• خانه 
  • امامان در عالم مثال به چه کیفیت بودند؟ 
  • تماس  
  • ورود 

مسابقه دوی شهید بابایی با یک موتور

21 اردیبهشت 1392 توسط حاتم

دائی شهید عباس بابایی  بیان میکند:
با عباس سوار موتور سیکلت بودیم. تا مقصد، چند کیلومتری مانده بود. یکدفعه عباس گفت:« دایی نگه دار!» متوجه پیرمردی شدم که با پای پیاده در مسیر می رفت.

عباس پیاده شد، از پیرمرد خواست که پشت سر من سوار موتور شود. بعد از سوار شدن پیر مرد، به من گفت: دایی جان! شما ایشون رو برسون، من خودم پیاده میام.

پیرمرد را به جایی که می خواست برود، رساندم. هنوز چند متری دور نشده بودم که دیدم عباس دوان دوان رسید؛ نگو برای این که من به زحمت نیفتم، همه مسیر را دویده بود. …

جالب است بدانیم، عباس پس از موفقیت در کنکور سراسری، در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، به دلیل علاقه به خلبانی، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد.

شادی روحش صلوات

 نظر دهید »

گناه شهید بلورچی به گفته خودش

21 اردیبهشت 1392 توسط حاتم

متنی که پیش رو دارید دفترچه محاسبات نفس شهید علی بلورچی رتبه 5 کنکور دانشجوی الکترونیک دانشگاه شریف، شاگرد خاص آیت ا… حق شناس است. خودتان بخوانید و قضاوت کنید. نوشتن این دفترچه را از روز پنجشنبه 22 آذرماه سال 63 شروع کرده بود. جوانی که وقتی شهید شد 21 سال بیشتر سن نداشت. دفترچه محاسبات نفس ما چند گناه فقط این چنینی دارد؟!….

1. نماز صبح را بی حال خواندم و اصولاً حال نداشتم و خیلی بی حال زیارت عاشورا خواندم.

2. خواب بر من غلبه کرد.

3. یاد امام زمان علیه السلام کم بودم و هستم.

4. الفاظ زائد زیاد به کار بردم.

5. مشارطه نکردم.

6. زود عصبانی می شوم.

7. شهوت شکم داشتم.

8. ریا کردم.

9. حب دنیا داشتم.

10. حضور قلب در سر نماز خیلی کم بود.

11. خود را بهتر از آنچه هستم به دیگران نمایاندم.

12. نفس را در رفاه قرار دادم و در مضیقه نبود.

13. دروغ گفتم.

14. برای غیر خدا کار کردم.

15. یاد دنیا بودم.

16. تقوا نداشتم.

17. وقت را زیاد تلف کردم.

18. امروز تماماً معصیت و غفلت بود.

19. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با حال نخواندم.

20. ذکر را با توجه زیاد نمی گفتم.

21. شاید غیبت کردم.

22. نفس در آرامش بود.

23. خدا را ناظر بر اعمالم ندیدم.

24. غیبت شنیدم.

25. کنترل زبان کم بود.

26. تندخویی کردم.

27. کم فکر کردم.

28. به آنچه علم داشتم عمل نکردم.

29. درسم را خوب نخواندم.

30. خیلی صحبت بیخود کردم و همین سبب شد که حالت غفلت از خدا داشته باشم.

31. یاد مرگ و قیامت و روز جزا نبودم.

32. خود را بزرگ جلوه دادم.

33. دخالت در امور معصیت آلود کردم.

34. مراقبت از چشم خیلی کم بود.

35. بی وضو خوابیدم.

36. میل زیادی به ریا داشتم و امور را آن گونه جلوه می دادم که حقیقت نداشت تا سببی برای خوشحالی نفس شود.

37. حب مقام داشتم و آنرا نیز ارضاء کردم.

38. معاشرت با افراد غیر لازم کردم.

39. خود بزرگ بینی و عجب داشتم.

40. از فرصتهایم خیلی کم بهره بردم و استفاده خوبی نکردم.

41. به طور جدی یاد مرگ نبودم.

42. زیاد به یاد امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء نبودم.

43. با نفس درگیر نبودم.

44. کبر داشتم و به خود مغرور شدم.

45. ذکر درونی و برونی خیلی کم بود و اگر هم بود بی توجه بود.

46. دقت در اعمال و فکر قبل از آنها کم بود و یا اصلاً نبود.

47. زخم زبان زدم.

48. قرآن کم خواندم.

49. در مهلکه سقوط قرار گرفته ام.

50. خواطر نفسانی کنترل نشد.

51. نمازها را با علاقه و شوق نخواندم.

52. در جهت خود سازی گام برنداشتم.

53. در حال موتورسواری حب دنیا تاثیر گذاشت و موجب شد معصیت کنم.

54. یقین و اخلاص نبود.

55. توجیه می کردم معاصی ام را.

56. تواضع و زهد نبود.

57. کمبود شخصیت داشتم و با خود بزرگ نمایی سعی در جبران آن داشتم.

58. خوف نداشتم.

59. گستاخی داشتم و حیا نداشتم.

60. ایذاء مومن نمودم.

61. نماز را در حالت خواب خواندم و اصولاً به یاد مولایم نبودم.

62. دعای عهد را نخواندم.

63. عبرت از احوالات دنیا نگرفتم.

64. حب دنیا خیلی دارم و حقیقتاً نفس در کنترل شیطان است و نه در کنترل خودم.

65. واجبات را متوجه نبودم.

66. دقت در نیات وجود نداشت.

67. نفس خیلی طغیان کرد.

68. قلب متوجه خداوند تبارک و تعالی نبود.

69. آمادگی برای مرگ وجود نداشت.

70. احساس مسئولیت کم بود.

71. نظم کم بود.

72. تفکر و تعمق وجود نداشت.

73. چشم آزاد بود و بیهوده به اطراف نگاه می کرد و گاهی به محارم الهی برمی خورد که متاسفانه حتماً بر قلب نیز تاثیر سوء گذاشته است.

74. ذکری که موجب صعود شود وجود نداشت.

75. آنچه نباید می گفتم، گفتم.

76. شهوت خواب پیدا کردم.

77. ریا کردم و خواستم سواد خود را به رخ دیگران بکشم.

78. در حال خنده نوعی غفلت در خود احساس کردم.

79. در مقابل روی کردن دنیا سوی خودم سست بودم و دائماً در ذهنم بود.

80. تعارف و تمجیدها وسوسه می نمودند.

81. پناه بردن به حضرت حق تعالی و استغاثه حقیقی از او کم بود.

82. عشق به خداوند را تقویت ننمودم.

83. حالت انابه وجود نداشت.

84. دعا را به علت کسب صفات رذیله در روز و سریع خواندن، با توجه کامل نخواندم.

85. چند شبی است که سوره واقعه را بی رغبت می خوانم.

86. با آنکه می دانستم دارم اشتباه می کنم اما اشتباه کردم.

87. چند مورد عجله و شتابزدگی وجود داشت.

88. علاقه به مدح دیگران وجود داشت.

89. حفظ سرّ نشد.

90. سوز و ناله کم بود.

91. بصیرت نبود.

92. توسل و ارتباط با عالم قدس خوب نبود.

93. هنگام غروب خوابیدم که حال و صفای قلب گرفته شد.

94. شهوت خودش را خیلی فعال نشان می دهد، باید مراقب بود.

95. اگر عنایتی شده بود در اول صبح به واسطه خواب بعد از نماز کم شد.

96. توجه به باطن امور و حضور قلب و توجه به نفس چه هنگام وسوسه و چه غیر آن خیلی کم بود، لذا در دام شیطان افتادم و علی الخصوص در دامهایش حب دنیا بود که شدیداً متاثر شدم. آن گونه که در نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و اوقات ما بین اینها تماماً ذهنم مشغول به دنیا بود. لذا از خداوند نجات خود را خواهانیم که ای مولای ما خودت به فریاد ما برس و شیطان و حب دینا را از ما بگیر.

97. حجابهای قلب خیلی زیاد بود و امروز این مطلب برای عقل درک شد.

98. زهد و فقر و اخلاص کم بود.

99. انقطاع از دنیا نبود بلکه برعکسش بود.

100. احساس نمودم که تا چه حد زیادی بین من و رب حق حجاب وجود دارد.

101. خود را همه کاره جلوه دادم و شیطان از این راه خوب موفق شد.

شادی روحش صلوات

 نظر دهید »

شماره تلفنی که در عالم خواب به شهید داده شد

20 اردیبهشت 1392 توسط حاتم

خاطره ای از سردارشهیدالیاس حامدی معاون گردان صاحب الزمان(عج) لشکرویژه۲۵کربلا 

عملیات والفجر مقدماتی تمام شده بود. از این که نتوانسته بودیم در عملیات شرکت کنیم ناراحت بودیم. سردار شهید الیاس حامدی معاون گردان صاحب الزمان(عج) رادیو کوچکی داشت که اخبار جبهه ها را از آن پیگیری می کرد. یک روز که موج رادیو را می چرخاند بر حسب اتفاق رادیو عراق را گرفت. وقتی گوینده اعلام کرد که با چند نفر از اسرای ایرانی قصد مصاحبه دارد شهید حامدی کمی مکث کرد تا از اسرا خبری کسب کند. بعد از چند لحظه اسیری خود را اهل اندیمشک معرفی کرد و گفت: با شماره تلفنی که اعلام می کند خبر سلامتی او را به خانواده اش برسانیم. شهید حامدی شماره تلفن را یادداشت کرد و گفت: بیا برویم به خانواده اش خبر بدهیم…

بنا به دلایلی آن روز نتوانستیم خبر سلامتی آن برادر را به خانواده‌اش برسانیم شبِ همان روز شهید حامدی دو سید نورانی را در خواب می بیند که به او می گویند: چرا خبر سلامتی اسیر را به خانواده‌اش نرساندید؟ این اسیر پسری به نام عباس دارد که دیشب تا صبح برای پدرش گریه کرده است. آن دو سید بزرگوار به شهید حامدی می گویند: شماره تلفنی را که یاداشت کرده‌اید اشتباه است و شماره تلفن صحیح را به الیاس می دهند. صبح وقتی شهید حامدی خواب را برایمان تعریف کرد مو در بدنمان سیخ شد.

وقتی به اندیمشک رسیدم اول شماره تلفنی که آن اسیر اعلام کرده بود را گرفتیم دیدیم کسی جواب نمی دهد من گفتم بهتر است همان شماره ای را بگیریم که در خواب به شما الهام شد.

همین کار را کردیم پیرمردی جواب ما را داد بعد از احوالپرسی آدرس او را گرفتیم و به اتفاق هم به سمت منزل این مرد که عربی تکلم می کرد رفتیم. وقتی الیاس ماجرای خواب رابرای ایشان تعریف کرد به خصوص در مورد اسم پسر کوچک اسیر و گریه ی شب گذشته اش مطالبی را گفت و آن مرد عرب بلند شد و گفت: تا امروز شک داشتم ولی دیگر باورم شد که شما سرباز واقعی امام زمان (عج) هستید.

 نظر دهید »

آینه ای که آدرس بهشت را به شهید داد

19 اردیبهشت 1392 توسط حاتم

یادی از سرباز کوچک روح الله «شهید محمدرضا زربیانی»

زمانی که برای اولین بار او را در پایگاه شهید بهشتی اهواز به همراه «شهید مهدی نصیرایی» در اطاق اطلاعات و عملیات دیدم، حقیقتاً سن کم و چهره ی بچه گانه ای داشت. وقتی به شهید نصیرایی گفتم: «چرا او را با این سن کمش به جبهه آوردی؟» بعد از لحظاتی که او با شهید نصیرایی تنها شده بود، سوال کرد که او در این پایگاه چه سمتی دارم که مرا بچه می خواند.»

بعد از گذشت چند روز با آن سن کمش خود را داوطلب در واحد اطلاعات و عملیات، که اکثر نیروها در این واحد، از نیروهای زبده و باتجربه ای بودند، معرفی کرد و توانست خود را به جمع آنان برساند. با توجه به اینکه شهید نصیرایی از نیروهای این واحد بود، روزی «سردار شهید حسین املاکی» از شهید نصیرایی سوال کرد: «آیا می توانیم محمدرضا زربیانی را در مأموریت امشب به عنوان قدم شمار به همراه داشته باشیم؟» شهید نصیرایی هم موافقت کرد. وقتی حرکت را آغاز کردند، قرار بر این بود که او قدم های آنها را بشمارد. بعد از طی دوازده هزار قدم به نزدیکی دشمن رسیدند. به محمدرضا گفتند که به عنوان تأمین در همین قسمت بماند. بعد از ساعت ها، وقتی که از مأموریت برگشتند، متوجه شدند که محمدرضا از خستگی زیاد، خوابش برده بود. بعد از انجام این مأموریت، شهید املاکی جریان را برایم تعریف کرد و از آن پس او را به عنوان پیک تیپ معرفی کردم.

بعد از گذشت چندماه، مجدداً برای عملیات والفجر ۴ به جبهه برگشت. در شب اول عملیات از او خواسته بودم که به همراه «حاجی حسن پور» که یک دستش قطع بود در سنگر تیپ بماند ولی بعد از حرکت ما، او تصمیم می گیرد که در عملیات شرکت کند و خود را بلافاصله به گردان صاحب الزمان(عج) که فرماندهی آن را «سردار شهید میررمضان اسماعیل پور» به عهده داشت، رساند تا در کنار دوستش «شهید اصحابی» در آن عملیات شرکت کند. بعد از عملیات متوجه شدم که محمدرضا دیگر عضو گردان صاحب الزمان(عج) شده است. او را دوباره به تیپ آوردم. «اصحابی» در همان عملیات به شهادت رسید؛ بعد از شهادت اصحابی، یکی از همین شب ها که در دهکده ای بنام «قلقله» مستقر بودیم. «برادر اوصیا» می گفت: «نیمه های شب متوجه شدم که صدای گریه ای می آید، صدا را دنبال کردم، وقتی که خوب دقت کردم، دیدم محمدرضا، عکس شهید اصحابی را بر سینه اش قرار داده و گریه می کند. صبح در هنگام خوردن صبحانه، محمدرضا گفت: دیشب شهید اصحابی را در باغی بسیار زیبا دیدم. به او گفتم: اصحابی! من چی کار باید بکنم که پیش تو بیام؟ اصحابی گفت: آن آیینه ای را که در دست داری، کاملاً به سمت خودت بچرخان تا بتوانی پیش من بیایی.»

بعد از تعریف کردن خوابش و بی قراری هایی که می کرد، شهادتش دیگر برای ما یقین شده بود. با توجه به اینکه او پیک تیپ بود، دستور دادم: هیچ کس امروز او را به خط نفرستد. در همین لحظه «شهید حاج حسین بصیر» داشت به خط می رفت، محمدرضا زیرکانه و به سرعت خودش را در پشت ماشین حاجی جا کرد و به همراه حاج بصیر به خط رفت. زمان زیادی نگذشته بود که پشت بی سیم، خبر شهادت محمدرضا زربیانی را برایم آوردند. محمدرضا آینه را به سمت خودش چرخانده بود و در اثر گلوله ی مستقیم تانک، نیمی از سرش را تقدیم به امام زمان(عج) کرد. او را سرباز کوچک امام زمان(عج) لقب دادند و چه زیباست انسان بتواند قبل از شهادتش، خود را در باغ بهشت ببیند.

شادی روح امام امت و شهدا صلوات

 نظر دهید »

گزیده ای از وصایای آیت الله قاضی (ره)

18 اردیبهشت 1392 توسط حاتم

 

گزیده ای از وصایای آیت الله قاضی (ره)

به نام خدا

مطالب زیر گزیده ای از توصیه ها و وصایای آیت الله سید علی قاضی (ره) استاد اخلاق حضرت علامه طباطبایی و حضرت آیت الله بهجت است که به شاگردان و اطرافیان خود فرموده اند و ما آن ها را به اختصار ذکر می نماییم.

باشد که کلامش چون صاعقه ای بر قلبمان بدرخشد و راهنمایمان در تاریکی ها باشد.

نماز

شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، 51 رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [ نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است ].

مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند: « اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند. »

مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند: روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند.

مرحوم آقای قاضی فرموده بودند: « به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند. »بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.

اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ میماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.

دعا در قنوت نماز

آقای قاضی به شاگردان خود دستور می دادند این دعا را در قنوت نماز هایشان بخوانند: « اللهم ارزقنی حبّک و حبّ ما تحبه، و حبّ من یحبّک، والعمل الذی یبلغنی إلی حبّک واجعل حبّک احبّ الاشیاء إلی. »

دل هیچ کس را نرنجانید!

دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچکس را نرنجانید!

تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد

رفع ناراحتی های روحی

آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتی های روحی، خواندن این کلمات را سفارش می کردند: « لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی من أن یحضرون إن الله هوالسمیع العلیم: هیچ معبودی جز خداوند یکتای بی شریک وجود ندارد و ستایش و حکومت مخصوص اوست و او بر هر کاری تواناست.

از وسوسه های شیاطین به خدا پناه می برم و به تو پناه می برم ای پروردگارم از این که نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست. »

رفع گرفتاری

علامه لاهیجانی انصاری روزی از ایشان پرسیدند که در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و یا در امور اخروی و بن بست کارها به چه ذکری مشغول شویم تا گشایش یابد؟

در جواب فرمودند: « پس از 5 بار صلوات و قرائت آیة الکرسی در دل خود بدون آوردن به زبان بسیار بگو:

« اللهم اجعلنی فی درعک الحصینة التی تجعل فیها من تشاء : بار پروردگارا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محکمت قرار بده که در آن هر کس را که بخواهی قرار می دهی تا گشایش یابد. »

برآورده شدن حاجت

« مرحوم قاضی قرائت دعای زیر( دعای سریع الاجابه، مفاتیح الجنان ) را به مدت چهل شب، هر شب یک تا صد بار برای برآورده شدن حاجت سالکان درگاه الهی مفید می دانستند:

إلهی کیف أدعوک و أنا أنا و کیف أقطع رجایی منک و أنت أنت؟ إلهی أذا لم أسئلک فتعطین فمن ذاالذی أدعوه فیعطینی؟ ألهی إذا لم أدعک فستجیب لی، فمن ذاالذی أدعوه فیستجیب لی؟

إلهی إذا لم أتضرع إلیک فترحمنی فمن ذا الذی أتضرع إلیه فیرحمنی؟ إلهی فکما فلقت البحر لموسی و نجیته أسئلک أن تصلی علی محمد و آل محمد و إن تنجینی مما أنا فیه و تفرج عنی فرجا عاجلا غیر أجل بفضلک و رحمتک یا أرحم الراحمین. »

تقویت حافظه

آن مرحوم برای تقویت حافظه، خواندن آیت الکرسی و معوذتین ( دو سوره مبارکه ناس و فلق ) را سفارش می فرمودند.

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • ...
  • 12
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 24

مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • عمومی
    • پزشکی
  • مذهبي
    • اخلاقی
  • مناجات
  • آشپزی
  • خاطرات شهدا و بزرگان
  • خانه داری
  • مهدویت و فرهنگ انتظار در فضای مجازی
  • احادیث نورانی معصومین(ع)
  • چکیده پایان نامه های مدرسه
    • مقاله
  • علمی
  • معرفی کتاب
  • روانشناسی
  • دل نوشته های یک طلبه
  • سیره اهل بیت علیهم السلام
  • اطلاع رسانی برنامه ناب رسانه
  • کلام ناب بزرگان
  • شعر
  • علما
  • جملات تامل برانگیز
  • خبرهاي مدرسه
    • فرهنگي
    • پژوهش
    • آموزش
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
ایامم را به یاد خود آباد ساز و پیوسته در خدمت خویش مستدام دار و کردارم را پذیرا باش.«امیر المومنین(ع)»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس