• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

عکسی دیده نشده از رهبر انقلاب

07 اسفند 1391 توسط حاتم

آقای رضوی استاد بین الملی قرآن در رابطه با این عکس می گوید: در زمان ریاست جمهوری حضرت آقا خبر می دهند که یک پیرزن بی کس و کار به دیدار ایشان آمده است. آقا خودشان شخصا به دیدار پیرزن می روند و به او صله می دهند. این عکس همانجا گرفته می شود. برادر استاد رضوی که از دوران شهید رجایی تا پایان دوران ریاست جمهوری آقا، معاون رئیس جمهور بود، این عکس را به استاد هدیه دادند.

 نظر دهید »

امان از حرف مردم

07 اسفند 1391 توسط حاتم

زمانه عجیبی است. دوره ای که در آن عده ای از مردم منتظرند از آدم ایرادی پیدا کنند و سوژه ای برای مسخره کردن، حرف در آوردن و یا غیبت کردن در دست داشته باشند! فی الواقع گاهی انسان درمانده می شود چگونه با حرف مردم برخورد کند. مهدی یاراحمدی خراسانی در ادامه نوشت:

مثلاً اگرانسان سر به زیر، متفکر و توی خود باشد، میگویند: افسردگی دارد، اگراهل بگو و بخند و شاد باشد، میگویند: جلف و دلقک است!اگر اضافه وزن داشته باشد، میگویند: چاق و شکموست، و اگر لاغر و جمع و جور باشد، میگویند: انگار روزی نخورده. اگر انسان از حقش دفاع کند، میگویند: با همه دعوا دارد، خروس جنگی است! و اگر از حقش بگذرد و گذشت کند، میگویند: دست و پا چلفته است!

با این تفاسیر آدمی اگر پیامبر هم باشدازشر زبان مردم در امان نیست. واقعاً چه می شود کرد؟ شما را نمیدانم چقدر به حرف مردم اهمیت می دهید و یا اینکه حرف مردم چقدر در زندگی شما تأثیر دارد؟ ولی متأسفانه آدمهای زیادی هستند که بنای زندگی خود را بر اساس حرف مردم می گذارند. و بارها و بارها بنا به حرف مردم شیوه زندگی خود را تغییرمی دهند. خدا وکیلی تا به حال شده کاری را به خاطر حرف مردم انجام دهید؟یا اینکه از انجام کاری بخاطر حرف مردم صرفنظر کنید؟

اگر چه شاید در ابتدا این مسأله مهم نباشد ولی مطمئناًتکرار آن عذاب آور و برای سلامت و بقای زندگی مخاطره آمیز است. جالب است بدانیم بسیاری از بدعت ها و رسم های غلط اجتماعی حاصل هراس از حرف مردم و مواجهه با آن است. مثلاً فردی می گفت: میخواهم مهمانی ساده ای برگزار کنم! جواب شنید: نه! اصلاً این کار را نکن. اگر این کار را بکنی مردم چه می گویند؟ یا اینکه فردی دوستش را نصیحت می کرد و می گفت: بهتر نبود بجای هزار سکه صد سکه مهر میکردید که آقای داماد توان پرداخت مهریه را داشته باشد؟جواب شنید: نه بابا. مردم چه می گویند!

افراط در توجه به حرف مردم زندگی را سخت می کند، مراودات اجتماعی را محدود می سازد، کینه و دشمنی بین گروه های انسانی را زیاد می کند و آرام آرام سبب می شود انسان پا را از حد فراتر گذاشته و تا جایی پیش رود که خدایی ناکرده در عمل رضایت مردم برایش از رضایت خداوند هم دارای اهمیت بیشتری باشد. که اگر این چنین نبودانسان ها بخاطر رضایت مردم و خلاف رضایت خدا اسراف نمی کردند، چشم و هم چشمی، بریز و بپاش و یا هر عمل دیگری که ممکن است عده ای از مردم آن را تحسین کنند ولی خداوند راضی نباشد انجام نمی دادند.

زمانی كه ما نگران حرف مردم هستيم ناخودآگاه به سمتي می رویم كه ديگران را خوشحال كنيم. و اين امر آرامش فكري را از بین می برد. مهم نيست كه چه مي كنيم يا چه مي گوييم هميشه عده اي هستند كه ايراد بگيرند. بنابراين بايد در خود روحيه اي را تقويت كنيم كه با ستايش و یا انتقاد دیگران تحت تأثير قرار نگيريم. اين بدان معنا نيست كه ما افكاري متفاوت با ديگران داريم، بلكه فقط به اين معناست كه نمي خواهيم به ديگران اجازه دهيم با عقايد خود آرامش روحي و فكري ما را به هم بريزند. البته اين كار ساده اي نيست اما به مرور زمان و با تمرین مناسب مي توانيم به آن دست یابیم.

 نظر دهید »

نامه ای به زوجهای جوان که در ابتدای پرواز هستند

06 اسفند 1391 توسط حاتم

        نامه ای به زوجهای جوان که در ابتدای پرواز هستند

                       








بسم الله الرّحمن الرّحیم

اي همسراني‌كه بنا داريد در كنار همديگر راه‌هـاي كشف‌ناشدة زنـدگي را طي كنيـد- راه‌هايي كه هرگز به تنهايي نمي‌توانستيد وارد آن‌ها شويد- بدانيد كه:

در پيوند ازدواج، هر دو بايد از بسياري از چيزهايي كه قبلاً با آن‌ها مأنوس بوديد، دل بكَنيد و معلوم است كه اين مطلب پيشنهاد سختي است. ولي كسي كه از مأنوسات زندگيِ فردي دل نكَند، به زندگي جديد وارد نخواهد شد و هنوز در زندگي كودكانة خود به‌سر مي‌برد.

وارد شدن به شرايط جديد سخت است، ولي متوجه باش كه پذيرفتن آن، يك تولّد جديدي است و ‌كسي كه حاضر نيست در هواي تازه تنفّس كند، هنوز متولّد نشده است و « تا جنيني، كار خون آشامي است».

بايد در زندگي جديد هركس قامت خود را اندازه بزند و ببيند در چنين شرايطي چه‌ اندازه قد كشيده است، خوشه‌هاي گندم را در خرمن‌گاه بايد كوفت تا برهنه شوند و اندازة خود را بيابند و كاه را قسمتي از خود نپندارند. و مسلّم رمز و راز برهنگيِ گندم از كاه، راز و رمز دل‌كندن از مزرعه است، چرا كه تولّد جديد با مستوريِ ديروز در پوشش كاه‌هاي خيال و آرزوهاي دروغين، امكان ندارد.

پيوند ازدواج؛ يك تولّد جديد و در پي آن، تجلّي جديدي در عرصة خانواده است و هرگز نبايد به جهت سختي‌هاي زندگي، از تمنّاي اين تولد دست برداشت، پس قدم در راه نهيد.

گداختن، آب‌شدن، صاف شدن و سر به راه نهادن، مانند جويباري كه نغمة خود را در تنهايي شب، ساز مي‌كند، معني پيوند جديد دونفري است كه ديگر دونفر نيستند، يك نفر هم نيستند، اصلاً ديگر از نفر بودن در آمده‌اند. آيا مي‌توان به نوري كه در تولّد صبحگاهانِ خورشيد متولّد مي‌شود و در پهن‌دشت زمين متجلّي مي‌گردد، صفت يك‌نفر و يا دونفر داد؟ راهي بلندتر از يكي‌ها و دوتاها، راهي ماوراء تعدّد و تكثّر، راهي از كثرت به‌سوي وحدت.

در تولّد جديدِ پيوندِ ازدواج است كه چون شامگاهان مرد به خانه مي‌رود در رويارويي با همسرش، معني قدرداني و سپاس، ظهور خواهد كرد.

زنجير همديگر نشويدپيوند همسري؛ يعني همراهي دوبال كه بايد با هماهنگي كامل به‌سوي آرمان‌هاي الهيِ زندگي سير كنند، اما اين همراهي و مودّتِ خدادادي را به زنجير بدل نكنيد كه پاي هر دو بدان گرفتار شود و هركدام مانع رفتن ديگري گردد. «از نان خود به هم ارزاني داريد، اما هر دو از يك قرص نان تناول نكنيد. امان دهيد هريك در حريم خلوت خويش آسوده باشد و تنها.»[1]

«دل‌سپردن، آري؛ حكايتي است دلپذير، ليكن دل را نشايد به اسارت دادن در ميانة همراهي، اندكي فاصله بايد، كه پايه‌هاي حايل معبد، به‌ جدايي استوارند.»[2]

خدا دو زوج را گرد هم آورد تا در حصارِ محرمِ خود، راز جان‌هاي يگانه را از بيگانه پنهان نمايد.
«هُوَالَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ اِلَيْهَا ….»[3] يعني؛ خدايي كه همة شما را از گوهري واحد بيافريد و از همان گوهر واحد همسرش را نيز بيافريد تا در كنار او آرام گيرد و در آرامش به‌سر برد.

خانه؛ محيط خوشِ آرامشي است كه توان شناسايي انسان را به خودش ارزاني مي‌دارد، كه تو تا كجا مي‌تواني در درون خود بالا روي، و همسر تو بستر چنين آرامشي را براي تو فراهم كرده است.
خانه؛ محل صعود به سوي قلّه‌هاي بلند انديشه و انديشيدن است، در روشنايي روح همسري كه محرم تنهايي تو است و نه مزاحم صعودت.

خانه اگر محلِ اندكي براي تن به راحت‌دادنِ انسان است در پرتو محبت همسرِخود، ولي نه آنچنان كه در اسارت رفاه در آيي و همسر خود را گرفتار خودخواهي‌هايت گرداني.

از براي زيستن در كنار هم نبايد ساكن مقبره‌هايي شويم كه مردگان بنا كرده‌اند، مردگاني كه سال‌ها كنار هم زندگي كردند ولي هرگز معني زيستن را نمي‌دانستند. خانه‌هايي كه با شكوه‌هاي دروغين هرگز محرم راز ساكنان نخواهند شد و با ظاهر فريبنده خود راه گذر به‌سوي آسمان را مي‌بندند و دعوت به زميني‌شدن دارند، مقبره‌هايي هستند كه مردگان بنا كرده‌اند.

آن‌هايي كه در پيوند ازدواج به يگانگي رسيدند و وطن خود را در جمعي كه ديگر هيچ‌كدام فرد نيستند يافتند، ديگر بي‌وطن نيستند و در ناكجاآباد زندگي نمي‌كنند.

وقتي خانه سُكني مي‌شود، كه نامحرمي در آن‌جا نباشد. نه افكار نامحرم، و نه همنوعي نامحرم، و در اين حال كه خانه سُكني شده است، جايگاه بودنِ حقيقي خواهد بود.

زيستن با ديگراني كه پارة تن خود آدم هستند، زيستن به خاطر چيزي نيست، صِرف خودْ بودن و با خود بودن است و در چنين شرايطي است كه امكان سُكني‌گزيدن براي انسان ممكن مي‌گردد و انوار «مودّت و رحمتِ» الهي بر سكني گزيدن انسان سرازير مي‌گردد كه خداوند فرمود: « وَ مِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً…..»[4] يعني؛ از نشانه‌هاي حضور خدا در بين شما، اين‌كه از جان خودِ شما همسرانتان را خلق كرد تا در آرامش و سكني قرار گيريد و بين شما مودّت و دوستي و رحمت و گشايش قرار داد.

واقع‌شدن در سكني و مسكني اصيل، انديشة ما را به‌سوي ابعاد همواره فرو بسته، باز مي‌گشايد و پيوند ازدواج مقدمة شروع سكني‌يافتن و سكني‌گزيدن انسان است، تا هركس آرامش خود را در ديگري بيابد و هركس مي‌طلبد تا منشأ آرامش ديگري باشد.

اگر انسان هدف از زيستن را كه عبارت است از «در قرب حق قرارگرفتن» بشناسد، جايگاه خانواده را در راستاي چنين هدفي قدر مي‌نهد.

بدانيد كه انسان‌ها هيچ‌گاه نمي‌توانند منقطع از «زمينة وجوديِ آرامش‌بخش»، يعني منقطع از سكني، ادامة بودنِ منطقي بدهند و قابل دسترس‌ترين عالَم براي يافتنِ «زمينة وجوديِ آرامش‌بخش»، پيوند ازدواج و سكني گزيدني است آنچنان.

آن‌كس كه نتوانسته است در خانة خود به سكينه و آرامش برسد، عملاً تفكر را شروع نكرده و با بي‌فكري تا انتهاي زندگي مي‌رود.

انسان ابتدا در خانواده جاي مي‌گيرد و احساس قرارگرفتن در سُكني را پيدا مي‌كند و سپس انسانيت خود را مي‌سازد.

در انگيزة تشكيل خانواده حالتي به نام سكني گزيدن و پناه يافتن پنهان است كه بايد سخت از آن مراقبت كرد. مثل اين‌كه از گياه زنده مراقبت مي‌كنيم تا حيات پنهانِ واقع در آن از دست نرود، وگرنه منزلت والاي سكني گزيدن در خانواده رخ نمي‌نماياند و منكشف نمي‌شود و اعضاي خانه نخواهند توانست با آن ارتباط پيدا كنند و در نتيجه از سرشت اصلي تشكيل خانواده فاصله مي‌گيرند و از حوزة آزادي در يك آرامش دروني، محروم مي‌شوند و ديگر محافظت از سرشت انساني خود كه همان فطرت الهي است و هم‌جواري با خداي عالَم، از دست ما خارج مي‌گردد و ديگر از تعلّق و توجّه جان ما به قدسيان كه خود عين سكينه و سكني گزيدن در خود هستند، خبري نيست.

 يگانه شدن دو انساني كه در دو سوي زندگي‌اند

همان‌طور كه پل، سبب مي‌شود كه هر كدام از كناره‌هاي رودخانه، در سوي ديگر قرار گيرد و پُل، هر كناره‌اي را به همسايگي با ديگري وارد مي‌كند و دو طرف پهنه‌هاي رودخانه را در كنار هم مي‌آورد، ازدواج؛ دو انسان را كه هر كدام در يك سويِ از زندگي قرار دارند، به سوي ديگر متصل مي‌كند، و همچنان كه از طريق پل، كناره رودخانة ديگر، كناره نيست، و دو طرفي بودنِ دشت‌ها نيز از بين مي‌رود و به همديگر مي‌پيوندند، در ازدواج نيز تفرقة همة كرانه‌هاي انسان، به اتصال و زنده‌دلي تبديل مي‌شود و اين معجزه «پيوند» است.

ديري است كه انديشة ما به كم بها دادن به خانواده عادت كرده است و به چيز غير قابل دركي تبديل شده و آنچه در سرشت خانواده نهفته است، ديده نمي‌شود. اگر خانواده «پيوند» آري «نفسِ پيوند» نباشد، خانواده نيست، افراد خانواده به يُمن وجود «پيوند»، قدم به عرصة جديدي گذاشتند. پس اگر در سراسر وجود خانواده آن پيوند مقدس حاكم نباشد، در واقع خانواده، فلسفة وجودش را از دست داده است و ديگر اعضاي آن از فضاي حقيقي خانواده كه همان سكني‌گزيدن است، محروم گشته‌اند.
اميدوارم شما با تمام دقت و تأمّل به مقام سكني‌گزيدن در كنار هم نايل آييد و زندگي را براي خود و ديگران معني ببخشيد.

إن‌شاءالله

1- اقتباس ازكتاب «پيامبر» قسمت زناشويي، از جبران‌ خليل ‌جبران

2- همان

3- سوره اعراف آيه 1894- سوره روم آيه 21

به نقل از کتاب زن آنگونه که باید باشد

 نظر دهید »

سبک زندگی!

05 اسفند 1391 توسط حاتم

سبک زندگی!

وای بر ما جاهلان!که فراموش کرده ایم که تو نیز قلبی داری إی مولای ما!



کارشان شده دعواهای سیاسی!

آری!میدانم که فراموشت کرده اند!

میدانم!

میدانم!

آری!همگان فراموش کاریم،که این دعواهای سیاسی چه بر سر قلبت می آورد!

وای بر ما جاهلان!که فراموش کرده ایم که تو نیز قلبی داری إی مولای ما!

میدانیم که در این زمانه قلبت سنگین شده است،میدانیم!

میدانیم که یادمان رفته است که مشکل اصلیمان غیبتت هست نه دعواهای سیاسی !میدانیم!

ولی چه کنیم!که جاهلانیم در این میدان!

ببخش برما إی مولایمان!که جاهلانیم…

 

صبح ساعت نه از خواب بیدار میشه،بعد یه آبی به سروصورت میزنه. و به «بو» (Bo،اسم سگش) سلام میکنه.و صبحونه رو به همراه «بو» میخوره!

سپس راهی دانشگاه میشه.حسابی اضطراب داره و نگرانه امتحانه.

میدونه استاد خیلی سخت گیره و اگه نمرش کم بشه بیچارست.چون شغل آیندش وابسته به نمره این درسشه!

میرسه دانشگاه، و دم در سوزان(دوست دخترش) رو میبینه! کمی با هم خوش و بش میکنن ،ولی اصلا حال و حوصله نداره ،چون همش نگران امتحانه!

سوزان به یه قهوه دعوتش میکنه ،اونم قبول میکنه.چون میدونه باعث میشه کمتر به امتحان فکر کنه و سرحال تر بشه.چون تا صبح بیدار بوده!

نیم ساعتی با سوزان حرف میزنه.و ناگهان ساعت رو نگاه میکنه و میفهمه حسابی دیرش شده.زودی به سمت جلسه امتحان میره!

و برگه امتحانی رو میگره و شروع به نوشتن میکنه.تقریبا سوالات براش آشنا میزنه.جز یکی دوتا سوال.

هر چی سر این دوتا سوال وای میسه چیزی به ذهنش نمیرسه.

خیلی آرزو داشت که کمی سرش رو بر میگردوند و از ورق نفر بغلی جواب این دوتا سوال رو میدید،ولی میدونست که تقلب همان و اخراج از دانشگاه همان.

بعد از یک ساعت و نیم ،زمان امتحان به پایان میرسه و از جلسه میاد بیرون.

خیلی خسته شده.چون برای این امتحان یک هفته شبانه روز زحمت کشیده.واسه همین میخواد یه حال اساسی بکنه.زودی به جان (یکی از دوستاش) زنگ میزنه تا برنامه پارتی امشب رو باهاش هماهنگ کنه…

 

صبح ساعت ۵ صبح بیدار میشه.آروم بدون اینکه کسی رو بیدار کنه میره وضو میگیره.

توی اتاق کناری، چند رکعتی نماز شب میخونه و با خدای خودش راز و نیاز میکنه.

همیشه عادت کرده یادش باشه یه سربازه.سربازیه که در جبهه های مختلف میجنگه.امروز توی دانشگاه.فردا سر کار و…

براش مهم نیست کجا باشه،همیشه دنبال وظیفشه،و چون امروز وظیفش ایجاب میکنه در دانشگاه درس میخواند و جهاد میکند.

آری.امروز نیز عملیاتی دیگر دارد،و امتحانی دیگر!زیرا میداند امتحان دانشگاه هم عملیاتی است که باید خوب به پایان برساند.چون رزمنده است!

بعد از نماز و عبادات، صبحانه ای برای خانواده درست میکند و باز میداند که کمک به مادر چه اجر و پاداشی در نزد فرمانده دارد.

ساعت شش شروع به نرمش های صبحگاهی میکند،تا در میدانِ رزمِ جهادِ اکبر بدنی سالم و صحیح داشته باشد.

سپس بعد از خوردن صبحانه به همراه خانواده، راهی جهادی دیگر میشود و امتحانی دیگر!

بند کفش را محکم میبندد ،گویا که سربازی است! زیرا هیچ گاه به خود به چشم یک دانشجو نگاه نکرده است.

از خداوند متعال اذن میگیرد تا در این عملیات کمکش کند.از ۱۴ معصوم اذن میگیرد،از علمدار کرب و بلا اذن میگیرد،از شهدا اذن میگیرد و راهی عملیات میشود…

قدم ها را محکم برمیدارد و به سوی دانشگاه رهسپار میشود.

در هر قدم ذکری زیر لب زمزمه میکند،لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم

آری،میداند که این ذکر را نیز مولایش حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام در روز عاشورا بارها و بارها در جنگ زمزمه کرده است.پس او نیز زمزمه میکند…

به دانشگاه میرسد.اصلا اضطراب و نگرانی حس نمیکند.آرام و مهربان به دوستانش سلام میکند.

بعد از کمی خوش و بش با دوستان، به طرف امتحان رهسپار میشود.

هیچ کدام از دوستانش سر جلسه نزدیکش نمیشینند،زیرا که میدانند او نه تقلب میکند و نه تقلب میرساند.او بارها به آنها گفته است که مدرکی که با تقلب کسب شود برای مولایش هیچ ارزشی ندارد!

امتحان را با توسل و رمز یا زهرا سلام الله علیها آغاز میکند،و مطمئن مینویسد و میداند که خداوند در هیچ عملیاتی تنهایش نگذاشته است.

بعد از یک ساعت و نیم از جلسه امتحانی بیرون میرود.محکم و شادمان به سمت خانه میرود.

خدا را شاکر است که این عملیات با موفقیت به پایان رسید و میداند که عملیات های دیگری در راه است.

پس با اقتدار به سمت خانه قدم برمیدارد….

 

شاید از خودتون میپرسید سبک زندگی چیه؟سبک زندگی اینه که انتخاب کنید فرد اول در جامعه هستید یا فرد دوم؟یا گاهی فرد اول و گاهی فرد دوم!

یک طلبه به نقل از جهان نیوز

 نظر دهید »

پیامبران چه موقع شام می‌خوردند؟

05 اسفند 1391 توسط حاتم

یکی از مباحثی که می‌تواند در حفظ سلامت جسمی و روحی به ما کمک کند توجه به سیره و سنت پیشوایان دینی و انبیاء الهی است که متصل و متکی به وحی بودند و صلاح ما و راه و روش درست زندگی کردن را بهتر از هرکسی می‌دانند.

امام علی(ع) درباره این‌که پیامبران چه موقع شام می‌خوردند؟ فرمودند:” شام خوردن پیامبران، پس از تاریکیِ شب بوده است. آن را وامگذارید؛ چرا که واگذاردن آن، ویرانی تن است۱".

در جایی دیگر از زیاد بن ابی الحلال نقل شده است که با امام صادق(ع) شام خوردم آن حضرت، فرمود:” شامِ پس از نمازِ خفتن، شام پیامبران است۲".

هم‌چنین رسول خدا(ص) درباره پیامدهای شام نخوردن چنین می‌فرمایند:” خوردن شام را وامگذارید، هر چند به مشتی خرما باشد؛ زیرا وا گذاشتن آن، انسان را پیر می‏‌کند۳".

“خوردن شام را وا مگذارید، هر چند به خوردن دانه‏‌ای خرمای خشکیده باشد. من بر امّت خویش، از این، بیم دارم که از وا گذاردن شام، پیری (در هم شکستگی) به سراغشان آید؛ چرا که شام، مایه نیرومندیِ پیر و جوان است۴".

امام صادق(ع) نیز درباره اهمیت این وعده غذایی فرمودند: “خوردن شام را وا مگذار، هر چند به سه لقمه نان با نمک باشد۵".

“هر کس شام را واگذارد، رگی در بدن وی می‏‌میرد و هرگز زنده نمی‏‌شود ۶".

منابع:

۱- الکافی، جلد ۶، صفحه ۲۸۸، حدیث ۱، المحاسن، جلد ۲، صفحه ۱۹۵، حدیث ۱۵۶۶، الخصال، صفحه ۶۱۹، حدیث ۱۰، تحف العقول، صفحه ۱۱۰، مکارم الأخلاق، جلد ۱، صفحه ۴۲۴، حدیث ۱۴۴۴، حدیث ۶ دانش نامه احادیث پزشکی: ۲ / ۱۶۲

۲- الکافی، جلد ۶، صفحه ۲۸۹، حدیث ۷، المحاسن، جلد ۲، صفحه ۱۹۵، حدیث ۱۵۶۷، بحارالأنوار، جلد ۶۶، صفحه ۳۴۲، حدیث ۷ دانش نامه احادیث پزشکی: ۲ / ۱۶۴

۳- سنن ابن ماجة، جلد ۲، صفحه ۱۱۱۳، حدیث ۳۳۵۵، کنزالعمّال، جلد ۱۰، صفحه ۴۶، حدیث ۲۸۲۹۰ دانش نامه احادیث پزشکی: ۲ / ۱۶۰

۴- المحاسن، جلد ۲، صفحه ۱۹۶، حدیث ۱۵۷۱، بحار الأنوار، جلد ۶۶، صفحه ۳۴۳، حدیث ۱۰ دانش نامه احادیث پزشکی: ۲ / ۱۶۲

۵- مکارم الأخلاق، جلد ۱، صفحه ۴۲۴، حدیث ۱۴۴۷، بحار الأنوار، جلد ۶۶، صفحه ۳۴۵، حدیث ۲۰ دانش نامه احادیث پزشکی: ۲ / ۱۶۲

۶- مکارم‌الأخلاق، جلد ۱، صفحه ۴۲۴، حدیث ۱۴۴۸، بحارالأنوار، جلد ۶۶، صفحه ۳۴۵، حدیث ۲۰ دانش نامه احادیث پزشکی: ۲ / ۱۶۶

منبع: ایسنا
 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 57
  • 58
  • 59
  • ...
  • 60
  • ...
  • 61
  • 62
  • 63
  • ...
  • 64
  • ...
  • 65
  • 66
  • 67
  • ...
  • 96

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس