• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

مرحبا به مادریت، ای مادر ادب!

04 اردیبهشت 1392 توسط حاتم

مرحبا به مادریت، ای مادر ادب!

این ‌جا بقیع است!

درست با چشم ‌های سُست که از پشت پنجره ‌ها پی در پی می‌ نگری، در یک مرثیه مواج فرو می‌ ریزی.

دیگر نه خود را به جا می ‌آوری و نه جز اشک را می‌ نگری. تا احساس بی‌ قراری، طعم شور چشم‌ ها را می‌ چشد، بغض‌ های بهاری خود را می‌ تکانی، عباس علیه ‌السلام را می‌ بینی که بر سر مزار خاکی مادر زانو زده است.

آه، بقیع! تکیه بر غربت مدام تو می ‌زنم و سلام می ‌فرستم به مادر ماه.

سلام، همسر عدالت! ای مادر شجاعت! سلام بر تو که در حاشیه سکوت بقیع آرام گرفتی، تا چون همیشه، حاشیه نشین و قدم سوز غربت تربت مخفی فاطمه علیهاالسلام باشی.

ام البنین! ای که تمام زنان حجاز رنجبران توأند و تو رنجبر فاطمه علیهاالسلام، درود بر تو که تا آخرین لحظه، دست از ایمان خود بر نداشتی!

درود بر تو که یک عمر، فاطمی زیستی و یک مدینه، کربلا گریستی!

تو در اوج صفا و صداقت، بانوی کلبه غمزده علی علیه ‌السلام شدی؛ بانوی کلبه ‌ای که بیت الاحزان فرزندان فاطمه علیهاالسلام بود و یادآور غصّه‌ های دختر پیامبر.

ای چراغ بیت الاحزان فرزندان زهرا علیهاالسلام! تو انتخاب شده بودی تا از گنجینه ایمان، عشق و احساست، این کلبه را دوباره گرم کنی.

انتخاب شده بودی تا از خزانه رشادت و شهامتت، علمدار وفاداری به کربلای حسین علیه ‌السلام تقدیم نمایی.

انتخاب شده بودی تا در قیام سرخ عاشورا و در انقلاب مظلومانه خدا، سهیم باشی؛ همراه چهار پسر، چهار شیر مرد، چهار دلیرمرد غیور.

تو آمده بودی تا همدم تنهایی ‌های مظلوم ‌ترین سردار عالم باشی. چه خوب توانستی مادر غصه ‌های فرزندان فاطمه و مرهم زخم‌های کهنه مولا باشی!

و آمدی و خشتْ خشتْ خانه پر شد از بوی تنت. از بوی فاطمه علیهاالسلام

وقتی پا به خانه علی علیه ‌السلام نهادی، خود را نه بانوی خانه، که کنیز کودکان یتیم فاطمه علیهاالسلام دانستی و از این خاکساری عاشقانه، ادب و عشق به دردانه‌ هایت آموختی.

وقتی غبار بی‌ کسی از روی زینب علیهاالسلام می ‌زدودی، مهر خواهرانه و وفای برادری را به پسران رشیدت می‌‌خوراندی، تا سایه ‌سار عقیله بنی هاشم و سپر بلای خون خدا باشند.

وقتی قدم به قدم، لحظه به لحظه و نفس در نفس، کودکانت را پای کلاس درس فرزندان زهرا علیها‌السلام بزرگ می‌کردی، جان‌ هایشان را به قله‌ های رفیع امامت می‌ سپردی تا تیز پروازان وادی معرفت و راهیان صراط هدایت شوند.

وقتی دستان رشید عباس علیه ‌السلام را در دستان حسین علیه ‌السلام می ‌نهادی، علمداری یک انقلاب را در سایه اطاعت از ولایت به او می ‌آموختی.

بانوی چهار داغ! محبت از این بالاتر، که به همسر بگویی: «مرا فاطمه مخوان، چون حسن و حسین و زینب با شنیدن این نام محزون می ‏شوند» و تو، ام البنین یگانه روزگار شدی.

شنیده ‏ام، زمزمه روزها و لالایی شب‏هایت این بود: «عبّاسم، مبادا فرزندان زهرا علیهاالسلام را برادر صدا بزنی؛ فرق است بین فرزندان فاطمه علیهاالسلام و ام البنین »

شنیده‏ام که بارها و بارها، الفبای وفا و ادب را حرف به حرف، به گوش عبّاست هجی کردی. حالا گر ماه بنی هاشم، خدای ادب باشد عجیب نیست؟!

آموزگار عشق و ارادت! ای بانوی شرافت و ادب! کرامت تو را می ‏شود و می‌توان در آیینه عباست دید وقتی كه دست رد به امان نامه هم قبیله‌هایش زد و فریاد كشید، مگر می‌شود پسر‌ ام البنین امان داشته باشد و پسر فاطمه زهرا علیهاالسلام زیر تیغ بماند؟

ای مادر وفا، که روح شریف چهار پسر وفادارت ـ «عباس و جعفر و عثمان و عبداللّه‏» تجلی‏گاهِ وفای تو به علی علیه‏السلام و اولاد علی علیه‏السلام گردید.

مرحبا به مادریت، ای مادر ادب! که به نوباوگان خویش فرمودی: از سر ادب. به گل‌های زهرا علیهاالسلام ، «آقا و مولا» خطاب کنند، نه «برادر». خدا تو را رحمت کند.

چهار ستون پیکر تو ـ «عباس، جعفر، عثمان و عبدالله» ـ قطعه قطعه شد، امّا ایمان تو استوار ماند و قلب تو قرص‌تر از ماه شب‌های مدینه!

اگرچه در کربلا نبودی تا حزن هزار دلهرگی را از دوش حسین علیه‌السلام برداری، امّا در مدینه ایستادی تا نبض عاشورا را در مدینه به جریان اندازی.

هنوز صدای مرثیه‏ هایت در بقیع، در گوش زمان جاری است:

دیگر مرا ام البنین نخوانید؛ تا جای پای خاطرات برهنه کودکی‏های پسرانم در ساحل خالی دریای توفانی خیالم، با اندوه مادرانه ‏ام، پُر نشود!

و حال تو می‏ روی و خانه، داغ رفتنت را ضجّه می ‏زند.

تو می‏ روی؛ با تمام مهربانی ‏ات؛ با سینه‏ای که داغ چهار کوه را به سوگ نشسته!

و من، هنوز پشت دیوار بقیع، مهربانی ‏ات را ضجّه می ‏زنم.

و من هنوز پشت دیوار بقیع، در جستجوی دست‏های گره ‏گشای توام …

و من هنوز حس می‏ کنم که سر بر دامن تو نهاده‏ ام و بوی یاس را از دامن تو می‏ شنوم.

سلام بر تو بانو! یا ‌ام البنین…


منابع:
سایت بعثه مقام معظم رهبری در امور حج و زیارت.
سایت اطلاع رسانی محافل مذهبی عقیق.
پایگاه اطلاع رسانی موسسه جهانی سبطین.
تبیان

 نظر دهید »

در رثای حضرت ام البنین (س)

04 اردیبهشت 1392 توسط حاتم

اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی در رثای حضرت ام البنین(س)

بدون ماه قدم می زنم سحر ها را *** گرفته اند از این آسمان قمر ها را

چقدر خاک سرش ریخته است، معلوم است *** رسانده است به خانم کسی خبرها را

نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده *** گرفته اند از این قد کمان پسرها را

چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش *** بیاورند برایش فقط سپرها را

نشسته است سر راه و روضه می خواند *** که در بیاورد آه آه رهگذرها را

با عرض معذرت از ساحت مقدس آقا امام زمان(ع):

ندیده است اگر چه ولی خبر دارد *** سر عمود عوض کرده شکل سرها را

کنار آب دو تا دست بر روی یک دست *** رسانده است به ما خانم این خبرها را

بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو *** ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو

ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی *** برای خانه مولا که انتخاب شدی

به خانه ولی الله اعظم آمدی و *** دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی

به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش *** کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی

تنور خانه حیدر دوباره گرم شد و *** برای چرخش دستار انتخاب شدی

چهار تا پسر آوردی برای علی *** که جای فاطمه ام البنین شدی

دلت همیشه چنین شوهری دعا میکرد *** تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شدی

اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت *** میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت

تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد *** به چادر عربیه تو خار گیر نکرد

تو را که فرق علی دیده ای و خون حسن *** به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد

به احترام همان تکه بوریا دیگر *** زمین خانه تو نیت حصیر نکرد

از آن زمان که شنیدی خزان گلها را *** هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد

چه خوب شد که نبودی کربلا بینی *** که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد

به نعل تازه گرفتند تا بدنها را *** به ضرب دست لگد میزدند زن ها را

به نقل از رجانیوز

 نظر دهید »

مادر مهتاب

04 اردیبهشت 1392 توسط حاتم


اگر عباس ماه هاشمین است
هنر جوی امیر المومنین است
اگر اسطوره ی فخر و ادب شد
چو مامش حضرت ام البنین است


منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم

 نظر دهید »

آیا اسفند دود کردن مانع چشم زخم می شود؟

03 اردیبهشت 1392 توسط حاتم

 

در مورد اسفند (اسپند) باید در نظر داشته باشیم که نه تنها خرافه نبوده بلکه در روایات آمده است که شیاطین را دور مى‏کند (چون ضدعفونى کننده خوبى است و در اخبار از عناصر مضر گاهى به شیطان تعبیر شده است). دود آن و خودآن اگر در خانه باشد، باعث محفوظ ماندن خانه و اهل آن از شیاطین است و براى چشم‏زخم بى‏تأثیر نیست، (بحارالانوار، ح ۶۲، ص ۲۳۳)

همچنین از پیامبر(ص) نقل شده که بر هر یک از برگ و دانه درخت اسفند ملکی موکل است و با آنها هست تا آن که بپوسد و ریشه اش و شاخه اش غم و سحر را بر طرف می کند و در دانه اش، شفای هفتاد درد است پس مداوا کنید به اسفند و کندر.

و در روایت دیگری در مورد اسفند آمده است: شیطان ملعون هفتاد خانه را گرفتار و مبتلا می سازد ولی خانه ای که در آن اسفند است از او مصون است. اسفند شفای هفتاد بیماری است که آسانترین آنها جذام(خوره) است پس از آن غفلت نورزید. در کتاب مکارم الاخلاق آمده است که خوردن اسفند ترس را برطرف و شجاعت را زیاد می کند.

(رجوع کنید به سفینه البحار، ج۱، ص۵۸۷، انتشارات آستان قدس رضوی)

 

 نظر دهید »

آیا چشم زخم واقعیت دارد؟ +یک داستان باورنکردنی

03 اردیبهشت 1392 توسط حاتم

بسیاری از مردم معتقدند که در بعضی از چشم ها اثر مخصوصی است که وقتی از روی اعجاب به چیزی بنگرد، ممکن است آن را از بین ببرند یا در هم بکشنند، و انسان را بیمار یا دیوانه کنند.

این باور از نظر عقلی امر محالی نیست. امروزه بسیاری از دانشمندان معتقدند که در بعضی از چشم ها نیروی مغناطیسی خاصی نهفته شده است که کارایی زیاد دارند و حتی با تمرین و ممارست می توان آن را پرورش داد. خواب مغناطیسی، از طریق همین نیروی مغناطیسی چشم ها انجام شدنی است.

 

در دنیایی که اشعه لیزر که نامرئی است، می تواند کاری کند که از هیچ سلاح مخرب دیگری ساخته نیست، پذیرش وجود نیرویی در بعضی از چشم ها که از طریق امواج مخصوصی در طرف مقابل اثر بگذارد، چیز عجیبی نیست. بسیاری نقل می کنند که با چشم خود افرادی را دیده اند که دارای این نیروی مرموز چشم بوده اند و افراد یا حیوانات یا اشیائی از طریق چشم زدن از کار انداخته اند.

 

یک داستان باورنکردنی برای باور کردن

در این رابطه نقل است که مردم روستای «زاغه» از روستاهای شهرستان ملایرِ استان همدان، در قدیم الایام که مشغول حفر زاغه ها به منظور پناه بردن به آنها بودند، گاه با صخره های سنگی بزرگی برخورد می کردند. می گویند در این روستا خانواده ای بودند که به چشم شور شهرت داشتند، از آنها می خواستند به زاغه آمده و با اعجاب به آن سنگ بنگرند و به این ترتیب سنگ ها شکسته می شدند و آنها به حفر زاغه ها ادامه می دادند!

پس نه تنها نباید اصراری در انکار این امور داشت، بلکه باید امکان وجود آن را از نظر عقل و علم نیز پذیرفت.

 

چشم زخم از نظر اسلام

در روایات اسلامی نیز تعبیرات گوناگونی دیده می شود که وجود چنین امری را تایید می کند. در حدیثی می خوانیم که اسماء بنت عمیس خدمت پیامبر (ص) عرض کرد که گاه فرزندانِ جعفر(شوهرش) چشم می زنند. آیا رقیه ای برای آنها بگیریم؟ (منظور از رقیه دعایی است که می نویسند و افراد برای جلوگیری از چشم زخم با خود نگه می داند. آن را تعویذ نیز می گویند) پیامبر فرمود: آری مانعی ندارد، اگر چیزی می توانست بر قضا و قدر پیشی گیرد، چشم زخم بود.

 

در حدیث دیگری از امیرالمومنین (ع) آمده است که پیامبر برای امام حسن(ع) و امام حسین (ع) رقیه گرفت و این دعا را خواند: « اعيذ كما بكلمات الله التامات وأسمائه الحسنى كلها عامة من شر السامة والهامة ومن شر كل عين لامة ومن شر حاسد إذا حسد ـ»

یعنی : شما را می سپارم به تمام کلمات و اسمای حسنای خداوند از شر مرگ و حیوانات موذی و هرچشم بد و حسود آنگاه که حسد ورزد. سپس پیامبر نگاهی به ما کرد و فرمود « حضرت ابراهیم (ع) این چنین برای اسماعیل و اسخاق (ع) تویذ کرد.»

از امام علی (ع) نیز روایت شده است: چشم زخم حق است و توسل به دعا برای دفع آن نیز حق است.

ذکر این نکته لازم است که هیچ مانعی ندارد که این دعاها و توسل ها به فرمان خداوند، جلوی تاثیر نیروی مرموز مغناطیسی چشم ها را بگیرد؛ همان گونه که دعاها برای بسیاری از عوامل مخرب دیگر تاثیر می گذارد و آنها را به فرمان خدا خنثی می کند.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 49
  • 50
  • 51
  • ...
  • 52
  • ...
  • 53
  • 54
  • 55
  • ...
  • 56
  • ...
  • 57
  • 58
  • 59
  • ...
  • 96

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس