ولادت امام صادق(ع) واقع شده است و از این جهت نیز بر اهمّیّت این روز افزوده شده است.

هرچند آغاز ماه ربیع الأوّل آمیخته با خاطره غم‌انگیز و اندوهبار شهادت امام حسن عسکری(ع)است، ولی از آن‌جاکه میلاد مبارک حضرت ختمی مرتبت رسول گرامی اسلام(ص) مطابق روایتی، در هفدهم این ماه و طبق روایتی دیگر در دوازدهم آن واقع شده و میلاد حضرت صادق(ع) نیز در هفدهم این ماه است، ماه شادی و جشن و سرور است و سزاوار است، همه علاقه‌مندان مکتب اهل بیت(ع) آن را ارج نهند و گرامی بدارند.

شاید ما در بزرگداشت میلاد پیامبر(ص) که بالاترین نعمت خداوند متعال بر انسان‌ها بوده‌اند، گاهی کوتاهی می‌کنیم، در حالی‌که روز 17 ربیع الاول یکی از روزهای مهم سال می‌باشد؛ روز بزرگی نه تنها برای تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشریت.

روز ولادت نبی مکرم و رسول اعظم اسلام، حضرت محمّدبن‏ عبداللَّه و همچنین روز ولادت امام به ‏حق‏ ناطق، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام‏ و برکات این روز به خاطر آن ولادت عظمی‏ و ولادت امام بزرگوار، امام جعفر صادق، برای مسلمانها بسیار عظیم است.

بزرگداشت این روزها برای تذکر ماست؛ تذکر به عظمت مولود این روز، که حقیقتاً فهم و ادراک بشری کوچک‌تر از آن است که بتواند آن حقیقت عظیم و آن روح والا و بزرگ را، با آن نورانیت، بدرستی درک کند.یکی از نشانه‌های اهمیت اینگونه روزها؛ اعمال و آدابی است که توصیه شده انجام بدهیم. برای این روز هم اعمال فراوانی نقل شده که بخشی از آن‌ها عبارتند از:

1) غسل به نیّت روز هفدهم ربیع الاوّل.

2) روزه که برای آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتی از ائمّه معصومین(ع)آمده است: کسی که این روز را روزه بدارد، خداوند برای او ثواب روزه یکسال را مقرّر می‌فرماید.

3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال کردن مؤمنان و به زیارت مشاهد مشرّفه رفتن.

4) زیارت رسول خدا(ص) از دور و نزدیک؛ در روایتی از آن حضرت آمده است: هرکس بعد از وفات من، قبرم را زیارت کند مانند کسی است که به هنگام حیاتم به سوی من هجرت کرده باشد، اگر نمی‌توانید مرا از نزدیک زیارت کنید، از همان راه دور به سوی من سلام بفرستید (که به من می رسد).

5) زیارت امیر مؤمنان، علی(علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتی که امام صادق(علیه السلام) در چنین روزی کنار ضریح شریف آن حضرت(ع) وی را زیارت کرد.

6) تکریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست. سزاوار است مسلمین با برپایی جشن‌ها و تشکیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیّت نبیّ مکرّم اسلام(ص)، سیره و تاریخ زندگی او آشنا شوند و از آن، برای ساختن جامعه ای اسلامی و محمّدی بهره کامل گیرند.

البته هر کدام از این اعمال توضیحاتی دارند که می‌توان با مراجعه به کتاب‌هایی مثل مفاتیح الجنان آن‌ها را مطالعه کرد.

به نقل از سایت جهان نیوز

 نظر دهید »

شاخصه های شخصیت رحمه للعالمین

09 بهمن 1391 توسط حاتم

شاخصه‌هاي شخصيت نبي ‌اکرم ص
شايد بتوان صفات پيامبرص را با مثلثي ترسيم كرد که در رأس آن «آرامش و صدق»، و در يك گوشة آن «كرم و شرف» و در گوشة ديگر«قدرت و قناعت» قرار دارد.
«آرامش و صدق» از آن‌جهت که اگر انسان مطمئن باشد همه چيز نزد خدا و در قبضة او است، و او مدبّرِ حكيم جهان است، از اضطراب نجات پيدا مي‌كند و به آرامش مي‌رسد، و اگر تمام وجود انسان را صدق و راستي فرا گيرد، و اساساً بناي بروز دروغ و پذيرشِ دروغ در جانش نباشد، همه چيز براي او روشن مي‌شود. كسي كه خودش را يا حقيقت را كج نكند و با چشم صدق و صادقانه به حقيقت نظر كند، حقيقت با او صادقانه برخورد مي‌كند. مقام او، مقام كشف و شهود مي‌شود.
بنابراين لازمه رسيدن به كشف و شهود و ديدن هر چيز آن‌طور كه هست، بسته به دو چيز است: يكي اين‌كه انسان متوجه باشد همه چيز در اختيار خداست، و او مدبّري حکيم است، تا به آرامش برسد. و ديگر اين‌كه با خود و ديگران صادق باشد، تا صدق نصيبش شود، و اين دو صفت به نحوي کامل و بارز در وجود اَقدس پيامبر ص نمايان بود.
سرمشق گرفتن از پيامبر ص مستلزم نزديکي به چنان بينش و چنين روشي است. يعني هم متوجه باشيم همه‌چيز در قبضة خداوند حکيم است، و هم سعي کنيم با رشددادن اين عقيده و با تأسي به رسول خدا ص ، آرامش و صدق را در شخصيت خود نهادينه کنيم و از اين طريق بتوانيم در شهود محمدي ص شرکت جوييم.
قدرت و قناعت: از ديگر صفات مربوط به مثلث شخصيت پيامبر ص «قدرت و قناعت» است. قدرت به معني تسلط بر نفس؛ آن حضرت چنان بر ميل‌هاي بشري خود مسلط‌ بودند که هرگز هيچ ميلي ايشان را به دنبال خود نمي‌برد، بلكه آن حضرت ميل‌هاي بشري خود را جهت مي‌دادند. اگر هوس‌ها انسان را به دنبال خود ببرد، انسان از جامعيت خارج مي‌شود و به افراط و تفريط مي‌افتد. ولي اگر هوس‌ها به نور توحيد و بر اساس حکم خدا، در زير چتر جامعيت روح انساني قرار بگيرند، هر ميلي در جاي خود خواهد بود و در اين صورت است که انسان به تعادل مي‌رسد. كسي كه تسلط بر ميل‌ها ندارد، قدرت ندارد، و كسي كه قدرت کنترل ميل‌هاي بشري را ندارد، مظهر قدرت خدا نيست. كسي كه اراده‌اش مظهر قدرت خدا نباشد و نتواند ميل‌هاي خود را تسليم حق کند، در عدم و پوچي‌ به‌سر مي‌برد، زيرا قدرت خدا يعني وجودِ كل، و كسي كه قدرت به معناي حقيقي ندارد، يعني به قدرت خدا و به وجود مطلق وصل نيست، او عملاً به همان اندازه وجود ندارد، و لذا در وَهم و پوچي به‌سر مي‌برد. انساني هم كه نخواهد بر نفس امّارة خود تسلط و قدرت داشته باشد، نمي‌تواند به پيامبر ص نزديك شود.
ما دو راه بيشتر نداريم: يا با توجه و تأسي به پيامبر ص به اصل خود برگرديم، يا با برگشتن به اصل خود، عملاً به پيامبر ص برگشت کنيم. به عبارت ديگر يا نهيبي به جان خود بزنيم که نهايت کمال خود را چه مي‌خواهي بگيري؟ در آن حال مي‌‌بينيم كه پيامبر ص براي جان ما آشناست و آن نهايت کمالي که در جستجوي آن هستيم شخصيتي به‌جز شخصيت جامع رسول خدا ص نمي‌تواند باشد. در نتيجه به پيامبر ص نزديكي پيدا مي‌كنيم و در واقع او را آشناي جان خود مي‌يابيم. و يا نظر به پيامبر ص مي‌اندازيم مي‌بينيم بهره‌اي از ايمان به آن حضرت در عمق جان ما هست، پس يا از خود به پيامبر ص مي‌رسيم و يا از پيامبر ص به خود. حال در هر دو صورت نظر به مقام پيامبر ص مي‌كنيم، مي‌بينيم مقام حضرت، مقام جمع‌كردن ميل‌هاست، در نتيجه نظر به پيامبر ص قدرت تسلط بر ميل‌ها را به ما مي‌دهد و موجب پيروي بيشتري نسبت به آن حضرت مي‌گردد.
انسان‌هايي كه اراده‌هاي آن‌ها از هوس‌هايشان آزاد نيست، در ميان ميل‌هايشان اسيرند و نمي‌توانند فوق ميل‌ها تصميم بگيرند، لذا ميل‌ها برايشان تصميم مي‌گيرند، چنين كساني اصلاً پيامبر ص را نمي‌فهمند و با افقي که آن حضرت در آن به‌سر مي‌برند، هيچ آشنايي ندارند.
عرض شد يک گوشه از مثلث شخصيت پيامبر ص «قدرت و قناعت» است، حال وقتي انسان با نور قدرت الهي بر ميل‌هاي خود مسلط باشد، حتماً قناعت در زندگي برايش ظاهر مي‌شود و لاجرم انسان براي سير به سوي حضرت پروردگار، از دنيا کمترين استفاده را مي‌کند، تا از مقصد اصلي باز نماند. و در همين راستا بود که گفتيم «كرم» يكي از صفاتي است که در سرمشق‌گرفتن از پيامبر ص ضروري است، چون وقتي دنيا گذرگاه بود، از آن در حدّي که بتوانيم بگذريم استفاده مي‌کنيم و لذا روحية کرم در جان انسان ظاهر مي‌شود. زيرا همچنان‌که عرض شد؛ كرم يعني خود را هم‌سنگ بقيه نكردن و خود را گرفتار حرف و قصة ديگران ننمودن، و عالم را از چشم الهي نگاه كردن، تا آنجايي که حتي عالم را هم‌سنگ خود ندانيم. كسي كه عالم را هم‌سنگ خود بداند و مشغول آن شود از انوار غيب و وَحي و الهام الهي محروم خواهد شد. ولي اگر كريمانه در حق ديگران نگاه كند، روح انسان گرفتار حجاب‌ها و ستيزه‌ها نمي‌شود. چنين روحي به راحتي به سوي عالم غيب پر مي‌كشد و سيره و سنت پيامبر ص را مي‌فهمد، و با فهميدن سيره و سنت پيامبر ص او را نزديک‌ترين شخصيت نسبت به خود احساس مي‌کند و لذا با تمام وجود سعي مي‌کند سايه به ساية آن حضرت حرکت کند.
فراموش نكنيم غيبي‌ترين حقيقت در عالم امکان، مقام پيامبر اكرم ص است و لذا فرمود: «اوّلُ ما خَلَقَ اللهُ نوري» اولين مخلوقي که خداوند خلق کرد، نور من بود. و چقدر پر بركت است نزديكي به اين مقام منيع، شرايطي که فوق حجاب‌ها بتوان از آينة وجود رسول خدا ص، از انوار الهي بهره ‌برد.
عرض شد ريشة آرامش و سكون رسول خدا ص بدان جهت است که حجاب‌ اشياء را پشت سر گذاشته و بدون واسطه، همه‌چيز را در قبضة حق مي‌بينند و لذا ديگر هيچ اضطرابي براي آن حضرت نمي‌ماند و در اين حال دنيا و سبب‌هاي دنيايي حجاب جانشان نمي‌شود كه بخواهند امور را به اسباب لرزان نسبت دهند و از مسبب‌الاسباب باز بمانند. مقام «اَوَّلُ مَا خَلَقَ الله» از يک جهت به همين معنا است و لذا مقام قرآن كه مقام قلب محمّدي ص است، آمده است تا ما را از اصالت‌دادن به اسباب‌ها آزاد كند و بدون نفي اسباب و وسايل، متوجه باشيم همة آن‌ها با همه وجودشان در قبضة حق است. به گفته مولوي:
همچنين ز آغاز قرآن تا تمام          رفع اسباب است و علت والسلام
اصلاً قرآن آمده است به ما بگويد همه كاره هستي خدا است، و ابزارها ظهور اراده حق‌اند. به تعبير شهيد مطهري«رحمة‌الله‌عليه» نقش و تأثير ابزارها، بسط فاعليت خداوند است و از خودشان و براي خودشان فاعليت ندارند. اگر انسان ابزارها و علت‌ها را اين‌گونه ديد مسلّم به مقام آرامش مي‌رسد و شرط اين نوع نگاه، آزادشدن از حجاب اسباب‌ها و ابزارها است. حال اگر كسي با توجه به حضور مطلق خداوند دلواپسِ داشتن و نداشتن ابزارهاي لرزان نبود، به مقام آرامش خواهد رسيد و چنين کسي پيامبرص را مي‌شناسد و جايگاه او را در عالم مي‌فهمد و مي‌تواند او را اُسوه خود قرار دهد و افقي را که او مي‌نماياند درک کند و با آن حضرت به‌سر برد.
خداوند مي‌فرمايد: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ…»؛ پيامبرص و مؤمنين به آنچه بر رسول خدا نازل شده ايمان آورده‌اند. به عبارت ديگر آن‌ها جايگاه و مقام وَحي را مي‌فهمند و در نتيجه به آن ايمان آورده‌اند، به اين معني که با قلب خود حقانيت آن را تصديق کرده‌اند. خودِ پيامبرص به شعوري رسيده‌اند كه آنچه را برايشان نازل مي‌شود مي‌فهمند و به آن ايمان مي‌آورند. مؤمنين هم در آينة وجود اقدس پيامبرص مقام شعورِ فهمِ وَحي پيامبري را پيدا كرده‌اند. البته هر كدام در مرتبه خودشان، عمده آن است كه متوجه باشيم مي‌شود در راستاي ايماني که رسول خدا ص به وحي دارند قرار گيريم و برايمان روشن شود راه ارتباط با قلب پيامبر ص - که همان ايمان به وَحي است - بسته نيست، و اين ارتباط هم يك ارتباط تكويني است و نه اعتباري، يعني يك نوع اتحاد است با قلب رسول خداص در عين حفظ مراتب.
آري! قناعت در برابر دنيا به همان معني که عرض شد، يكي از صفات پيامبرص است. اين قناعت است كه سبب مقام «اَلْفَقْرُ فَخْرِي» مي‌شود، يعني اين قدر خدا را مي‌خواهد كه پيرو آن خداخواهي هيچ چيز ديگر را نمي‌خواهد و در واقع طالب يک نحوه فاصله‌گرفتن از دنيا است، و نداشتن دنيا را نردباني قرار مي‌داد براي بيشتر خواستن خدا. قناعت يعني از دنيا كم خواستن، نه اين‌که مال دنيا کم در اختيار من است، من هم به آن کم راضي هستم. شخص قانع چه در درياي امكانات دنيايي باشد، و چه در كوير نداشتن، در هر دو صورت از دنيا كم مي‌خواهد، و فوق داشتن و نداشتن زندگي مي‌كند. لذا تأكيد ما اين است که بايد به نور رسول خدا ص، نسبت به داشتن دنيا قانع شد تا بتوان به صفات پيامبرص نزديک شد و وَحي را شناخت و مفتخر به مقامي شد که قرآن در مورد آن مي‌فرمايد؛ «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ…».
کرم و شرف : سومين زاويه از مثلث شخصيت پيامبر ص «کرم و شرف» بود. پيامبر متوجه بودند به عنوان يک انسان، خداوند خطاب به ايشان فرموده: «… خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً…» همة عالم را براي شما انسان‌ها آفريدم، كه برتر از دنيا و ما فيها هستند. و جدّي‌گرفتن اين توجه و شعور و خود را گرفتار دنيانکردن، باعث شد كه شايسته دريافت وَحي الهي شوند.
يكي از بزرگان مي‌گويد:
«وقتي خداوند ديد كه پيامبر ص اوّلاً؛ براي خودش به ذاته هيچ چيزي قائل نيست، ثانياً؛ دنيا را آن چيزي نمي‌داند كه براي خود كسب كند و جذب آن شود، او را شايسته ديد كه اراده خود را از طريق وجود صاف و زلال ايشان به بشر برسد.»
پيامبر براي خودش چيزي قائل نيست كه بخواهدنظر خود را در ارادة خدا داخل كند، براي غير خدا هم چيزي قائل نيست که بخواهد آن‌ها را هم‌سنگ فرمان الهي قرار دهد، و لذا در مقام «کرم و شرف» قرار مي‌گيرد.
رمزالرموز شايستگي براي دريافت وحي آن است که حضرت نه تنها خود را هم‌سنگ کينه‌ورزي‌هاي ابوسفيان نديد، حتي کلّ دنيا را هم‌سنگ خود نمي‌بيند و لذا توجه جان خود را به عالم قدس و ملکوت مي‌اندازد و از اين طريق انسان زميني آسماني مي‌گردد.
اي سراپا عقل خالص روح پاک          از چه جسمي زاده‌اي روحي فداک
توجه داشته باشيد كه هر كس به اندازه‌اي كه خودش را قيمتي‌‌تر از دنيا ديد، شرافت وجودي پيدا مي‌کند و ديگر خودش را به دنيا نخواهد فروخت و به راحتي از دنيا و آنچه دنيايي است کريمانه مي‌گذرد. چنين كسي است كه شايسته مي‌شود تا خدا او را بخرد، و قلب او را شايستة ابلاغ پيام خود به بشريت قرار دهد. و از اين طرف هم هركس به اندازه‌اي كه به چنين شعوري از شرف و کرم رسيد، جايگاه قرآن را مي‌شناسد و اشارات آن را مي‌فهمد، زيرا خطاب قرآن به آنهايي است که فهميده‌اند قيمتي‌تر از آن هستند که هم‌سنگ دنيا باشند. مي‌فرمايد: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًي لِّلْمُتَّقِينَ» اين کتاب بدون شک براي اهل تقوا که مي‌خواهند آلودة دنيا نشوند راهنما است، و در واقع غذاي جان آن‌ها است.
قرآن مقام‌ها و بطن‌ها دارد، هر كس به اندازه‌اي كه با برتردانستن خود از دنيا، معنوي شده است، از معنويت و بطن و مقام قرآن برخوردار مي‌شود. پيامبر ص كه مطلق معنويت در عالم امکان است، مطلق فهم وَحي را نصيبشان كرده‌اند.
هركس به اندازه‌اي كه شرافت وجودي دارد و کريمانه از هر آنچه دنيايي است مي‌گذرد، به همان اندازه قلبش استعداد پذيرش حق را پيدا مي‌کند و لذا از شعور برتر برخوردار مي‌شود و از حيات و شعور حيواني به حيات و شعور الهي منتقل مي‌شود. به همين جهت خداوند مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ…» اي مؤمنين که به دنبال حقايقي برتر از زندگي دنيايي هستيد، دعوت خدا و رسول را اجابت کنيد، آن‌گاه که شما را دعوت مي‌کند تا زنده‌تان گرداند.
شرافت وجودي داشتن يعني خود را به پستي‌ها نفروختن و قطب جان را به افقي بسيار بالاتر از ظاهر دنيا سوق‌دادن. شما بر جمال پرجلال محمّدي ص نگاه كنيد، آن وقت مي‌بينيد كه اين جمالِ پرجلال اصلاً خودش را به چيزي کمتر از خدا نفروخت و ارزان هم نفروخت تا به بهشت راضي شود، وگرنه معراج نصيبش نمي‌شد. گفت:
من فداي آن‌که نفروشد وجود جز به آن سلطان با احسان و جود
من فداي آن مس همت‌پرست کو به غير کيميا نارد شکست
اين شما و اين سيره حضرت، سراسر وجودشان طلب عالي‌ترين حقيقت عالم يعني «الله» است و براي به‌دست‌آوردن نور بي‌واسطه خداوند از هيچ کاري فروگذار نکردند.
توجه به پيامبرص از زاوية فوق، در انتخاب دين و عمل به آن بسيار مهم است و همة حرف دين همين است كه:
اي بلند نظر شاهباز سدره نشين نشيمن تو نه اين کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش مي‌زنند صفير ندانمت که در اين دامگه چه افتاد ست
آن‌هايي که خودشان را در مراتب پايين نمي‌پسندند و در نتيجه به دنيا نزديك‌ نشدند و هم‌سنگ دنيا نگشتند، دست به دامان نور محمدي ص و وَحي الهي که از سينة مبارک او بر بشريت جاري شد، مي‌زنند. و رسول خداص از اين طريق باعث نجات انسان مي‌شوند و شرافت وجودي انسان‌ها را به آن‌ها برمي‌گردانند، و از طريق اين برگشت به شرافت وجودي، طريق توجه به حق شروع مي‌شود.
آرامش و صدق: عرض شد يکي از زواياي مثلث شخصيت رسول خدا، «آرامش و صدق» است. عنايت داشته باشيد كه پيامبرص مظهر صدق‌اند، صدق در برابر خدا، به طوري که وجود آن حضرت عين صدق است و هيچ نحوه وَهم و کذبي در عقيده و عمل آن حضرت وجود ندارد، هم غير واقعي‌بودن باطل را مي‌بيند و هم حق‌بودن حق را مي‌شناسد و هم عمل او مطابق واقعيت است. قرآن در توصيف اين بُعد از شخصيت حضرت مي‌فرمايد: «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَي» او از سر ميل خود هيچ سخني نمي‌گويد، بلکه سراسر وجودش تابع وَحي الهي است. تا آن‌جا که مي‌فرمايد: «مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَي» قلب او آنچه را ديد، دروغ نديد. چون از حجاب منيت آزاد است و لذا فقط به حق نظر دارد. حال از اين طرف؛ اگر كسي در ابعاد عقيدتي و عملي به صدق نزديك شود و سعي کند عقيدة حقي پيدا کند که از وَهم و گمان پاک باشد، و اعمالي مطابق با واقعيت داشته باشد، شايسته مي‌شود كه خداوند شوقي در او ايجاد کند تا پيامبرص را سرمشق خود قرار دهد، وگرنه چنانچه انساني نه دغدغة غير حق‌بودن عقايدش را داشته باشد و نه نگران غير واقعي‌بودن اعمالش باشد، چگونه مي‌تواند دست به دامن رسول خدا و شريعت محمدي ص بزند؟!
اگر انسان از صدق بي‌بهره شد عملاً چه بخواهد و چه نخواهد از پيامبرص كه رحمة‌للعالمين است محروم شده‌ است. لذا حضرت امام عسکري ص مي‌فرمايند: «جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ كُلُّهَا فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهَا الْكَذِب » همة پليدي‌ها در خانه‌اي نهاده شده و کليد آن دروغ و عدم صداقت است. به همين جهت است که عرض مي‌کنم هرچه از کذب فاصله بگيريم و به صدق نزديک شويم، به حقايقي که تجسم عيني آن وجود رسول خدا ص است نزديک مي‌شويم. بايد با توجه به نور وجود مقدس رسول خدا ص تلاش کرد تا از صدق محروم نگرديم تا از رحمة‌للعالمين محروم نشويم. به اندازه‌اي كه ملکة صدق سراسر وجودمان را فرا گرفت، از نور حضرت رحمة‌للعالمين بهره‌منديم و اين همان نزديکي به كسي است كه خدا و ملائكه بر او درود و صلوات مي‌فرستند، كسي كه كروبيان عالم قدس بر او نظر دارند و از انوارشان او را برخوردار مي‌کنند. مقام رحمة‌للعالمين مقامي است که همة فيض‌هاي عالم اَعْلي بر جان او سرازير است. حال به اندازه‌اي كه انسان در تمام وجود صادق شد، به رحمة‌للعالمين - يعني پيامبري که از يک طرف بستر قبول فيض از عالم قدس، و از طرف ديگر منشأ فيض‌هاي بزرگ و فيضان الهي به عالم هستي است - نزديک مي‌شود.
فراز اخير را که مثلث شخصيت پيامبر بود به اين صورت مي‌توان جمع‌بندي کرد که:
الف: آرامش و صدقِ حضرت موجب اطمينان به مديريت حق و عدم نگراني از جريان‌هاي باطل مي‌گردد و اين نحوه ديدن، ديدن راستيني است که هيچ حجابي نمي‌تواند آن حضرت را از حقيقت جدا کند و گرفتار وَهم و منيت نمايد.
ب: کرم و شرف آن حضرت موجب مي‌شود تا نظر مبارک خود را از حق به چيز ديگري منصرف نکند و هيچ چيز را هم‌سنگ اُنس با خدا نداند و لذا براي هرچه بيشتر نزديکي به خدا، از همه‌چيز کريمانه بگذرد.
ج: قدرت و قناعت آن حضرت موجب تسلط بر نفس امّاره و ميل‌هاي سرکش آن حضرت مي‌شود و لذا براي نظر دائمي به حضرت حق به حداقل دنيا قناعت مي‌کنند. زيرا اولاً؛ با تسلط بر نفس امّاره، ديگر ميل زياده‌خواهي در ميدان شخصيت آن حضرت حضوري ندارد. ثانياً؛ آنچنان نور الهي جذاب و مطلوب است که دنيا در مقابل آن نور، نوري نخواهد داشت که نظر حضرت را به خود جلب کند.
سرمشق گرفتن از پيامبر ص به اين معني است که حضرت را، راه زندگي و راه عبور از دنيا به سوي حقايق عالم بدانيم و صفات آن حضرت را مدّ نظر قرار دهيم تا اين عبور امکان‌پذير شود. همچنان که قبلاً عرض شد آنچه در شخصيت حضرت فوق‌العاده مهم است هماهنگي اين صفات است، به طوري که او در عين بشربودن و برآورده‌کردن ميل‌هاي بشري‌اش، اين‌همه از دنيا به سوي عالم معنا سير کرده است.

به نقل از استاد طاهرزاده

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 69
  • 70
  • 71
  • ...
  • 72
  • ...
  • 73
  • 74
  • 75
  • ...
  • 76
  • ...
  • 77
  • 78
  • 79
  • ...
  • 96

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس